جای دقیق کلمات و دنیای کر ولال ها

word

پ ن :‌

جناب کنفوسیوس حالا که شما به مقام حاکمی این عمارت بزرگ برگزیده شدید از فردا چه کار خواهید کرد

کنفوسیوس: من تمام کلمات را از اول خواهم نوشت و معنی آنها را به دقت تعریف میکنم تا در طول حکمرانی خویش بفهمم که دقیقا چه چیزی میگویم و چه چیزی میشنوم.

نوشته:

دستگاههای ارتباطی و پیشرفته موبایل اینترنت و شبکه های اجتماعی آیا توانسته است به فهمیدن دقیق کلمات کمکی کند؟ آیا این وسایل سلاحی در دست یک دیوانه یا کر و لال نیست؟

همیشه با خودم فکر میکنم که ما چند درصد از معنی کلماتی را که میگوییم می فهمیم و چه وقت کلمه ای را دقیقا سر جای خود میگذاریم شاید اگر این کار را میکردیم الان دنیا تبدیل به بهشت شده بود.

  • سلام -آقای  لطفی را میشناسی؟
  • بله آدم معرکه ای هست اون روز توی جلسه هر حرفی از دهنش دراومد به رییس گفت خیلی بارشه معرکه س
  • ولی من میشناسمش به نظرم خیلی هم احمقه
  • نه اتفاقا این طور نیست خیلی شجاعه خیلی مرده
  • دوست عزیز من نگفتم ایشان ترسو است یا جنسیتش زنه گفتم احمقه
  • نه بابا چی میگی من تا حالا دروغ ازش نشنیدم
  • خوب بله ایشون صادقه ولی احمقه
  • تو عقده ای هستی تو هیچی نمیفهمی!

این نمونه ای از مکالمات من یا شما در روز است و چیزی که آزار دهنده س نفهمیدن معنی دقیق کلمات است ما نمیتوانیم بفهمیم که یک آدم پولدار ممکن است بی شعور کودن- احمق- و یا … باشه یا یک آدم بی مایه یا فقیر آدم باهوش و صادقی باشه. یا ممکنه بالعکس پولدار دست و دلباز باشد و آدم فقیری که همزمان خسیس هم هست!‌

نشاندن هر کلممه ای در جای خود و مغلطه نکردن کلمات با همدیگر ما را از کر و لال بودن نجات میدهد و میتوانیم قدم های روبرو را بهتر ببینیم. هر کلمه ای یا صفتی خاصیتی دارد که الزاما قابل جمع نیست نمیشود تمام خصلت های خوب یا بد در یک شخص جمع شده باشد و قطعا هر کسی از مقداری خصلت خوب و مقداری خصلت بد تشکیل شده است.

اگر پیام های غیر کلامی و زبان بدن را هم حساب کنیم کلمات تنها ابزار ما برای انتقال پیام نیست ولی بدون شک موثرترین ابزار ما هستند که به شکل ناشیانه و احمقانه ای از آن استفاده میکنیم و با نفهمیدن معنی چیزی که میگوییم و چیزی که میشنویم شبیه تعداد زیادی کر و لال شده ایم که هیچ درکی از صحبت های هم نداریم این موضوع به کنار میرویم زبان دیگری را نیز یاد میگیریم  خانمی را میشناختم که دنبال یاد گرفتن زبان چهارم بود و با غرور و خوشحالی از این موضوع صحبت میکرد و نظرم را پرسید گفتم دوست من واقعا تو به زبان مادری خودت هم چیز زیادی برای گفتن نداری و چیز زیادی هم برای نوشتن نداری چرا دنبال زبان سوم و چهارم هستی؟ اگر تو از ظرفیتهای زبان اول و دوم و سومت کامل استفاده میکردی و فضا را برای خودت تنگ میدیدی و بعد سراغ زبان چهارم میرفتی تا حدودی میتوانستم معنی کارت را بفهمم.هر چند احساس میکنم دشنام ها یی را زیر لب نثار من کرده است و شدیدا متاثر و ناراحت شده است ولی در آن لحظه به دنبال گفتن حقیقت بودم و خودم را موظف به خوشحال کردن  کسی نمیدیدم!‌