مزخرفات شبانه ۲

امروز به این فکر میکردم که دستمزد روزانه کارگر طبق آخرین تغییرات ۹۶ به اندازه ی خریدن ۲ کیلو شیرینی است و یا میشه باهاش چند کیلو میوه خرید. باید خیلی مسله پیچیده ای باشه که بتونی با یک میلیون تومان حقوق حداقلی که اکثریت  کارفرماها همین حقوق را پرداخت میکنند زندگی کرد یعنی بتونی خرج زن و بچه رو بدی یا اجاره خونه و یا پول آب و برق و هزار جور هزینه دیگه.

جوک نمیگم آقا درمورد یک نمونه نادر و کمیاب حرف نمیزنم اتفاقا به حد وفور میشود کارگر با حداقل دستمزد رو دید – در مورد ۱۳ میلیون کارگر صحبت میکنم که هر کدوم دو یا سه نفر خانواده هم دارند بعد اگه کسی بگه نصف ایران زیر خط فقره یارو از تهران هوار میکشه که آقا سیاه نمایی نکن همه چی خوبه. یکی نیست بگه همه ی رانت و دزدی و پول نفت تو تهران جمع شده و به لطف تمرکز گرایی شما تمام نیروهای متخصص سایر شهرها را جذب کردید بعد میگین همه چی خوبه! بعد یهو وقتی نتایج رای گیری عوض میشه میگن چرا اینطوری شد؟ به قول بعضی ها: ایران فقط تهران نیست! بگذریم…

شوخی نکن آقا! ما داریم جدی حرف میزنیم مگه میشه کل ایران را کارآفرین کرد ؟ خوب اونوقت کی کارمند و کارگر باشه؟ من دارم از حقوق اولیه انسان که همون زنده ماندنه صحبت میکنم در مورد همون ۳۰ هزار تومان – البته یه چیز دیگر هم هست اینکه اگه حقوق کارگران ۳ میلیون اعلام بشه کل بخش دولتی و خصوصی ورشکست میشه. چون تو اقتصاد جزیزه ای ایران فقط پولها جابه جا میشه و چیزی بهش اضافه نمیشه در واقع ارزی وارد کشور نمیشه و صادرات غیر نفتی چیزی شبیه شوخیه.

امشب مهمانی بودم و تلویزیون داشت در مورد زعفران و تولید سالانه ۳۵۰ تن صحبت میکرد۰ میگفت ما برندینگ وبازاریابی و … نداریم وصادراتمون ضعیفه – البته حق داره چون وقتی اساتید بازاریابی و حرفه ای ها ی ما مشغول گرفتن نمایندگی از سایر کشورها هستند و با خودشون میگن خوب من زبانم خوبه و بیزنس بلدم و بهتره جنس وارد کنم باید هم وضعمون همین باشه شما پولت رو بگیر آقا چیکار به این کارا داری. واقعیتش من کاری ندارم فقط میخوام بگم گرفتن نمایندگی که هنر نیست و افتخاری هم ندارد البته شاید به درد پز دادن جلوی ۴ نفر دانشجو و محصل بخورد  ولی اگر بیزنس بلدی برای چیزی مثل همیین زعفران برند سازی کن و صادرش کن و گرنه شرکت خارجی از خداشه که جنسشو تو ایران بفروشه.

ولم کن آقا اصلا به من چه – انتخابات هم نزدیک شده و باز هم نمیخوام رای بدم نه به اصول گرا و نه به اصلاح طلب و هیچکدوم – اگر به سیستم موجود ایران اعتراض داشته باشی چطور میتوانی اعتراضت رو اعلام کنی ؟ با رفتن به خیابون؟ شوخی میکنی آقا مگه اینجا اروپاست؟ سه سوته کارگر و معلم رو به خاطر اعتراض صنفی کله پا میکنند حالا شما میخواهید به نام آزادی بیان اعتراض کنید؟ نمیشه آقا.. هر کاری بکنی یه برچسپ گنده رو پیشونیت میزنن بالاخره یا به اسراییل وصل میشی یا آمریکا و … فقط یه راه میمونه که همین رای ندادنه – حداقلش اینه که هنوز جرم اعلام نشده یعنی میشه با خیال راحت رای نداد و متهم به اقدام علیه امنیت ملی نشد.

آی آقا من رو چه به سیاست من که گردنم از مو باریکتره راستش رو بخواید میترسم – اصلا به من چه که حداقل دستمزد چنده یا چه غارتی در کشور در حال انجامه. من باید خودم رو به چیزهای دیگه مشغول کنم تا این چیزها یادم بره نمیدونم چیزایی مثل همین اینترنت و فیلم و .. اصلا میتونم چالش سطل آب یخ یا نتیجه بازی پرسپولیس را دنبال کنم اگر هم پولم کمه  میتونم جنس بنجلی رو وارد کنم و یه نمایندگی خوب از یک شرکت اروپایی یا حتی چینی بگیرم به من چه که کارگاههای خودمون و کشاورزامون گشنه هستند – هر کی هم میگه ژاپن با اهمیت به تولید داخلی و صادرات تونست ژاپن بشه مزخرف میگه آقا مزخرف. اصلا مگه ایران ژاپنه ؟ شکم این همه دلال و واسطه که با تولید داخلی سیر نمیشه – گیرم تولید هم کردیم برو عمو کی حوصله صادرات و فروشش رو به اونور آب داره ؟  ولم کن آقا بزار راحت باشم  مگه مغز خر خوردم؟

من خودم یه بار تو رادیو شنیدم که میخوان جلوی واردات رو بگیرند البته میخوان جلو افراد سودجو رو بگیرند و خودشون سودجویی کنند! یعنی خودشون وارد کنند! شنیدم که لپ تاپ و موبایل را از افراد سودجو ضبط کردند و بعد با نصف قیمت بین کارمندان دولت تقسیم کردند و بعد کارمندها رفتند و تو بازار آزاد با نرخ روز فروختند به این میگن اشتفال زایی و کسب و کار پرسود هر کی هم میگه برو خودت رو اصلاح کن باید بهش بگم به جان جفتمون من اصلاح اصلاحم ولی اینا رو چیکار میکنی ؟ تو گفتی هر کسی باید خودش رو درست کنه ولی  باور کن من هر چی خودم رو درست کردم اینا درست نشدن حتی خواستم در ملاعام توبه کنم که بقیه هم بیان توبه کنند ولی انگار نه انگار و فکر میکردن دیوونه شدم ! شاید هم شدم .

ساعت ۲:۳۰ دقیقه ی شبه و من یک ساعت پیش از مهمونی برگشتم این مزخرفات هم تو مغزم وول میخوردند گفتم اینجا بنویسمش بلکه راحت شم. شب خوش –

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

10 دیدگاه برای «مزخرفات شبانه ۲»

  1. راستی در مورد رای دادن و ندادن من امروز داشتم با یکی از اشنا ها بحث می کردم. من می گم که درسته منم مثل خیلی های دیگه از شرایط موجود ناراضی هستم ولی توی همین شرایط خراب تصور کن یکی مثل استاد محمود بیاد دوباره. واقعا به نظرت فرقی نداره؟ خیلی دوس دارم نظر تو و خیلی های دیگه از دوستان متممی رو در این مورد بدونم.

    1. داوود جان به نظر من فرق زیادی نمیکنه که چه کسی رای میاره و خانه از پای بست ویران است که البته این نظر شخصی منه و احتمالا ۱۸۰ درجه با نظر دیگران مخالفه – همانطور که دوستانم ۱۰۰۰ دلیل برای رای دادن دارند من هم ۱۰۰۰ دلیل برای رای ندادن دارم.

    2. داود، فلسفه رای دادن من اینه که حداقل تا امروز و تا آینده نزدیک، گزینه خوبی برای رای دادن بین کاندیدها وجود نخواهد داشت پس همیشه انتخابهای ما بین گزینه بد و بدتر بوده و هست، اونهایی که ایده ال فکر می کنن می گن چون کاندیدای خوبی وجود نداره پس من اصلاً رای نمی دم ولی من حداقل بین بد و بدتر به گزینه بد رای می دم که که سالهای و دورهای آتی، گزینه‌ی بدتر بره کنار و یک پله بالاترش یعنی ضعیف بیاد بالا، اون روز ممکنه بین بد و ضعیف، ضعیف را انتخاب کنم که خودش بستری برای گزینه های بهتر بشه. ما باید سیستمی فکر کنیم، ما نمی تونیم مشکلات را یک روزه یا چهارساله حل کنیم ما به زمان احتیاج داریم، به قولی ما در تاریخ گیر افتادیم، نمی تونیم از زمان سبقت بگیریم و به کشورهای دیگر برسیم. شاید این تلخ باشه ولی ممکنه سنمون هم به اون کفاف نده که جامعه ای را ببینیم که حداقل در حد یک کشور آسیای جنوب شرقی باشه ولی نمی تونیم هیچ کاری نکنیم.

  2. مدتی مسوول ارزیابی عملکرد در شهرداری بودم و این نوشته شما باعث شد تمام انچه در سیستم دیدم و تمام تلاش ها و جان کندن هایم برای ذره ای حتی ذره ای و تنها ذره ای تغییر از جلو چشمم بگذرد و ناخوداگاه آه عمیقی بکشم وبگویم برادر من آه ازین مراداب!

  3. فؤاد گیان

    یک روز باید بنشینیم در مورد «برندینگ و بازاریابی در خارج از کشور» مفصل حرف بزنیم. هم امین آرامش ایده هایی دارد، هم من چیزهایی به ذهنم می رسد و هم خواهیم توانست از تجربه تو و حسن کشاورز هم در این راه بهره مند شویم. فکر میکنم بشود در دور همی تهران چهار نفری یک گوشه ای بنشینیم و طرح ها و ایده هایمان را وسط بریزیم و ببینیم چقدر عملی هستند و اگر می شود، فکرهایی برایش دارم که به «ارزش» آفریدن منجر شوند.

    1. این نوشته رو در حالت ذهنی مناسبی ننوشتم و از دیدن موضوعاتی عصبی بودم – دیشب با امین صحبت میکردم از طریق Skype و قراره هر هفته انگلیسی صحبت کنیم باهم دوشنبه شبها –
      اگر آنلاین بودی بهت پیام میدیم که به گفتگو اضافه بشی و صحبت کنیم – میشه صادر کرد ولی همه به فکر گرفتن نمایندگی و واردات هستند – دیشب در مورد بازار عراق و قبضه کردن بازارشون توسط ترکیه صحبت میکردیم با امین و چند تا نمونه خوب هم مثال زدیم و بررسی کردیم.
      در مورد جمع شدن حضوری هم مفصل به امین توضیح دادم و اینکه با تمام آرزویی که دارم به خاطر شرایط کاری برام امکان پذیر نیست فعلا و فقط آنلاین و با اسکایپ و … میتونم باشم. مفصل صحبت میکنیم بعدا یاور جان

      1. عالی می شود که بتوانی من تنبل را هم به جمع اسکایپ دوشنبه شب ها اضافه کنی، چون همان دو باری که اسکایپ کردیم، هنوز نتوانسته ام برنامه ای برایش تنظیم کنم.

        خب این که مشکلی نیست. من میام سنندج. هم گشت و گذار و سیاحته، هم دیدار با تو.
        البته بعد از تهران و در نهایت صبر میکنیم در گردهمایی متممی ها در تهران یک جا جمع می شویم.

        1. یاور جان من دیشب یعنی دوشنبه شب با امین و چند نفر از دوستای دیگم صحبت کردیم و یک Talk Show خوب داشتیم از طریق Skype – و چند بار هم باهات تماس گرفتیم ولی ظاهرا آنلاین نبودی- انشالله هفته بعد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *