سرویس یا محصول و بیزنس مدل SAVE

The New 4 P’s in Marketing: S.A.V.E.

بازاریابی نوین و باز تعریف 4P

کسی که با مفاهیم کلاسیک بازاریابی آشنا باشد حتما اسم 4P به گوشش خورده است یعنی 4 عنصر که پایه اصلی بازاریابی است این 4 مورد شامل . Product , Promotion , price, Place می باشد یعنی شما هر کالایی را که بخواهید بفروشید روی این 4 موضوع کار کنید .

اول اینکه محصول شما چه ویژگی هایی دارد

دوم اینکه قیمت گذاری آن به چه شکل است

سوم اینکه کجا عرضه میشود

چهارم اینکه چطوری برای آن تبلیغ میکنید

ولی آیا برای همه محصولات ما باید این دید را داشته باشیم؟ مثل اگر شرکت من یک شرکت نرم افزاری یا گردشگری است محصول من کجا عرضه میشود؟ مکان فیزیکی معنی میدهد؟

اولین بار بیزنس مدل SAVE توسط Eduaro Conrado مدیر بازاریابی موتورولا معرفی شد و مقاله ای در خصوص آن در مجله HBR نوشت. اصولا محصولات فیزیکی هم تمایل زیادی دارند که خودشان را سرویس اعلام کنند و مشتری را محور بازاریابی خود قرار دهند و نه محصول را و مسیر بازاریابی هم دارد به سمت این مدل جدید میرود.

Solution : به معنی راه حلی  است که ما ارایه میکنیم این راه حل ممکن است سریع کردن روال کاغذی ادارات باشد و یا راه حلی برای تنفس بیمارهای آسمی و یا راه حلی برای کاهش هزینه های مصرف گاز ماه راه حلی برای مشکل مردم ارایه میکنیم و نه ساختن محصولی که دوست داریم آن رابسازیم یعنی بازاریابی نوین از مشتری به محصول میرسد و نه بالعکس. مشتری اهمیتی به محصول نمیدهد او دنبال راه حل خودش است.

Access :‌ دسترسی مشتری به محصول چگونه است؟ هر چقدر این دسترسی ساده تر باشد شانس ما برای فروش بیشتر میشود. اینجا دیگر مکان فیزیکی اهمیت ندارد و همه میتوانند به اینترنت دسترسی داشته باشند.

Value :‌ به جای قیمت ما باید به فکر بالا بردن ارش آن خدمت باشیم دوران محاسبه قیمت تمام شده حداقل برای محصولات نرم افزاری و یا خدمات گردشگری و هتل داری و .. تمام شده است کافی است که راه حل شما ارزش زیادی برای مشتری داشته باشد و شما میتوانید متناسب با آن ارزش از مشتری پول دریافت کنید.

Education :‌ به جای تبلیغ ما باید به فکر ارایه آموزش به مشتریان باشیم نقش فروشنده در بازاریابی امروزی مشاوره است نه فروش . مشاوره اگر خوب انجام گیرد خود به خود قرارداد بسته خواهد شد. و شاید کسانی که توان آموزش و مشاوره بالایی داشته باشند میتوانند فروشندگان درخشانی هم باشند.

بخش سوم عصیانگر نوشته آلبر کامو

من عصیان میکنم پس من هستم

در بخش اول و دوم قسمتهایی از این کتاب را با هم خواندیم و میخواهم قسمتهایی از کتاب را در بخش سوم برای شما بنویسم.

در نبود سعادتی پایان ناپذیر شاید رنجی ابدی  دست کم بتواند تقدیری برایمان رقم بزند. اما چنین نیست و بدترین آلام ما هم سرانجام به پایان خواهد رسید. روزی پس از آن همه ناامیدی  اشتیاق مقاومت ناپذیری به زیستن آگاهمان خواهد کرد که همه چیز به پایان رسیده است ودیگر نه رنج معنایی دارد و نه خوشبختی. ص 346

 

اوج همه تراژدی ها از ناشنوایی قهرمانان ناشی میشود. حق با افلاطون است٫ نه با موسی یا نیچه. گفتگویی که در میان انسانها انجام میگیرد هزینه ای به مراتب کمتر از موعظه های مذاهب تمامیت خواه دارد که به صورت تک گویی و از بلندای کوهی تک افتاده آمرانه ایراد می شود. تک گویی چه در صحنه ی نمایش و چه در زندگی مقدمه مرگ است. ص 375

 

هدف عصیان محدوده ای است که جامعه ی بشری در آن قرار میگیرد. دنیایش دنیای نسبیت است و به جای اینکه همصدا با هگل و مارکس بگوید که همه چیز ضروری است تنها تکرار میکند که همه چیز ممکن است و ممکن نیز در سر حدی خاص سزاوار فداکاری است. عصیان راهی دشوار میان خدا و تاریخ  شیطان و بازجو میگشاید که در آن تضادها می توانند در کنار هم وجود داشته باشند و رشد یابند. ص 383 -384

 

آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟ ممکن است چنین باشد. اما چه چیزی هدف را توجیه میکند؟ عصیان به این پرسش  که اندیشه ی تاریخ بلاتکلیف رهایش کرده است پاسخ می دهد: وسیله.   ص 387

 

بخشش واقعی نسبت به آیندگان دادن همه چیز به آدم های فعلی است نه کشتن آنها برای آینده ای بهتر- عصیانگر ص 401

ص 404 کتاب آخرین صفحه کتاب است که آلبر کامو چکیده کتاب را در نیم صفحه به زیبایی باور نکردنی نوشته است هم تکلیف نیچه و مارکس و لنین را که به آنها پیامبر میگوید مشخص کرده و آنها را تحسین کرده و بزرگ خوانده و هم تکلیف انسان بعد از آنها و ما را هم به وضوح روشن کرده . نمیخوام صفحه آخر را بنویسم شاید خودتون یه روزی این شاهکار را خواندید شاید هم من حوصله ندارم بنویسم!‌

نامه تمام تا کتاب بعدی – هر چند فعلا کتابخوانی را متوقف کردم ولی به احتمال زیاد کتاب اعترافات روسو کتاب بعدی خواهد بود

 

بخش دوم عصیانگر شاهکار آلبر کامو

در بخش اول مطالبی را در مورد این شاهکار نوشتم و الان میخواهم ادامه پاراگراف های عالی این کتاب رو بنویسم .

به جرات میتونم بگم کمتر روشنفکر و آزاد اندیشی رو میتونم نام ببرم که مثل کامو دید دقیقی به جهان و خصوصا عصر جدید داشته باشه و به نظرم پیشرفت فعلی اروپا از لحاظ فکری و آزادی های مدنی حداقل درصد زیادیش مدیون افکار این مرد و همفکرانش است. 

پاراگرافهای از کتاب

مفتش بزرگ عقاید پیر و خسته است چون تجربه ای تلخ دارد٫‌ میداند که انسانها بیش از آنکه بزدل باشند تنبل اند و آرامش و مرگ را به آزادی تشخیص میان خوب و بد ترجیح می دهند. ص89

 

اخلاق آخرین وجه خداست که می بایست پیش از بازسازی ویرانش کرد. در این صورت خدا دیگر نیست و هستی ما را تضمین نمیکند . انسان باید برای بودن خود دست به عمل بزند. ص90

 

از هنگامی که بشر دیگر نه به خدا ایمان دارد و نه به زندگی جاوید مسول همه چیزهای زنده و همه آن چیزهایی است که چون زاده ی رنج اند محکوم به رنج بردن از زندگی اند. اوست و تنها اوست که می بایست نظم و قانون را بیابد. ص 101

 

سرنوشت ابدی ارباب از آنجا که او هم نمی تواند از سلطه چشم بپوشد و دوباره برده شود این است که یا با ناخشنودی زندگی کند و یا کشته شود. ص 191

 

آنگاه صدای نبوتی تازه و غریب طنین انداز میشود : فردیت جای ایمان را گرفته است خرد جای انجیل را٫ سیاست جای مذهب و کلیسا ر ا زمین جای آسمان را کار جای عبادت را فقر جای دوزخ را انسان جای مسیح را . پس تنها یک دوزخ وجود دارد و آن هم در این جهان است: با این دوزخ است که باید جنگید. ص 198

 

کسی که شکنجه میکند یا میکشد پیروزی اش تنها از یک چیز خدشه دار میشود و آن این است که نمی تواند احساس بی گناهی کند. بنابراین باید گناه را بر گردن قربانی بیاندازد تا مجرمیت همگانی در جهانی بی هدف و مقصد تنها به اعمال زور مشروعیت ببخشد و تنها پیروزی را تقدیس کند. هنگامی که مفهوم بی گناهی از ذهن خود قربانی بی گناه محو شود قدرت مبدل به ارزش میشود که قاطعانه بر جهانی نومید حکم می راند. از همین روست که مجازاتی ننگ آور و ظالمانه در جهانی که تنها سنگ ها در آن بی گناهند حکمروایی میکند . ص 247

ادامه دارد!‌

 

عصیانگر٫ شاهکاری از تاریخ فلسفه اروپا نوشته آلبر کامو

قبلا کتابهای بیگانه و طاعون و چند داستان کوتاه و نمایشنامه از آلبر کامو خوانده بودم ولی هیچ وقت یک اثر فلسفی و نقادانه از او نخوانده ام به فلسفه زیاد علاقه ندارم و زیاد هم چیزی نخواندم.

کتاب عصیانگر تاریخ 300 ساله اروپا و تحولات فکری اروپا و حتی اساطیر یونانی و مسیحیت رو هم مورد بحث قرار میده بیش از 70 درصد نویسندگان مورد اشاره و متفکرانی که کامو درباره ی آنها مینویسد برایم نا آشنا و بیگانه هستند البته از کسانی که میشناسم و کتابهاشون رو خوندم هم کامو نوشته کسانی مثل داستایفسکی و هیتلر و روسو و مارکس و هوگو و تورگینف و ده ها نویسنده ی دیگر کتاب به قدری سنگین و پر از تفکرات عجیب است که خواندن آن را به افرادی که کم حوصله هستند پیشنهاد نمیکنم خواندن کتاب شبیه هجوم یک سپاه مغول به مغز انسان است بی رحم و سریع فلسفه و افکار نیچه و مارکس و.. به مغز آدم هجوم میبرد.

پ ن : کتابی که الان جلوی من است ترجمه مهستی بحرینی از انتشارات نیلوفر است

به سنت گذشته میخواهم چند پاراگرافی را که خوشم آمده اینجا بنویسم.

انسان تنها آفریده ای است که نمی پذیرد آن باشد که هست٫ مسئله این است که بدانیم آیا تنها نتیجه ای که از این امتناع می گیرد این نیست که به ویرانگری خود و دیگران وادار شود؟ و آیا هر عصیانی باید به توجیه قتل همگانی بیانجامد یا اینکه٫ برعکس٫ بدون داشتن ادعای معصومیتی محال می تواند اصول خطا کاری ای منطقی را باز نماید. ص 22

 

میتوان کشتن یک انسان را در اوج هیجان درک کرد٫ اما اینکه او را به دست کسی دیگر٫ در آرامشی ناشی از تفکری جدی٫ و به بهانه ی پرداختن به وظیفه ای شرافتمندانه به کشتن بدهیم در فهم نمیگنجد .عصیانگر – کامو- ص 61

نفرت از مجازات اعدام بیش از هر چیز نفرت از کسانی است که آنقدر به تقوای خود٫ یا به دعاوی خود معتقدند که جرات میورزند دیگران را بی هیچ تردیدی مجازات کنند٫ در حالی که خود آنان جنایتکارند نمیتوانیم در عین حال برای خود جنایت و برای دیگران کیفر را انتخاب کنیم . یا باید در زندانها را باز کرد و یا تقوای خود را به اثبات رساند که این هم اتمری ناممکن است . اگر با قتل حتی یکبار موافقت کنیم باید آن را برای همگان جایز بشماریم. جنایتکاری که طبق طبیعت عمل می کند نمی تواند بی آنکه خیانت بورزد طرفدار قانون شود. ص 61

 

من به رغم منطق زندگی میک‌نم، اگر دیگر ایمانی به زندگی نداشتم اگر به زنی که دوست دارم و به نظم جهان شک میکردم و در مقابل یقین داشتم که همه ی این ها هرج و مرج دوزخی نفرین شده ای بیش نیست حتی در چنین حالتی هم دلم میخواست زندگی کنم . از برادران کارمازوف اثر داستایفسکی . عصیانگر ص 84

 

انسان آزاد

هر گاه کسی توانست بدون خدا و بدون ثروت و بدون خانواده و وطن و بدون عشق و بدون شغل درکویر لوت برهنه بنشیند و همچنان عزت نفس و غرور خود را حفظ کند طوریکه که انگار همه ی این موارد را دارد٫ کوتاه بگویم هیچ بحران و اتفاق و عاملی نتواند عزت نفس او را پایین بیاورد و او همان شایستگی و احترام در بالاترین سطح را برای خود قایل شود آنگاه او یک انسان آزاد است کسی که لیاقت داشتن احترام را دارد کسی که به چیزی گره زده نشده چون برای با ارزش بودن نیازی به پیوند با چیزی یا کسی  ندارد و ذاتا در وجود خود با ارزش است.

 

شبکه اجتماعی و نقابهای زیبا

معمولا وقتی ما انسانها در جمع قرار میگیریم٫هویت و ذات اصلی خود را پنهان میکنیم تا همرنگ سایرین شویم چرا که خاص بودن و در تضاد بودن با نظم در طول تاریخ به معنی خروج از گله و قبیله و عواقبش هم شکار شدن و کشته شدن بوده است البته اگر این واقعیت را بپذیریم که قبل از ساخت سلاح و فلز این حیوانها بوده اند که ما را دنبال کرده و ما را شکار میکردند.

در مورد خاص بودن باید بگویم که حتی قتل به این دلیلی که یک جرم خاص است و اقلیت خیلی کمی کیفیت و استعداد انجام چنین کاری را دارند به همین دلیل نیز مجازات می شوند و گرنه آبروریزی٫دروغ و فریب و کلاهبرداری٫ و نارو زدن چون به وفور تکرار می شود و همه مردم آن را بلدند جرم سنگینی حساب نمیشود و نمیشود همه را نیز اعدام کرد!

پس فقط افراد خاص که یک جرم خاص را انجام داده اند شایسته اعدامند و چون تعدادشان نیز کم است پس از بین بردن آنها به صرفه است.

دور شدن از ذات و اصل خویش باعث رشد دروغگویی در انسانها شده است و این دروغگویی در کلاس مدرسه٫ در وسط یک جمع شلوغ و به تازگی در شبکه های اجتماعی پر رنگ میشود ما در فیس بوک زیر تصویر یکدیگر دشنامی که واقعا دلمان میخواهد یا نفرینی که آرزوی قلبمان است نیمدهیم بلکه به طبعیت از سایرین تصویر خنده و لایک را خیلی شیک و مودبانه نشان یکدیگر می دهیم.

جدا از جمع های چند نفری دسترسی به اینترنت و شبکه های اجتماعی چند میلیاردی باعث رشد تظاهر و فریب شده است چون ما هیچ وقت احساس تنهایی نمیکنیم و همیشه در معرض دید دیگران قرار داریم.

از گروه ها و دسته های بزرگتر وقتی به سمت جمعیت 5 نفری 4 نفری و 2 نفری میرویم به موازات آن فریب و ظاهر سازی از بین نرفته ولی آشکارا رنگ می بازد.

حتی میان زن و شوهر نیز چون تا یک فرد مطلق باز هم فاصله ای مانده است مقداری از دروغ و فریب و ظاهر سازی قرص و پابرجا ایستاده است٫‌ فقط با تنها شدن است که می توان به حقیقت خود پی برد و به کل از دروغ فاصله گرفت یعنی زمانی که نیازی نیست کس دیگری باشیم و فریب و دروغ نیز دیگر معنی ندارد  در واقع در این شرایط ما تنها هستیم و هیچ مشتری برای کالای ما وجود ندارد.

به همین خاطر است که افراد فریب کار و چاپلوس و دروغگو گرایش عجیبی به جمع های بی اساس دارند و همیشه از تنهایی وحشت میکنند یعنی آنها را اگر چند ساعتی در اتاق خود محبوس کنید و ارتباطشان را با دنیا قطع کنید قطعا پریشان شده و میترسند تنهایی شاید شکنجه ی عصر حاضر باشد که کسی را تاب آن نیست و شاید تنها نجات بخش انسان نیز باشد.

اینترنت و شبکه های اجتماعی به این سقوط اخلاقی شدت بخشیده و به طوری که اگر استاتوس من و دیگران را ببینید همگی فیلسوف هستیم یا طرفدار علم و پیشرفت یا عاشقیم و دلداده ویا صوفی خداجویی هستیم و یا کبوتری ناز و مهربان!

پس بقیه کجا هستند؟

کسی که روحیه ی نابکاری دارد – کسی که همیشه فحاشی میکند – دیوث ها و دزدها – دروغگوها – فاسدها و له شدگان – خریداران و فروشندگان جنسی – مازوخیست ها – حسودها و بزدلها – بی شرف ها – جاسوس ها و خاءنها – و در یک کلام آدمها کجا هستند و این همه فرشته در شبکه های اجتماعی از کجا آمده اند پس نیمه ی شیطان آنها کجاست؟

جمع گرایی افراطی با چاشنی تکنولوژی صداقت ها را به کل بلعیده است و عروسک های متملقی از جنس دروغ با پروفایلهای ملوس را تحویل داده است.

 

شور زندگی- بخش پایانی

قبلا در بخش اول و دوم در مورد این کتاب جالب نوشتم و پاراگراف هایی که به نظرم عالی آمد اینجا گذاشتم. الان هم میخواهم بخش سوم را بنویسم.

ونسان دیوانه شدی؟‌ این کارهایی که تو می کنی واقعا کارهای یک آدم دیوانه و نامعتادله.قربان رفتار انسان شباهت خیلی زیادی به نقاشی داره . هر وقت چشمت رو تغییر جهت بدی کل تناسب دید و منظره هم عوض میشه و این هیچ ربطی به موضوع یا سوژه نقاشی نداره بلکه به اون شخص نظاره گر مربوط میشه . ص 320

 

مارگوت وقتی من جوون تر بودم فکر میکردم که همه چی بستگی داره به شانس  به وقایع کوچک و ناچیز یا به سوتفاهم های بی دلیل . اما هر چقدر بزرگتر شدم توانستم به محرکه های عمیق تری پی ببرم . بدبختی اغلب مردم اینه که اون ها با اعتقاد داشتن به نوعی قضا و قدر مجبورا  سال های سال از عمرشون رو به دنبال نور و روشنایی بگردن. ص 382

 

مغز انسان معمولی دوگانه فکر میکند سایه روشن تلخ و شیرین  خیر و شر این دوگانگی در طبیعت وجود ندارد.  در جهان نه خیر هست و نه شر بلکه تنها وجود داشتن و عمل کردن هست. وقتی که در خصوص عملی توضیح میدهیم در اصل داریم زندگی را توصیف می کنیم . وقتی به اون عمل اسامی مختلف از قبیل هرزگی یا قباحت نسبت میدیم پا در قلمرو غرض ورزی ذهنی گذاشتیم. شور زندگی – ص 496

 

آرزوی نیل به موفقیت دیگر از وجود ونسان رخت بربسته بود. او نقاشی میکرد زیرا مجبور بود نقاشی کند٫ زیرا این کار او را از عذاب روحی نجات میداد٫زیرا نقاشی افکار او را متفرق میساخت واو قادر بود بدون همسر خانه و فرزند زندگی بگذراند  قادر بود بدون سرپناه آسایش و غذا سرکند.  حتی قادر بود بدون خداوند نیز سر کند. اما نمیتوانست بدون آنچه که بزرگ تر از خود او بود آن چه تمام زندگی اش بود سرکند و آن قدرت و توانایی خلق بود. ص 555

خیلی میتوان در مورد این کتاب و چیزهایی که میشود از آن یاد گرفت نوشت. ولی بعضی چیزها قابل انتقال و نوشتن نیست حتما باید کتاب رو بخونی . پیشنهاد میکنم این کتاب رو از دست ندید .

سوالهای اساسی مایکل پورتر

پ ن :‌سبک نگارش خودمونی و عجله ایه گفتم شاید بد نباشه اینا رو بنویسم بابت این موضوع پوزش میخوام

هر کسی که به بازاریابی یا بررسی کسب و کار علاقه داشته باشد اسم مایکل پورتر به گوشش خورده. دکترای اقتصاد از هاروارد داره و همونجا هم استاد دانشگاه است کتابهای زیادی در حوزه بازاریابی و استراتژی نوشته و به نوعی پدر بازاریابی کلاسیک است. یه چیزی تو مایه های  پیتر دراکر توی مدیریت !

مایکل پورتر میگه اگه سرمایه ای دارید و می خواهید وارد صنعتی بشوید یا میخواهید شغلی رو شروع کنید چند تا سوال اساسی بپرسید.

  1. سهم بازار تو این صنعت چگونه تقسیم شده؟

مثلا من اگه بخوام یک شرکت بیمه بزنم باید بدونم حدود 40 درصد بازار ایران سهم بیمه ایرانه و حدود 20 درصد هم آسیا و بقیه بیمه ها هم هر کدوم سه یا چهار درصد در اختیار دارند پس اون بالاها رقابتی وجود نداره ولی در کف صنعت رقابت شبیه دریای سرخه (اشاره به کتاب اقیانوس آبی) یعنی تو بیمه های خصوصی و کوچکتر رقابت شدیده.

اگر میخواهم شرکت نرم افزاری بزنم باید بدونم که مثلا 80 درصد شرکتها توی تهران هستند و برای مثال 60 درصد کل بازار رو دارند شاید هم بیشتر.

اگر بخواهم میوه فروشی بزنم تو محل باید بدونم 60 درصد بازار سهم دستفروشهاست و بقیه هم در اختیار چند تا میوه فروش قدیمی.

بحثی که پورتر زیاد تاکید داره در موردش اینه که رقیبان خودمون رو خوب بشناسیم مثلا من اگر یک شرکت نرم افزاری در یک حوزه کوچک و تخصصی و البته با حوزهجغرافیایی ایران هستم دیگه باید اینو بفهمم که شرکت همکاران سیستم رقیبم نیست. شرکت داخل استان هم که محصولات متفاوتی داره باز هم رقیب من نیست. فروشگاه دیجی کالا و مایکروسافت هم رقیب نیست! یعنی لزوما کاری که اونا انجام میدن من نباید دنبالشون برم . خیلی وقتها ما نمیدونیم داریم با کی رقابت میکنیم یا رقیبمون کیه فقط هر کسی هر جور تبلیغ کرد یا هر کاری کرد ما هم دوست داریم انجام بدیم!‌

2.هر کسی میتونه سرشو بندازه پایین و بیاد تو این بازار ؟‌ 

همه میتوانند 10 میلیون میوه بخرند و سوار وانت بشوند و میوه بفروشند

همه میتواننند مسافرکشی کنند

همه میتونند ماشین و خونه بخرند و بفروشند

همه نمیتواننند آرایشگاه بزنند

بقالی باز کردن از ساندویچی باز کردن راحت تره

طراحی سایت کردن راحته مثلا و..

میخوام بگم هر کسب وکاری دیوار در اطرافش داره که بعضی از دیوارها کوتاهه و بعضی ها بلنده باید نگاه بکنیم که دیوار صنعت ما کوتاهه یا نه

3. قدرت خریدار یا قدرت چانه زنی مشتری چطوریه؟ 

تو صنعت پزشکی و دارویی خریدار قدرتی نداره یعنی مثلا اگر عمل نکنه یا دارو مصرف نکنه ممکنه بمیره نمیگه حالا بعدا میام عمل میکنم فعلا گرونه

تو وضعیت مسکن الان قدرت چانه زنی مشتری بالاست پول نقد حکم پادشاه رو داره یا به اصطلاح میگن Money is king و کسی که پول دستشه میتونه 20 تا خونه خالی و آماده تحویل رو ببینه و هر وقت خواست بخره حتی میتونه قسطی بخره و …

تو صنعت نرم افزار متوسطه بعضی وقتها بالاست و بعضی وقتها پایین در کل اگه بخوام بگم قدرت چانه زنی مشتری بالاست تو نرم افزار

4. قدرت تامین کننده چقدره؟ 

من اگر ساختمون میسازم و فردا میل گرد و آهن و سیمان گران شد چیکار باید کنم اختیاری از خودم ندارم . تو صنعت ساختمان قدرت تامین کننده بالاست.

اگه دارو میفروشم شرکتهای دارویی میشن تامین کنند مثلا من مجبورم از ایران دارو بخرم چاره ای ندارم اگه داروش رو هم گرون بکنه یا بخواهد نقد بفروشه باز هم چاره ای ندارم

یه مثال جالب در مورد میوه

برای بار فروشی قدرت تامین کننده پایینه یعنی بار فروش به کشاورز میگه من ارزون میخرم نمیخوای بفروشی میوه ت خراب میشه.

از اونطرف میوه رو میبره توی سردخونه بعد با قیمت بالا به میوه فروش میده یعنی قدرت تامین کننده برای میوه فروش بالا میره

5. تهدید جایگزین ها:‌این صنعت جایگزینی داره؟ 

من که تو صنعت ساختمون هستم و دو میلیارد ملک خریدم جایگزنش چیه ؟ نگران باشم ؟

مسکن مهر میتونه جایگزین باشه خونه های اقساطی ارزان قیمت . دیگه مردم مجبور نیستند ملک خصوصی با قیمت گرون بخرند

اجاره پایین هم میتونه تهدید باشه

کسان زیادی هستند که برای بیزنس خونه میخرند و وقتی بازار خرابه پولشون رو گذاشتند توی بانک و سودشو میبرند پس نمیان از من خونه بخرند چون خونه توی ایران و خیلی جاها یک کالای سرمایه ایه پس طلا و دلار و سود بانکی و… میتونه تهدیدی براش باشه.

به نظرم بد نیست اگر وارد صنعتی بشیم یا بخواهیم صنعتی که در آن هستیم یا کسب و کارمون رو بررسی کنیم این سوالات رو از خودمون بپرسیم.

 

طراحی در دنیای مدرن

UX

فقط کتاب Hooked را در مورد اهمیت طراحی و نگه داشتن کاربر خوانده ام و چند تا مقاله پراکنده در اینترنت. البته کتابهای زیادی درحوزه User Experience  نوشته شده است و روزبه روز هم تعداد آنها زیاد شده با توجه به اینکه صنعت نرم افزار و به خصوص نسل جدید محصولات و سایت ها بر ماندن بیشتر کاربر در سایت و به قول معرف اعتیاد آنها به محصولات تکیه دارد این تجربیات و تکنیک های روانشناسی اثر بسیار زیادی در موفقیت خواهد داشت.

تنها در دو صنعت نرم افزار و صنعت مواد مخدر است که به جای مشتری نام User اطلاق می شود موفقیت محصولات نرم افزاری و استارتاپهای آینده هم قطعا حول میزان درگیری ذهنی و اعتیاد  کاربر خواهد چرخید و اینکه سیستم یا پلاتفرمی طراحی شود که بتواند کاربران را بیشتر نگه دارد.

طراحی آخرین برگ بازی 

در جایی که برای هر نیازی محصولی درست شده است طراحی اهمیت خودش را نشان میدهد.

چرا من باید فلان یخچال را بخرم وقتی همه آنها یک کار میکنند؟

چرا باید فلان تلویزیون را بخرم وقتی بقیه تلویزیونها هم همین کار را میکنند؟

اینجاست که با سخت تر شدن رقابت طراحی هوشمندانه و درگیری مشتری یا کاربر با محصول اهمیت پیدا میکند این درگیری در نگاه اول با سادگی آغز شده و در لایه های پیچیده و عمیق تر با سیستم پاداش دهی مغز سر و کار خواهد داشت.

اما موضوع طراحی به این موارد خلاصه نمیشود و طراحی شهر خانه یا ماشین میتواند حتی رفتار و شخصیت ما را نیز عوض کند!

توالت

در توالتهای آمریکا متوجه شده بودند که همه ی مردها ادرارشان را به اطراف کاسه توالد پاشیده بودند و این عادت هم سالها ادامه داشت اونها به جای اینکه با تابلو بزرگ بنویسند لطفا نظافت را رعایت کنید یا … کار جالبی کرده بودند تصویر مگسی یا جانوری را توی کاسه توالت کشیده بودند(به شکل کوچک) که مردها را تشویق میکرد که نشانه گیری خود را محک بزنند!‌ با همین طراحی متفاوت رفتار نامناسبی را اصلاح کرده بودند و این مشکل تا حد زیادی حل شد.

طراحی محیط   

در کازینوها معمولا اگر کسی وارد آنجا شود نمیداند روز است یا شب!‌ چراغ ها خاموش شده و همه جا با چراغ مصنوعی روشن است. فضای تاریک باعث میشود که ما بیشتر آنجا بمانیم . دسترسی به تلفن و حساب بانکی و غذا و تلویزیون و حتی خوابیدن و  حمام مهیاست.جذابیت بصری و استفاده از زنان و دختران زیبا هم رایج است  یعنی شخص ثروتمند و افسرده ای میتواند یک هفته آنجا بماند و تمام هستی خود را ببازد و بعد با دست خالی بیرون برود.کسب و کار کازینو متکی بر جذب پولدارها و نگه داشتن آنها برای مدت طولانی است.

در مقیاس کوچک تر و حلال تر !‌ میتوانیم کافی شاپ ها را هم مثال بزنیم آنها هم از فضای آرام و تاریک . موسیقی ملایم استفاده میکنند ولی به نظرم هنوز صندلی هایشان زیاد راحت نیست که کسی را دو ساعت نگه دارد!‌ هر چند پیشرفت های زیادی در کافی شاپ های ایران شده است. سود کافی شاپ هم نگه داشتن ما و فروختن بیشتر قهوه و نسکافه است چون با قهوه و چای و نسمافه کسی سیر نمیشود یعنی میشود بیشتر خورد و مثل رستوران نیست.

در رستوران و ساندویچی ها مخصوصا جاهای شلوغ سود فروشنده در رفت و آمد تعداد زیادی خریدار  است حتی اگر صندلیشان آنقدر سفت باشد که نتوانیم برای مدت زیادی  بنشینیم و میزشان هم  کوچک باشد!‌ یا محیط آنجا آنقدر روشن باشد و پنجره های بزرگ داشته باشد که استرس و عجله را در ما تحریک کند باز هم این کار هوشمندانه است چون در راستای منافع فروشنده است حتی بعضی جاها هم مینویسند فقط 15 دقیقه حق استفاده از میز را دارید!

تصمیم گرفتم این کتاب را در آينده بخوانم اگر شما هم دوست داشتید بخونید.

2527900

They show that by knowing how people think, we can design choice environments that make it easier for people to choose what is best for themselves, their families, and their society. Using colorful examples from the most important aspects of life, Thaler and Sunstein demonstrate how thoughtful “choice architecture” can be established to nudge us in beneficial directions without restricting freedom of choice. Nudge offers a unique new take—from neither the left nor the right—on many hot-button issues, for individuals and governments alike. This is one of the most engaging and provocative books to come along in many years

در پایان باید بگویم طراحی نه تنها در بازریابی بلکه در آموزش – سیاست – مسایل عاطفی – فریب – مذهب- آموزش – و هر چیزی که شما فکر میکنید موثر است . مثالهای بسیار زیادی توی ذهنم است ولی واقعیتش حوصله نوشتن را ندارم .

بعدا بیشتر مینویسم.

راستی Nir Eyal نویسنده Hooked هم این کتاب رو خونده و توی Good reads به این کتاب 4 ستاره داده الان دیدم :)‌

مکتوب

 

هر چیزی که دیگران زمین می انداختند من با خوشحالی آن را بلند کرده و در جیبم میگذاشتم!

هر چیزی که دیگران مثل کنه با شور و اشتیاق به آن  می چسپیدند من مثل آب دهانی  تف کردم

ده سال زودتر از دیگران بزرگ شدم

چیزی را دوست داشتم که مردم از آن متنفر بودند

از چیزی که دیگران به آن عشق میورزیدند نفرت داشتم

بعد فهمیدم که با دیگران یا عموم مردم تفاوتهای فاحشی دارم

بعد رنج بردم و رنج کشیدم و اذیت شدم

بعد فهمیدم که حق با من است

بعد فکر کردم

و بعد زندگی آغاز شد!