آلودگی ذهنی

وقتی به دوران دبیرستان ودانشگاه و سربازی و … فکر میکنم دقیقا زمانی بود که نه تلگرامی وجود داشت نه وایبر و نه میدونستیم اینستاگرام چیه ، با دوستها میرفتیم بیرون دور میزدیم یا میگفتیم و میخندیدیم ، جک هایی بلد بودیم که دوستمون نشنیده بود ولی الان هر نفر روزی 300 تا جوک میبینه و اینفدر براش عادی میشه که دیگه به حرفای خنده دار هم نمیخنده …. شاد بودن و خندیدن به معنی عضویت در گروههای مختلف و چرند تلگرام و … نیست که پر از جوکه ..شاد بودن یعنی حس واقعی صحبت کردن با یک دوست گفتن از خاطرات و خندیدن با هم دیگر نه به صورت آدمکهای مصنوعی که هر کدام در خانه خود نشسته اند ….این شبکه ها ابزار هستند نه سرور ما ما باید آنها را کنترل بکنیم نه اینکه اسیر آنها بشویم …. استالمن بنیانگذار نرم افزارهای آزاد میگه در عصر فعلی ما کارگران شیکه های اجتماعی هستیم نه کاربران آن ما برای آنها ترافیک ایجاد میکنیم و سرگرمی های واقعی را کنار گداشته ایم و سویچ کردیم به این رسانه ها ما مثل کارگر شب تا صبح برای آنها کار میکنیم ……..لطفا کسی اگه اینو میخونه نگه که من هم تفریح میکنم هم کارهای دیگه میکنم و هم تو تلگرام و اینستا گرام پلاس هستم چون نمیشه اصلا نمیشه ….. انجام دادن یک کار به معنی انجام ندادن کار دیگر است .وقتی سریالی رو نگاه میکنی یعنی کتابی رو بستی یعنی فرصتی رو برای فهمیدن از خودت گرفتی وقتی توی تلگرامی یعنی با هیچ کسی صحبت نمیکنی یعنی با هیچ کس نمی خندی …. و هر انسانی زمان محدودی برای زندگی دارد حیف نیست که این زمان محدود را صرف کارگری برای تلگرام و فیس بوک و اینستا گرام …. بکنیم چرا به دوستامون زنگ نزنیم و دور هم جمع نشیم ؟ چرا کتاب نخونیم ؟ چرا دنبال ورزش و مسافرت و تفریح واقعی نباشیم ؟ چرا ارتباطهای اجتماعیمون بالای 1000 تا دوست میشه ولی در یک جمع 5 نفره نمیتونیم حرف بزنیم ؟ چرا و قتی با کسی رودر رو حرف میزنیم نمیتونیم حرف دلمون رو بزنیم ؟ نمیتونیم بیشتر از یک جمله بنویسیم ؟ چرا نمیتونیم بنویسیم چون صبح تا شب مشغول کپی کردن چرندیات از این گروه به گروه دیگه هستیم ، آخرین باری که یک صفحه خاطره نوشته اید یا نامه کی بوده ؟
آخرین باری که یک ساعت رودررو با کسی صحبت کرده اید کی بوده ؟ آخرین باری که با کسی بحث کرده اید و شدیدا از موضع خود دفاع کرده اید کی بوده …. دوره ای که دبیرستان درس میخوندم 14 سالگی تا 17 سالگی بعد از کلاس با چند تا از دوستان ساعتها بحث های سیاسی میکردیم در مورد اینکه رفرمیست خوبه یا انقلابی یا فرق سوسیالیسم با کمونیسم چیه یا اینکه خودختاری یعنی چی دموکراسی یعنی چی ؟ نمیدونم سواد سیاسی ما در چه حدی بود ولی مطمئن هستم خیلی بیشتر از همسن های الان بود …..
اکثر نسل دبیرستانی و دانشجو … بدون آرمان ، پوچ و تهی ، که باسوادی رو با تلگرام رفتن اشتباه گرفتند و اکثر زنان و مادرانی که باید بچه هایی آزاده و با ارداه و باسواد و شجاع و با شرف آینده را تربیت کنند فکر میکنند کارشان فقط خوابیدن در رختخواب با شوهر و تماشا کردن سریال است ……
تلویزیون های لعنتی و مزخرفات منتشر شده در تلگرام واینستاگرام و …را رها کنید …خودتان قهرمان زندگی خودتان باشید و دنبال قهرمانها نگردید ….. کتاب خوبی پیدا کنید و بخوانید و مثل سابق به زندگی روی بیارید ….. هیچ کس بر اثر خاموش کردن تلویزیون نمرده است هیچ کس با عضویت در گروه های چرند و مزخرف تلگرام و … با سواد و با شعور نشده است ……شعور اکتسابیه و بیماری نیست که از کس دیگری به شما منتقل بشه …بی خبر بودن از شایعات و مزخرفات تا حالا کسی رو نکشته ………..بیسوادی و بی شعوری نتیجه پایین اومدن سرانه مطالعه س به مطالعه کتاب به ارتبطهای واقعی به ورزش و تفریح و مسافرت و به خندیدن با دوستان و خانواده خود بازگردید ……

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *