مهره حیاتی، هر کس کلاه خودش را بگیرد تا باد نبرد

مهره حیاتی: آیا غیرقابل جایگزین هستید؟مهره حیاتی: آیا غیرقابل جایگزین هستید؟ by Seth Godin
My rating: 1 of 5 stars

مزخرف بود. مهره حیاتی در شرکت خود باشید طوری که نتوانند شما رو اخراج کنند. همین! ست گودین این جمله را با آب بندی تبدیل به یک کتاب کرده بود.
نظرات افراطی این کتاب ضد کار گروهی و تیمی و همچنین مانع توسعه نیروی انسانی و ترویج آموزش بین کارکنان و در واقع باعث انسداد مسیر دانش و تجربه میشه. متوسط ها و افراد پایین رده شرکت را باید آموزش داد که اونها هم بالا بیایند نه اینکه به چند مهره حیاتی شرکت دلخوش بود و بقیه را اخراج کرد. کیفیتی که گودین در مورد مهره حیاتی توضیح میده و در واقع این ابر قهرمانی که میگه شبیه یک کارآفرین است که امروز یا فردا شرکت خود را خواهد ساخت. هیچ گونه متریک و گزارشی که ثابت کنه یک نفر مهره حیاتی است در کتاب وجود نداره و فقط کلی گویی شده. ما می دونیم توی این دنیای بزرگ برای جانشین استیو جابز هم تیم کوک پیدا میشه و تصور بدون جایگزین شدن فقط مناسب کارمندان رسمی ادارات ایران است که واقعا هیچوقت به خاطر کم کاری اخراج نمیشن اینها مهره های حیاتی واقعی هستند.
کامو یکبار گفته بود. کسی که ابر مرد نیچه را بخواند احساس میکند خودش ابر مرد است و همه را باید کشت غافل از اینکه همسایه ی او نیز احساس میکند که ابرمرد است و روزی سراغش می آید.
شرکتهای فعلی در ایران بیشتر به همدلی،کار گروهی،توسعه نیروی انسانی و آموزش،داشتن ویژن و انگیزه نیاز دارند.مهره حیاتی بودن یک تصور کوتاه مدت صرفا برای مقابله با اخراج شدن است. وگرنه همه میدانند که همه با هم باید برنده شوند و هیچ کسب و کاری بدون همکاری و کارگروهی به نتیجه نمی رسد. مهره حیاتی یعنی نگذاریم بقیه رشد کنند و به ما برسند چون اونوقت دیگه ما مهره حیاتی نیستیم.

ولی واقعیتش اینه که ما به سیستم نیاز داریم نه ابرمرد. بی خیال ست گودین، قصد جسارت ندارم ولی خودت هم میدونی که این راهش نیست!

View all my reviews

پیچیدگی در مدیریت منابع انسانی

به تجربه برای من ثابت شده است که مدیریت منابع انسانی دشوارترین جنبه ی اداره ی یک کسب و کار است و این موضوع نیاز به برنامه ریزی دقیق و استفاده از افراد متخصص این رشته دارد. متاسفانه ارزیابی کارکنان اگر به اشتباه انجام شود باعث سردرگمی و گاهی بروز رفتارهایی مثل مخفی کاری،چاپلوسی،فعال نمایی،دروغ، نخود هر آشی شدن و …. می شود.

فرض کنید مدیر یا مدیران یک شرکت در جلساتی که برگزار میشود اذعان کنند که برای ما فداکاری و دلسوزی کارکنان اولویت دارد و کارمندی لایق و شایسته است که احساس کند شرکت متعلق به خودش است و در واقع مدیر شرکت است نه کارمند شرکت و برای خود کار میکند. چه توصیه ای خوبی! ولی فردا وقتی که درب شرکت باز میشود میبینیم که حسابدار با مستخدم شرکت مشغول جروبحث است حسابدار از نحوه نظافت ناراضی است و اصرار دارد که کف زمین باید دوباره شسته شود. مدیر واحد تعمیرات در جلسه ای فریاد میکشد که این چه وضع فروش است و فروش باید به شکل دیگری باشد.

فروشنده نیز در کار پروژه هایی اجرایی دخالت کرده و به مدیر پروژه واحد فنی میگوید که برآورد قیمت ها باید عوض شود چرا که با این برآورد نه تنها سود نمیکنیم بلکه ۱۰ درصد هم زیان میکنیم اصلا برآورد را بدهید خودم مینویسم. چه اتفاقی افتاد!؟ همانطور که مدیر شرکت میخواست همه اعضای شرکت دلسوز شدند و احساس کردند دارند برای خودشان کار میکنند و مدیر شرکت هستند.

فارغ از درگیرهای پیش آمده در این سیستم به مرور زمان کوچکترین ارزشی برای تخصص افراد باقی نمی ماند و همه یک شبه به آسمان عروج میکنند این همه مدیر دلسوز و جای خالی متخصصی که سرش به کار خود گرم است و نه کار دیگران. به نظرم احساس مسئولیت به معنی انجام وظایف خود به بهترین شکل ممکن است نه اینکه وظایف خود را فراموش کرده و مشغول فعال نمایی،چاپلوسی، ویا دخالت در کار دیگران شویم.

این روزها احساس میکنم که رفتار حرفه ای در محل کار پیش نیاز هر آموزشی است و البته مدیران شرکت به جای کلی گویی و به بیراهه بردن کارکنان باید با اطلاعات و آمار دقیق و همچنین استفاده از علم روز مشغول مدیریت منابع انسانی شوند چرا که این کار از حساسیت بسیار بالایی برخوردار است.