دین به عنوان سازوکار دفاعی

خیلی از باورها و رفتارهایی که ما داریم سازوکار دفاعی محسوب میشوند و البته همه ی آنها به یک اندازه موثر نیستند. سازوکار دفاعی وسیله ای است که ما به آن تکیه میکنیم تا خودمان را از شر یک فکر آزار دهنده نجات دهیم. ازدواج، بچه داشتن، دین و خیلی از مواردی که میبینیم سازوکار دفاعی هستند.

با تکیه بر فلسفه ی اگزیستانسیالیسم ما ۴ سایق اصلی در زندگی داریم: از جمله مرگ،پوچی،تنهایی،آزادی که اینها رو با عنوان سایق یا سوق دهنده میشناسیم یعنی ما رو به سمت رفتارهای مختلف سوق میده. به عنوان مثال ازدواج سازوکار دفاعی ما در مقابل تنهایی است همچنین بچه داشتن سازوکار دفاعی ما در مقابل مرگ است البته ما میدانیم که مرگ دیر یا زود سراغ ما می آید ولی با بچه دار شدن به مرگ دهن کجی میکنیم و فرزندانمان را وارث نسل ما یا ژن هایمان میدانیم.

تللاش برای جاودانگی مثل همین نوشتن، خلق اثر هنری و هر چیزی که منجر به باقی ماندن نام ما در جهان بعد از مرگ شود یک سازوکار دفاعی خوب در مقابل مرگ است. اما همه ی  این تصمیمات در ضمیر ناخودآگاه ما صورت میگیرد و ما به هیچ عنوان برنامه ای برای آن نداریم و نمی دانیم که چه وقت و چطور برای دنبال کردن این سازوکار دفاعی تصمیم گرفته ایم در واقع ضمیر ناخودآگاه ما تصمیم خود را گرفته و آن را عملی کرده.

اما دین سازوکار دفاعی بسیار محکمتری است چرا که همه ی این سایقها را در خود جای داده است. با جهان پس از مرگ و بهشت برین ما به مرگ دهن کجی میکنیم. با اشرف مخلوقات خواندن خود و بی هدف نبودن دنیا و عبث نبودن کار پروردگار و این که ماه و خورشید و فلک در کارند و هزاران دلیل و برهان دیگر که متفکران بی شمار در طی قرن ها انباشته اند ما خود را در مقابل پوچی مصون نگه میداریم. با شرکت در نماز جماعت یا مسجد رفتن(در غرب عضو باشگاهی بودن) یا فرقه بندی هایی که مسلمانان،مسیحیان،سنی ها، شیعیان،هندوها و … درست کرده ایم همواره در مقابل تنهایی موضع گرفته ایم و حتما شنیده اید که میگویند تنهایی فقط لایق خداست. بنابراین دین این چنین زیرکانه به ما کمک کرده که از تنهایی نیز بگریزیم. و اما آزادی به خودی خود چیز ترسناکی نیست و همه به ظاهر آن را میپسندند ولی به قول کامو :

آزادی پاداش نیست٫‌ نشان لیاقت هم نیست که به افتخارش با شامپانی جشن بگیرند. به علاوه هدیه هم نیست یک جعبه شیرینی که به شما لذت های چشایی ببخشد. اوه نه برعکس اعمال شاقه است دو استقامت است که در تنهایی کامل طی می شود و جان را از خستگی به لب می رساند. نه شرابی در کار است و نه یارانی که جامهایشان را بلند کنند و با لطف و مهربانی به تو بنگرند. تنها در تالاری غمزده تنها در جایگاه مجرمان در مقابل قضات ایستاده ای و باید به تنهایی در برابر شخص خود و قضاوت دیگران تصمیمی بگیری

آسیبی که آزادی به انسانهای ضعیف وارد میکند بار سنگین مسئولیت است. تصور کنید شما در مقابل همه ی کارهایی که میکنید مسئول باشید چقدر ایده آل و چقدر ترسناک است. اما دین این بار مسئولیت را که الحق بار سنگینی نیز هست از دوش ما برداشته ما طبق توصیه انجیل و یا قرآن عمل میکنیم و تمام. اگر به اشتباه نیز کاری میکنیم که دیگر ما مسئولش نیستیم بلکه ما به عنوان یک انسان مذهبی کاری را میکنیم که دینمان میگوید. میبینید گه چقدر ساده است همه چیز نوسته شده خواه جهاد در مقابل کفار باشد و یا ختنه کردن فرزند خود و ننوشیدن مسکرات ما ماموریم و معذور یعنی هیچ مسئولیتی در قبال رفتار خود نداریم و تنها تسلیم حق هستیم اصلا کلمه اسلام نیز به معنی تسلیم شدن است و مسلمان تسلیم دین اسلام است. باری این چنین مسولیت و آزادی که چون کوهی بزرگ و عظیم مینماید به این راحتی از دوش ما برداشته میشود پس چرا نباید دین را بپذیریم تا از شر همه ی سایق های وحشتناک که روح و روان ما را زخمی میکند خلاص شویم. به راستی چرا ؟

فهمیدن اینکه سایق ها چطور زندگی ما را کنترل میکند یک بخش مهم از یادگیری اصیل زیستن است. به باور من اصیل زیستن و برای خود زیستن یک باور متعالی برای هر انسانی میتواند باشد اینکه من آگاهانه آغوشم را برای تنهایی،مرگ،پوچی و آزادی باز میکنم و از هیچکدام ترسی ندارم اینکه همه ی انتخابهای من آگاهانه صورت میگیرد و اگر نوشته ای مینویسیم بچه ای به دنیا می آوریم یا اثری خلق میکنیم بفهمیم که نه من جاودانه می مانم و نه اثری که به جا گذاشته ام و نه اصلا وجود ما پشیزی برای این طبیعت کهنه و زمین پیر ارزشی دارد. اصیل زیستن یعنی بدون دستاویز زندگی کردن یعنی شجاعانه و آگاهانه زندگی کردن یعنی از مرگ نترسیم و به پیشواز مرگ هم نریم بلکه عاشقانه تا آخرین نفسی که میکشیم زندگی کنیم بدون اینکه ثانیه ای از لذت زندگی کردن را به به آینده موکول کنیم.

اصیل زیستن یعنی اگر برهنه و مریض و گرسنه در بیابان مشغول جان دادن بودیم بازهم چیزی در وجودمان خالی نباشد باز هم احساس غرور و سربلندی و عزت نفس کنیم بی آنکه به چیزی متوسل شویم تکرار میکنم به هیچ چیز به هیچ سازوکار دفاعی متوسل نشویم . سایق های زندگی را بشناسیم و پیش از آنکه ضمیر ناخودآگاه ما را به سمت سازوکارهای دفاعی و ترس و بزدلی بکشاند با شجاعت و آگاهی روبروی آن بایستیم و تمام دردهای بشری را با لبخندی تلخ بپذیریم و بازی درنیاوریم.

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

3 دیدگاه برای «دین به عنوان سازوکار دفاعی»

  1. خیلی متن به دلم نشست. امسال سرطان گرفتم خیلی درد کشیدم. یه شب هر کاری کردم هر مسکن و مخدری رو امتحان کردم آروم نمی شدم. عزیزی دعا نوشت چسبوند به پیشانیم. من اعتقادی ندارم ولی اون لحظه من مخالفت نکردم. من نتونستم بگم اعتقادی ندارم تو دلم گفتم شاید افاقه کنه. که نکرد. وقتی دردی و رنجی رو تحمل میکنی خیلی شکننده میشی نمیدونی چطور بهش معنا بدی که بتونی صبورانه تر تحملش کنی. تازه متوجه شدم که چرا یکی میگه بیماری گناهانتو پاک میکنه یکی میگه امتحانه…. من فهمیدم که درد و رنج هیچ معنی به جز درد و رنج نداره و این فهمیدن درد داشت

  2. تجربه اصیل این لحظه من : گوش دادن به قطعه گردباد فریبرز لاچینی و چند ساعت پرسه زدن توی وبلاگ فواد انصاری.

    فواد عزیز گوش دادن به این پادکست و آشنایی با اندیشه اگزیستانسالسیم من رو به قلم توی دستم آگاه کرد. با پیدا کردن مصداق سازوکارها دفاعی توی اتفاقای روزمره به صلح بیشتری از موجودیت خودم رسیدم. تلاش میکنم که خرده مرگ ها رو بپذیرم، آزادی رو با وجود مسئولیت هاش در آغوش بگیرم. بقول فرزین عزیز” زندگی رو نمیشه به عقب انداخت چون مرگ ناغافل میاد”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *