رویداد یا روند

رویداد یا روند :

در هر شرایطی با دو موضوع مختلف روبرو هستیم رویداد و روند …رویداد یا اتفاق را معمولا دادگاه و سیستم قضایی حل میکند (البته اگر بتواند) ..مثلا وقتی دزدی اتفاق می افتد دادگاه جواب این سوال را پیدا میکند که .. چه کسی دزد است ؟ چقدر دزدیده ؟ اینجا بیشتر با اعداد و جنس آمار سر و کار داریم ….اما روند پدیده عمیق تری رو بررسی میکنه و اینکه چرا دزدی انجام شد ؟ انگیزه چه بوده ؟ دغدغه ها و ترس ها و نیات پشت هر مسئله ای از خود مسئله مهم تر است ولی جامعه ما با دید سطحی و محدود خود همیشه سعی میکنه رویداد رو بررسی کنه و نه اننگیزه ها و روند اتفاقات رو …. مثلا همه میدانیم چه سالی انقلاب شد ولی نمیدانیم انقلاب روند چند ساله ای رو طی کرد و به چه انگیزه ای و چرا انجام شد ؟ وقتی کسی دروغ میگوید ما میتوانیم تشخیص بدهیم که دروغ گفته ولی از انگیزه او و دلیلی که باعث دروغ او شده خبر نداریم …از ما میترسد ؟ به خاطر غرورش بوده ؟ حرص و طمع دلیلش بوده ؟ و شاید چون ما فرصت راستگویی را به او ندادیم به همین دلیل دروغ گفته …..

معلم های تاریخ در مدرسه تاریخ شروع و پایان حکومت ها را گفته اند و نه روند آن را و ما تاریخ یاد نگرفته ایم فقط اعداد را حفظ کردیم …. آخرین پادشاه رو نفرین کردیم و روند افول و جنایت پادشاهان قبلی رو که کم کم جمع شده و در زمان پادشاه آخر به سقوط سلسله منجر شده نمیفهمیم ….فقط نقطه ها را حفظ کردیم و خط های بین نقاط را نمی فهمیم .

جدیدا هم یاد گرفتیم شغل ها را از لحاظ درآمد با هم مقایسه کنیم انگار در مدرکی که به دستمان داده اند نوشته شده x تومان ولا غیر !!! مثلا قصاب رو با جوشکار مقایسه میکنیم مهندس رو با گدا !! خیاط رو با خواننده و با متری که داریم یعنی موجودی نقد طرف مقابل در نقسه کنونی ما کاری به اثر مرکب نداریم ، کاری به مدت زمان فعالیت آن شخص در آن شغل نداریم ! کاری نداریم که اصلا جانور شناسی که رفته آفریقا یا نویسنده ای که کتاب مینویسه هدف اصلیش پول نیست و دنبال پول جمع کردن هم نیست ما آینده آنها را هم پیش بینی نمیکنیم مثلا این رو نمی فهمیم که کارگر که نیری جسمیشو می فروشه ارزشش به صورت نزولی کاهش پیدا میکنه و کسی که دانش تخصصی داره ارزشش به صورت صعودی افزایش پیدا نمیکنه …فقط نقطه ها رو میفهمیم نه خط های بین آنها ….یه ضرب المثل کردی هم داریم که میگه نان ئه و نانه سه له تنورا بیت…..دقیقا یعنی ریدن به تفکر بلند مدت (پس انداز – آینده نگری -تفکر سیستمی – ابداع و اختراع و خلاقیت ) و …..این ضرب المثل شاید کاربردش جای دیگه باشه ولی ما چون فقط یک چکش در دست داریم همه چی رو به شکل میخ می بینیم .

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *