امپراطوری های یک نفره

هر کسی دنیای خودش را دارد، حتی کسی که در بسترت خوابیده است کاملا نمی شناسی گویا عصر عصر ناشناخته ها ست, عصر معماهایی که تا ابد حل تخواهد شد. سامراست موآم در یکی از داستانهاش میگه انسان مجموعه ای ازچندین نفر کاملا مختلف است که یکی از آنها بسیار خوب است و من بدون شک اگر کشیش بودم میگفتم که این همان وجدان است ولی این یک شخصیت از چند شخصیت توست فرشته و شیطان یا خیر و شر مال 1000 سال پیش بود عصر ما عصر تلفیق حالت های مختلف در یک بدن یکپارچه است.
یک انسان شرافتمند همزمان میتواند دزد باشد و روزهای فرد به مردم کمک کند روزهای زوج خیانت کند و جمعه ها بذله گو باشد روزها اجتماعی باشد و شب ها به فکر خودکشی عصر ما عصر عدم تمرکز در شخصیت و منش و اراده است هیچ کس به هیچ چیزی پایبند نیست  یک رابطه عاشقانه 10 ساله را در 5 ثانیه میتوان به کثافت کشید یک دوست قدیمی را میتوان به سختی فریب داد و فاصله یک ذهن آرام و شاعرانه با قتلی وحشیانه به اندازه مویی باریک است انسان رها شده از عشق و احساس و اخلاق و خانواده و اجتماع به اصل خود که همان حیوان آزاد است برگشته است بلی انسان دوباره خود را یافته است این بار خطرناکتر از قبل و هیچ مهاری برای او وجود ندارد انسان حتی خودش را هم معتجب کرده است.