فروشنده هار و آلوده کردن بازار

ببینید آقا ما شرکتمان کاملا بر اساس فروش است، فروش هر چیزی به هر کسی. شده با زور و فریب و دروغ هم باید بفروشید یعنی من فقط آمار فروش روزانه ی شما را مدنظر قرار میدهم. به من ربطی ندارد که شما چطور میفروشید فقط آمار فروش. فهمیدید؟

اینجا حقوق ماهیانه نداریم ولی میتوانید ماهیانه تا ۵۰ میلیون درآمد داشته باشید و حتی بیشتر! فروشتان که پایین بیاد سریع اخراج و جایگزین میشوید. شما باید بتوانید روزانه با ۱۵۰ مشتری صحبت کنید سعی کنید از وقتتان خوب استفاده کنید مشتری اگر زر زیادی زد قطع کنید بروید سراغ مشتری بعدی و تماس بعدی.

اینجا صحبتهای یک مدیر هار را می شنویم که در حال تربیت و استخدام یک فروشنده هار است. به نظر شما چنین طرز تفکری و چنین فروش تهاجمی در آینده چه عواقبی خواهد داشت؟

چنین طرز تفکری در کوتاه مدت منجر به سودهای بالا و در بلند مدت موجب بی اعتباری شرکت و لطمه خوردن برند شرکت میشود. دیگر هیچ مشتری حاضر به خرید از این فروشنده نخواهد شد. یک ماه پیش فروشنده و نماینده یک شرکت بزرگ به شرکت ما آمد و در خصوص شرکتشان و انواع و اقسام جنس های زیر قیمت بازار و …. برایمان خالی بست و تهرانی بازی در آورد. بگذریم از اینکه توی صحبتهاش میگفت ما بزرگترین شرکت خاورمیانه هستیم! و شما هر چیزی که بخواین ما زیر قیمت به شما میدیم. قاعدتا اگر کمی تجربه داشتید سیر تا پیاز قضیه را متوجه میشدید اینکه یک فروشنده دروغگو شما را نادان فرض کرده است.

یکی از همکاران ما ندانسته اقدام به سفارش محصول از ایشان شد و بعد متوجه شد که جنس تقلبی و غیر اصل به آنها فروخته است و بعد وقتی که تلفنی از این آقا شاکی شد و گفت جنستان تقلبی است فروشنده هار در جواب میگوید که چون جنس را باز کرده اید پس نمی گیریم! همکار ما هم میگفت آخه ….. اگه کارتن رو باز نکنیم و تست نکنیم چطور بفهیم که تقلبیه؟

کاش فروشنده ها میفهمیدن که نمیشود به زور جنسی را قالب کرد.

کاش مدیران می فهمیدند که صرفا پورسانت دادن به هر قیمتی باعث میشود فروشنده برای گذران زندگیش مجبور به انداختن جنس ولو به هر صورت شود.

کاش فروشنده ها میفهمیدن فروش اصول و چهارچوب دارد.

کاش میفهمیدن اعتماد مشتری و سابقه شرکت با هیچ پولی جبران نمیشود.

کاش میفهمیدن نمیشود راه ۱۰۰ ساله را یک شبه رفت.

کاش میفهمیدن فروش بزن و در رو و جنس قالب کردن نیست و از همان لحظه ای که معامله صورت گرفت تعهد شما آغاز میشود.

کاش میفهمیدن که جنس بنجل و ارزان خوب فروش میرود ولی در نهایت فروشنده و شرکت را به خاک سیاه می نشاند.

کاش می فهمیدن مشتری پخمه نیست و حتی اکر پخمه هم باشد به اینترنت  دسترسی دارد و امروزه هر کسی که از اینترنت استفاده کند نمیتوان به راحتی او را گول زد.

کاش میفهمیدن که فروش یخچال به اسکیمو کلاهبرداریه و هنر نیست

فروشنده شعبده باز نیست کلاهبردار و حقه باز و دغل نیست فروشنده قرار است بهترین پیشنهاد ممکن و راهنمایی لازم را انجام دهد تا مشتری محصولی که می خواهد بخرد.

فروشنده خوب کسی است که جنس مشکل دار و خراب نمی خرد تا بعدا مجبور نشود آن را بفروشد.

فروشنده خوب حتی اگر مشتری هم اصرار کرد جنسی که به درد او نمی خورد بهش نمی فروشد.

کاش مغازه ای که باز میکردیم به این فکر میکردیم که قرار است ۳ نسل من اینجا کار کند. کاش شرکتی که افتتاح میکردیم به فکر ۱۰۰ سال آینده و اعتبار آن بودیم.

خلاصه اینکه: دید کوتاه مدت مدیران و فروشندگان و کاسبان هار باعث آلوده شدن بازار، بی اعتمادی مشتریان و نفرین کسب و کار شده است.

پ ن : از آن اکثریتی که وقتی از این زندان روزنه‌ای به بیرون می‌گشایند و پا به درون اروپا می‌گذارند،سر از فاضلاب شهر بیرون می‌آورند حرفی نمی‌زنم که حیف از حرف زدن است. دکتر شریعتی.

ما هم برایان تریسی و رابینز خوانده ایم از ایران تونل زده ایم که شبیه فروشنده های برتر وال استریت شویم و سر از فاضلاب در آورده ایم.

 

 

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

14 دیدگاه برای «فروشنده هار و آلوده کردن بازار»

  1. عالی بود جناب انصاری
    فروشندگان هار و مدیران هار واقعاً آفت هستند. و درنهایت هم با قشر مشتریان خسته و فرسوده ای مواجه هستیم که بیزارند از اسم فروش و فروشنده و طرحهای فروش وسمینارهای فروش و هرآنچه که به فروش منتهی می شود!
    موفق باشید

  2. ای بسا این فروشندگان و مدیران آنقدر بزاق هاری رو انتقال بدهند که مشتریان هم آلوده شوند. وای بر اون روز یا شاید وای بر امروز!!
    اصلا شاید اینها هم قربانی گاز و بزاق عده ای نفتِ مفت خور شده اند.
    نفت مفت وام گرفته شده از امین.

  3. بعد از دانشگاه و قبل سربازی بلافاصله چسبیدم به بازاریابی یه مدتی.
    الان که اینا رو نوشتی یاد اون روزا و مصاحبه های کاری افتادم. یادم میاد مدت زیادی نکشید که فرار کردم از این شغل پاره وقت.

    1. جزو اون شغلهاست که به همین دلایلی که گفتم افراد زیادی در آن جا به جا میشوند – به همون دلیل نگاه کوتاه مدت

  4. سلام و درود به دوست عزیزم
    می توان موردی را که ذکر کردید با کامنتتان در ((خطی یا پیچیده، این ایده هنوز خام است)) یاور جان مرتبط دانست. این دوستان هار معنی موفقیت را در بدست اوردن پول می دانند؛ حال انکه اکثر چنین اشخاصی تنها مال اندوز هستند و لذت خاصی از ثروتشان نمی برند یا در جهت فرو رفتن بیشتر در باتلاق خودساخته خودشان صرف می کنند.
    کم گشتن اعتماد میان مردمان می شود. هر لحظه شخص مواظب ست تا کسی جیبش را خالی نکند.
    مسرور و کامروا باشید.

  5. به این قضیه توجه نکرده بودم علیرضا – یعنی به ارتباط اون کامنت با این پست – ولی کامنتی که نوشتم فرصت زیادی برای شرح و توضیحش نیازه و باید بیشتر اون رو باز کنم. خصوصا در مورد تعادل و Trade Off در زندگی . ممنون که برام نوشتی

  6. این سبک رفتاری موجب شکل گیری یه بی اعتمادی بزرگ در مشتریان میشه.
    کسی که برای اولین بار و به عنوان مشتری وارد بازار کالا یا خدمتی میشه (بدون تجربه قبلی) گیر یه فروشنده هار بیفته که جنس بهش قالب کنه به عنوان تجربه مرجع همه فروشنده ها رو با نفر اول می سنجه و این بی اعتمادی بزرگ باعث دردسرهای بزرگ میشه.
    مطلب شما منو یاد حرفی از اقا معلم انداخت که اگر اشتباه نکنم خیلی وقت پیش در اینستا ازایشون خوندم (و البته فکر کنم ایشون از کسی نقل کرده بودند اونجا) به این مضمون:
    اشتباه تو تنها به دام انداختن کبوتر نبود
    تو گندم را بی اعتبار کردی.
    (سرچ که کردم ظاهرا از عیسی صمدی باشه)

  7. اشتباه تو تنها به دام انداختن کبوتر نبود
    تو گندم را بی اعتبار کردی

    عالی بود نشنیده بودم – ممنون

پاسخ دادن به Donkishot لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *