داستان پداگوژیکی نوشته ماکارنکو

پ ن : اعتراف میکنم که مثل سابق فرصت کتاب خواندن ندارم و این لذت بی همتا مدتیست که ازم دریغ شده . گرفتاریهای کاری و مشغله های روزمره زمان و توانم را بلعیده است – به هر حال یاور مشیرفر زحمت کشیده و کتاب داستان پداگوژیکی را که خودم ازش خواسته بودم برام فرستاد من هم گزارش به خاک یونان را براش فرستادم.

این کتاب در مورد اتفاقات بعد از انقلاب اکتبر شوروی است انقلابی که شوروی را به اندازه صدها سال جلو برد و یک حکومت تزاری و فئودالی به یکباره ابرقدرتی از لحاظ نظامی و هوافضا و کشف و اختراعات جدید شد و همچنین جدی ترین رقیب برای آمریکا .

در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ شورای ایالتی آموزشی شوروی تصمیم گرفته بود که یک مکان برای بچه های مجرم و بی سرپرست و بزهکار درست کند چیزی شبیه دارالتادیب خودمان که بعدا اسمش را به افتخار نویسنده شهیر و پرآوازه جهان گورکی نامیدند . وظیفه ی تعلیم و تربیت این نوجوانان هم به عهده ماکارنکو بود در خلال آموزش و مشقات آن ماکارنکو دست به قلم شده و دو جلد کتاب را در این خصوص نوشته که من فعلا جلد اول آن را تمام کرده ام . در خصوص فرم کتاب باید بگویم که ترجمه ی بدی شده و ای کاش با ترجمه ی جدید تجدید چاپ میشد همچنین به نظر نمی آید ماکارنکو را بتوانیم در رده حتی نویسنده های متوسط شوروی وقت قرار دهیم و چندان دست به قلم نیست. اما از لحاظ محتوا این کتاب بسیار ارزشمند است. خصوصا برای کسانی که آموزش را یگانه راه پیشرفت و توسعه میپندارند و باور دارند که مردم بیشتر از هر چیزی به آموزش نیاز دارند.

ماکارنکو

قسمتهایی از کتاب را با هم بخوانیم:

در میان سوالهای گوناگونی که از من می شد سوالی هم درباره ی تربیت مختلط دختران و پسران وجود داشت. در آنموقع تربیت مختلط دختران و پسران در کلونی ها بر طبق قانون ممنوع بود. کولونی ما در سراسر اتحاد جماهیر شوروی تنها جایی بود که در آن پسران و دختران با هم تربیت میشدند. هنگام پاسخ دادن به این پرسش من لحظه ای رایسا را به یاد آوردم ولی در تصور من حتی آبستنی احتمالی او در مسئله ی تربیت مختلط دختران و پسران هیچ تغییری نمی داد. من به کنفرانس گزارش دادم که وضع کلونی ما از این حیث کاملا مرتب و منظم است. ص ۱۱۶

نکته ی جالبی در مورد کتاب این بود که در چند نوبت ماکارنکو وقتی هیچ راه حلی برای آموزش یا تفهیم این نوجوانان شرور پیدا نکرد مجبور به کتک زدنشان شد و حتی با اسلحه آنها را تهدید کرد البته خودش نیز اذعان میکرد که هیچ راه حل دیگری به ذهنم نمیرسد و هرکاری که میکنم جواب نمیدهد. بعدها گویا شمار این شروران که ماکارنکو تربیت کرده از مرز ۳۰۰۰ نفر میگذرد وبسیاری از آنها تبدیل به دانشمندان و یا افراد برجسته شوروی میشوند. کسانی که با افتخار میگویند بله ما متعلق به کلونی گورکی هستیم و آموزگار ما نیز ماکارنکو است.

” بسیاری از شاگردان کولونی کتاب خواندن را دوست داشتند، ولی خیلی از آنان نمیتوانستند کتابی را به آخر برسانند. باینجهت ما قرائت همگانی با صدای بلند را رسم کردیم و در این قرائتها معمولا همه شرکت میکردند. یا من و یا زادوروف که تلفظی بسیار عالی داشت، کتاب میخواندیم. در طول نخستین زمستان ما تعداد زیادی از آثار پوشکین، کارولنکو، مامین-سیبریاک، ورسایف و بخصوص ماکسیم گورکی را خواندیم.

آثار گورکی در محیط ما اثری شدید ولی دوگانه بجا میگذاشتند. … از آثار گورکی “کودکی” و “در میان مردم” تمام شاگردان را مبهوت کرد. نفس‌ها را در سینه حبس کرده و گوش میدادند و خواهش میکردند تا ساعت دوازده هم شده، برایشان بخوانیم. وقتی من تاریخچه‌ی زندگی ماکسیم گورکی را برایشان تعریف کردم ابتدا به گفته‌هایم باور نکردند، از این داستان متحیر شده بودند و ناگهان این مسئله افکارشان را بخود جلب کرد:

–          پس معلوم میشود که گورکی هم آدمی از قبیل ماست؟ میفهمی، عجب عالیست!

ماکسیم گورکی در مورد او میگوید :

“چه کسی میتوانست تا این درجه به طرزی غیرقابل شناختن صدها کودک را که زندگی با چنین وضعی قساوت بار و تحقیرآمیز مچاله شان کرده بود تغییر دهد؟ آنتوان سیمونویچ ماکارنکو بدون تردید آموزگاری پراستعداد است. شاگردان کولونی واقعا او را دوست دارند و درباره او با چنان لحنی پرافتخار صحبت میکنند که گویی آنها خودشان ماکارنکو را درست کرده‌اند. او به ظاهر سخت‌گیر، انسان کم‌حرف و سنش کمی از چهل سال بالاتر است، بینی بزرگ و چشمان تیزبین و خردمند دارد، او به آموزگاری روستایی و نظامی از زمره”آرمانی ها” شباهت دارد. با صدایی خفه و یا گرفته و سرماخورده صحبت میکند، با تانی حرکت می کند، برای سرکشی به همه جا فرصت میکند، همه چیز را میبیند و هر یک از شاگردان کولونی را می شناسد و از هر شاگرد با پنج کلمه جنان تصویر می کشد که گویی از طبیعت و سرشت‌اش عکس فوری برداشته است. ظاهرا در وجودش این احتیاج تکامل یافته است که ضمن عبور به طرزی غیر مشهود کودکان را نوازش کند و به هریک از آنان سخن دل‌انگیز بگوید و برایشان تبسم کند و به سر تراشیده‌شان دست نوازش بکشد”

Makarenko.jpg

برای خواندن عمیق ترین تئوری های آموزشی ماکارنکو بد نیست اگر این مقاله را نیز بخوانید

در ایران نیز کتاب گفتارهایی درباره تربیت فرزندان از همین نویسنده ترجمه شده است .