کتاب هایی که در سال ۲۰۲۰ خواندم

    1. پرورش تعلیم و تربیت کودکان تا ۳ سالگی. فرهنگ هلاکویی
    2. HBR Guide to Data Analytics Basics for Managers
    3. مدیریت استرس. فرهنگ هلاکویی
    4. بایدها و نبایدهای زندگی زناشویی. فرهنگ هلاکویی
    5. زناشویی و اخلاق. برتراند راسل
    6. اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری. ماکس وبر
    7. حاشیه نشین های اروپا. فرهاد پیربال
    8. کتاب کوچک رضایت. لئو بابوتا
    9. Let’s Play and Learn Together By Roni Cohen Liederman
    10. توتم و تابو. زیگموند فروید
    11. اخبار را دنبال نکنید. رولف دوبلی
    12. پر. ماتیسن
    13. بزمرگی. جواد سعیدی پور
    14. گیله مرد. بزرگ علوی
    15. اگر جوان بودم. فرهنگ هلاکویی
    16. اوضاع خیلی خراب است. مارک منسون
    17. هزار خورشید تابان. خالد حسینی
    18. برادرزاده رامو. دیدرو
    19. چاقوی شکاری. موراکامی
    20. آسیب شناسی روانی زندگی روزمره. زیگموند فروید
    21. بدانیم و برانیم. علی حمزه ای
    22. تیپ های شخصیتی. فرهنگ هلاکویی
    23. استپ.چخوف
    24. رساله ای در باره ی آزادی. جان استوارت میل
    25. دوباره می ایستم. شهلا طاهری
    26. Getting Started With Raspberry Pi By Matt Richardson, Shawn Wallace.
    27. وقتی نیچه گریست. اروین یالوم
    28. شهرش،گوسفندانش. موراکامی
    29. مقدمه ای بر روانشناسی فروید. ادوارد اروین
    30. سمفونی مردگان. عباس معروفی
    31. در ستایش بطالت. برتراند راسل
    32. مقام رسمی. سامرست موآم
    33. چشم هایش. بزرگ علوی
    34. درمان شوپنهاور. اروین یالوم
    35. Hacking Sales: The Playbook for Building a High Velocity Sales Machine
    36. رویای عموجان. داستایفسکی
    37. عقاید یک دلقک.هانریش بل
    38. بایگانی همیشگی.ادوارد اسنودن
    39. معمای کلاه فروش. ژرژ سیمون
    40. بادبادک باز. خالد حسینی
    41. لینوکس و زندگی. جادی
    42. پوست نارنج. صمد بهرنگی
    43. دنیای سوفی. یوستین گودر
    44. هرگز به جایی نمیرسد(داستان Netflix).مارک رندولف
    45. شورشیان آرمانخواه. مازیار بهروز
    46. در باب اعتماد به نفس. آلن دوباتن
    47. مبارزه مسلحانه، هم استراتژی هم تاکتیک.مسعود احمدیان
    48. نیه توچکا. داستایفسکی
    49. سونات کرویتسر،تولستوی

پ ن: به سنت سابق امسال هم این لیست رو نوشتم.

۲۰۱۷، ۲۰۱۸ ، ۲۰۱۹ ، ۲۰۱۶

شورشیان آرمانخواه،ناکامی چپ در ایران

https://www.navaar.ir/content/books/1ee8a15e-747e-466f-95e7-bfecd69af91c/pic.jpg?w=370&h=370&t=AAAAAAARJwY=

به تازگی کتاب شورشیان آرمانخواه نوشته ی مازیار بهروز را تمام کردم که البته نسخه ی صوتی آن را که بالغ بر ۱۳ ساعت بود. اگر نگاهی به صفحه ی ویکی پدیای مازیار بهروز بیندازید متوجه میشوید که شاید او بهترین کسی بود که میتوانسته این کتاب را بنویسد. نقد بی طرفانه ی همه جریانهای کمونیستی در ایران و نگاه تحلیلگرانه به پدیده ی انقلاب، جریان اسلامی و حکومت شاه اگر نگویم بی نظیر ولی در نوع خود کم نظیر بود. و با لذت و توجه کامل گوش دادم.

فارغ از کتابهای آبراهامیان و چند تن از مورخان مخالف جریان چپ و موافقین چپ من هیچ اثری را تا این اندازه جزیی نگر و خوب ندیده بودم.

در ادامه میخواهم به چند موضوعی  که در کتاب قابل توجه بود اشاره کنم.

حزب توده

حزب توده را اگر چه میتوان شروع کننده ی جریان کمونیستی در ایران نامید ولی میتوان نابود کننده ی آن هم دانست. به جرات میتوان گفت از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ هیچ حزبی پتانسیل و تشکیلات سازمانی حزب توده را نداشته است ولی در بزنگاهی مثل کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت مصدق و حتی در انقلاب ۵۷ تقریبا نقش منفعل، محافظه کارانه و سردرگمی بازی کرد. پس از کودتای ۱۳۳۲ با وجودیکه حداقل ۷۰۰ نفر کادر و نیروی نظامی در ارتش داشت و تقریبا تشکیلات خود را در تمام ادارات دولتی ایران گسترش داده بود نتوانست هیچ دفاعی از دولت مصدق انجام دهد و جریانهای سیاسی روز را به درستی تحلیل کند.

وابستگی حزب توده به حکومت شوروی از هر چیزی عیان تر بود و در سطر سطر کتاب این وابستگی را میتوان دید البته حزب توده نمونه ای از جامعه ی آماری ایران است و کشور ایران چه اپوزسیون مخالف حکومت مرکزی و چه حکومت مرکزی تقریبا همیشه وابسته بوده اند. پیش از انقلاب حکومت وابسته به جریان غرب و اپوزسیون وابسته به جریان شرق (شوروی و چین) و بعد از انقلاب جای هر دو عوض شد! و شعار نه شرقی نه غربی حزب جمهوری اسلامی اگر چه پروپاگاندا بود ولی آنهم کم کم تبدیل به شوخی شد. حکومت وابسته و اپوزسیون وابسته داستان تلخ ایران است. ایران هیچ گاه نتوانست شخصیت مستقل خود را تعریف کند و تئوری سیاسی مشخصی را دنبال کند.

بعدها زمانی که جریان چریک های فدایی خلق شاخه اکثریت از چریک های فدایی جدا شدند همان سیاست حزب توده را پیش گرفتند و زیر پرچم شوروی رفتند. شرح مهاجرت آنها به شوروی و زندگی خفت بار جریان اکثریت را میتوانید در کتاب خانه ی دایی یوسف بخوانید.

ناگفته نماند که سازمان چریک های فدایی و خود بیژن جزنی از حزب توده منشعب شدند حتی سرکرده ی حزب های کردستان و خیلی از روشنفکران ایرانی از جلال آل احمد بگیرید تا  هزاران نفر دیگر خود بخشی از این حزب بوده اند که نمیشود آن را نادیده گرفت. ترجمه ی کتاب سرمایه مارکس توسط ایرج اسکندی هم میتوان یکی دیگر از کارهای مثبت دبیر اول این حزب و شاید شاخص ترین عضو آن باشد.

سازمان چریک های فدایی

شاید مهم ترین و مردمی ترین گروه چپ در ایران که بین سالهای ۵۰ تا ۶۰ دست به عملیات مسلحانه ی بیشماری زد و یکی از ارکان سقوط شاهنشاهی بود سازمان چریک های فدایی و به خصوص شاخه اقلیت آن است. افراد خوشنامی مثل بیژن جزنی و مسعود احمد زاده  از ارکان اصلی این حزب بودند چپ ایران که از ضعف تئوریک رنج میبرد و گاهی به لنین و گاهی به مائو توسل میجست هیچ گاه نتوانست افرادی مثل این دو نفر را که در عمل و تئوری سرآمد بودند در کنار خود داشته باشد. بیژن جزنی و احمد زاده قبل از انقلاب و توسط رژیم شاه کشته شدند و خیلی از افراد مهم جریان چپ هم به همین شکل یا در زندانهای سیاسی تیرباران شدند و یا در درگیریهای خیابانی کشته شدند.

بیژن جزنی شاید اولین کسی بود که با تاثیر گرفتن از رژی دبره و جریان های چریکی کوبا تئوری موتور بزرگ و موتور کوچک (موتور کوچک که همان چریک های مسلح بود موتور بزرگ یعنی توده مردم را به حرکت در می آوردند) را بسط داد و مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه را یگانه راه رهایی میدانست. در همان حال نیز مسعود احمد زاده که در ۲۵ سالگی و بعد از عملیات سیاهکل اعدام شد کتاب “مبارزه مسلحانه،هم استراتژی هم تاکتیک” را نوشت که کتابچه ای متفاوت و پیشرو در زمان خود بود و توانست خط مشی مبارزه مسلحانه را در ایران گسترش دهد.

فارغ از جریان فکری چپ و اعتقادات آنها که شرح درستی و نادرستی آن در اینجا کار من نیست اما اسم های بزرگی که فقط ۲۵ سال و ۳۰ سال زندگی کردند و در همین فرصت کوتاه کتاب مینویسند، اسپانیایی و فرانسه را یاد میگیرد تا بتواند متون چپ را ترجمه کنند. و  هم در تئوریزه کردن مبارزه و هم در عملی کردن آن، چه مبارزه سیاسی و تشکیلاتی و چه مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه موفق بوده اند  خارق العاده و عجیب است. شاید گفتن این تلخ باشد ولی دیدن این همه اراده (حتی به غلط) در قیاس با نسل امروز که تا ۳۵ سالگی  اینستاگرام نگاه میکند یا فالور فلان بازیگر و سلبریتی است  مضحک،شرم انگیز، و تلخ است. در قحط الرجالی به سر میبریم که امیر تقوی به خوبی از آن یاد میکند.

ناکامی چپ در ایران

ناکامی شوروی

ناکامی چپ در ایران خود متاثر از ناکامی چپ در جهان بوده و پس از مرگ لنین و حکومت استالین کم کم از محبوبیت شوروی میان جوانان کاسته شد. افشای زندانهای گولاگ  که بعدها کتابهای زیادی هم در مورد آن نوشته شد خصوصا کتاب مجمع الجزایر گولاگ نوشته ی سولژستین آرمان هوادارن کمونیست به شوروی را از بین برد و اکثر انقلابی های آن موقع یا پیرو مائو و حزب کمونیست چین شدند که در ایران میتوان به شورش دهقانی و مبارزه مسلحانه در گنبد و کردستان اشاره کرد که پایه تئوری هر دو جریان جنبش مائویستی بود.

سیاست تک حزبی تک خدایی!

جدا از ناکامی شوروی در پیش برد سیاست های کمونیسم. ضعف تئوریک شعارهای لنین در خصوص فقط یک حزب و آنهم حزب پرولتاریا در بستری مثل خاورمیانه که خود پیشینه اقتدارگرایی و سرکوب مخالف و دگر اندیش دارد شبیه ریختن بنزین روی آتش بود. هر حزبی خود را حق میدانست و دیگران را نا حق و برای پیش برد اهداف خود دست به حذف دیگران میزد و به سیاستهای استالینیستی روی می آورد یعنی کشتن دگر اندیشان و اینگونه بود که هم در حزب توده و هم در چریک های فدایی و هم بین دوشاخه منشعب از مجاهدین خلق یعنی شاخه مسلمان و مارکسیسم و هم بین حزب جمهوری اسلامی یعنی مکتبی های و مسلمان های لیبرال مثل شاخه بنی صدر و بازرگان جوی خون راه افتاد و کثیری از نخبگان این مملکت اعم از اسلامگرا و چپ و لیبرال زیر دست و پای یکدیگر له شدند.

یادداشت: یوال نوح هراری در کتاب انسان خردمند،تک خدایی و یگانه پرستی را مهمترین عامل کشتار و خونریزی میداند در حالیکه قبل از مسیح یونانیان با سیاست های چند خدایی بسیار مسالمت آمیز در کنار هم زندگی میکردند.

چپ وگسستن از عموم مردم

تجربه ی اسلامگرایان از تعامل با مردم بسیار عمیق تر از جریان چپ پوده است. اسلامگرایان از سهل گیری رژیم شاه نهایت استفاده را برده و در مراسم مذهبی و مساجد توده ی طبقه متوسط و فقرا را به خود جذب کرده و حتی با افرادی چون شریعتی و سایر چپ های اسلامی خیل عظیمی از مردم را جذب کردن، همچنین با حمله به سفارت آمریکا و ایستادن مقابل جبهه ی امپریالیسم آمریکا و شعارهای آن چنانی توانستند نیروی زیادی را جذب کنند. در حالیکه کوچکترین فعالیت چپ گراها در دانشگاه که بیشترین پایگاه چپ ها به شمار میرفت اجازه نفس کشیدن را به جریان چپ نمیداد. عمده نیروهای چپ و کادرهای احزاب کمونیست را معمولا طبقات بالای اجتماع و دکتر و مهندس و قشر تحصیلکرده تشکیل میداد و از خود کارگران و دهقانان کسی در آن مشارکت نمیکرد و یا نفوذ چندانی نداشتند این وجه تمایز بلشویک های شوروی و کمونیست های چین با چریک های فدایی و احزاب چپ ایران بود. حتی در روزنامه ها و کتابچه های جریان چپ به خصوص نشریات توده حرف های ساده مائو و تکیه او به ضرب المثل های چینی و عوامانه را به تمسخر میگرفتند و خود با استفاده از کلمات نامانوس هژمونی و پرولتاریا و … نتوانستند مفاهیم مورد نظر خود را به طبقه کارگر القا کنند.

تاریخ معاصر ایران بدون شک باید توسط همه مردم ایران خوانده شود و همه از آن درس بگیرند تا برای ساختن آینده ای روشن تر از آن بهره بگیرند. قطعا در آینده کتابهای بیشتری از تاریخ معاصر  ایران خواهم خواند.

 

 

روزمرگی های یک آدم خونسرد ۲

پ ن: هر کدام از این مطالب را میتوان به یک پست بسیار طولانی در بلاگ تبدیل کرد این چنین کوتاه نویسی برایم خوشایند نیست و هرگز دوست نداشته ام. دلیل این جور نوشته ها صرفا به خاطر عدم تمرکز کافی من، کمبود وقت و ناتوانی من در آرام نشستن و با حوصله نوشتن در مورد یک موضوع خاص است. کوتاه اینکه مشکل از منه نه از موضوعات.

تغییرات در محل کار

اول از همه باید بگم تغییرات زیادی در محل کارم اتفاق افتاده و من الان توی بخش ISP و فروش و پشتیبانی اینترنت فعالیت میکنم. البته برای من فرق زیادی نمیکنه الان به جای سخت افرار، اینترنت میفروشم.

مهره حیاتی یا Linchpin 

به نظرم کتاب Linchpin که توسط ست گادین نوشته شده خیلی از کارمندها را دچار سوتفاهم کرده البته منظورم تئوری مطرح شده در کتاب است نه اینکه بلا نسبت همه ی کارمندها این کتاب رو خونده باشن! از تئوری مطرح شده در کتاب اینجوری برداشت شده که به هر قیمتی شرکت را وابسته ی خودمان بکنیم و اگر ما نباشیم کار شرکت لنگ بمونه! اینکه دانش خودمان را ارتقا بدیم با اینکه دانش و اطلاعات موجود را به گروگان بگیریم و به کسی ندیم کلی با هم فرق میکنه.

خساست در انتقال دانش به هم تیمی ها و یا حذف فرآیند آموزش و دشمنی با مستندات سازی نشون میده که افراد کلیدی یک شرکت دنبال گسترش قلمرو خودشون هستند، شبیه خرسی که پشتش را به درخت میمالد که علامت گذاری کنه. باید بگم که دانش و اطلاعات فنی یک شرکت باید در اختیار یک سیستم نرم افزاری باشه و ما به یک نرم افزار جامع و یکپارچه برای ذخیره ی تجربه شرکت نیاز داریم چیزی مثل مغز شرکت که همه دانش موجود و همه ی تجربه ی موجود در اونجا ذخیره بشه نه اینکه هر مهندسی در شرکت مختصری از اطلاعات را در مغزش به گروگان بکیرد و مانع رسیدن این چشمه زلال به بقیه شود.

در دنیایی که سورس کد لینوکس و آندروید در اینترنت به اشتراک گذاشته شده چند ترفند کامپیوتری و پسورد و قلقی که ما بلدیم چه اهمیتی داره؟ چرا باید اینقدر کوته فکر باشیم که در برابر پیشرفت دیگران موضع بگیریم و یا به دیگران یاد ندهیم؟اونهم در سال ۲۰۲۰

کتابخوانی

امسال کتابهای زیادی خواندم و فکر میکنم بیشتر به خاطر قرنطینه و کرونا بوده  همچنین با رمان های ایرانی آشتی کردم . چشم هایش از بزرگ علوی، سمفونی مردگان از عباس معروفی و بزمرگی نوشته جواد سعیدی پور (برادر محسن سعیدی پور از دوستان متممی) رو خوندم . هر سه کتابهای خوبی بودند اگر چه سمفونی مردگان را بیشتر دوست داشتم. البته هیچ وقت از اینکه آثار کلاسیک غرب رو دوست داشته ام پشیمان نیستم و نخواهم شد.

سمفونی مردگان

در سمفونی مردگان عباس معروفی از عنوان پدر و مادر استفاده کرده و کمتر به اسم واقعیشان اشاره میکندبه این دلیل که این شخصیت ها را جایگزین همه پدرها و مادرهای اون عصر بگذاره این یک نکته مثبته و نکته منفی اینکه شخصیت واقعی و فکرها و دغدغه های آنان توضیح داده نشده و نمیشه این شخصیتهای بی نام را روانکاوی کرد.
کلام منقطع و بریده بریده ی نویسنده کمی به خط داستانی رمان و برقراری ارتباط عمیق تر با داستان لطمه زده است. به نظرم هنوز هم خوبه اگر چه کمی شاعرانه است. جدال سنت و مدرنیته یک داستان کلیشه ای شبیه پدران و پسران تورگنیف . بله در میان رمان های معاصر ایرانی یک سر و گردن از بقیه بالاتر است.

بایگانی همیشگی

به تازگی کتاب Permanent Record نوشته اسنودن رو خوندم که شرح زندگی خودش بود از بچگی تا زمانی که به روسیه پناهنده شده بود. اول از همه باید بگم کتاب ترجمه خوبی داشت. اگر چه بحث حفظ حریم شخصی برای ما کمی لوکس است و اولویت ندارد ولی ما را با یک جهان بزرگتر و البته پیچیده تر آشنا میکند. اسنودن نویسنده یا روایت گر چندان خوبی نیست ولی با خواندن سرگذشت کوتاهش میتونیم هم در مورد امنیت در سطح کلان و هم در مورد سیستم پایش دولت آمریکا چیزهای زیادی یاد بگیریم اینکه کدوم سیستم عامل امنه یا Tor Browser چطور کار میکنه. عاشقان هک و امنیت و فعالین اجتماعی و همچنین مدافعان حریم خصوصی میتوانند از این کتاب لذت ببرند. 

پادکست رخ

پادکست رخ کاری از امیر سودبخشه که به شرح زندگی افراد بزرگ میپردازه (به شخصه خیلی به خوندن بیوگرافی علاقه دارم) . توی دو شماره و تقریبا دو ساعت زندگی مهاتما گاندی شرح داده شد که برای من خیلی لذتبخش و به یاد ماندنی بود دوست دارم چیزهایی که از این پادکست یاد گرفتم با شما به اشتراک بگذارم.

  1. خودم آدم بی نهایت درستی باشم و بعد همین انتظار را از دیگران داشته باشم
  2. پای اعتقادات و چهارچوبهای خود بایستم حتی اگر همه چیزم را از دست بدهم
  3. از هیچ چیزی نترسم حتی از مرگ
  4. به هیچ وجه با هیچ کس با خشونت برخورد نکنم ولی در عین حال اعتقاد راسخ خود را حفظ کنم و مصمم باشم.
  5. همه بی گناهند مگر عکس آن ثابت شود.
  6. با گرسنگی و بی پولی و رنج و شب بیداری هم میشود زنده ماند و ادامه داد.
  7. بالاتر از نیروی ذاتی انسان نیرویی و جود ندارد.
  8. ضعف اراده از ضعف شخصیت ناشی میشود.
  9. اگر میخواهی دیگران به تو احترام بگذارند باید به خودت احترام بگذاری.
  10. کسی که آماده از دست دادن همه چیز است میتواند هر چیزی را بدست آورد.
  11. اگر همه ی این ویژگی ها را داشته باشیم میتوانیم پیامبر گونه پیش برویم و تغییری هر چند اندک در اطرافمان بدهیم.

تکمیل اطلاعات یا عطش یادگیری

مدتیه که بین این دو راهی گیر کرده ام. این که دنبال احساسم برم و چیزهای جدید یاد بگیرم تا عطش یادگیریم از بین بره. یا به تکمیل دانش قبلیم بپردازم تا به اندازه کافی بتونم اونها رو عمیق کنم. چون اگر دانش ناقصم را نتوانم به مروز زمان تکمیل کنم همون دانش کم کم تبدیل به صفر میشه. من به ندای عقلم گوش میکنم و سعی میکنم دانشم را در حوزه بازاریابی و فروش و همچنین مهارت مهم زبان انگلیسی تقویت کنم و به دنبال یادگیری و سرک کشیدن به موضوعات جدید نباشم.

این بود اتشای من! نتیجه گیری اینکه نوشتن بهتر از ننوشتنه حتی اگر این چنین بریده بریده و سکته زده باشه.

بگذار این بیت سعدی پایانی باشه به این پست بلاگ:

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل /  که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم.