پ ن: قرار بود در مورد انتخابات و … ننویسم ولی الان که تب و تاب انتخابات تمام شده و مثل پلاسکو و معدن و هزار مصیبت دیگر فراموش شده خواستم در موردش بنویسم .
پ ن۲:
آزادی آواز چاقوها شد
وجیب ِدزدهاوجانماز تبر هاآزادی، جواهرات گذرگاه سیاست
وبازرگان دروغهای رنگین
میان شهرها شد
آزادی، لنگه بارهای قاچاق شد
های ؛ چه کسی نشان کامل آزادی را به من میدهد؟
این واژه ی بی آبرو شد
آزادی چراغی است که راه را دراز میکند… و هر دستی آن را برمیداردشیرکو بیکه س
واژه های بی آبرو
البته تنها واژه آزادی به بازیچه دست دیگران تبدیل نشده بلکه عموم کلمه های حوزه انسان شناسی این بلا سرشان آمده است. آنهم توسط افرادی که در نقطه چرخش عقلانی قرار گرفته اند نقطه ای که حقایق با منافع همخوانی ندارد و صد البته عموم مردم منافع را انتخاب میکنند و برایشان مهم نیست که چه پیش خواهد آمد.
در چند ماه گذشته و بحث های داغ انتخاباتی هر شخصی را که به اصطلاح خود را پراگماتیست میدانست بررسی میکردم و بعد از شنیدن همه ی حرفهایشان معلوم میشد که اصولا این افراد ماکیاولیست هایی هستند در لباس پراگماتیست. هر چند که خود نیز باید اقرار کنند پراگماتیست بنیادی هم که باشند از آقای ا.ن عملگراتر نیستند کسی که حتی رحم به تغییر ساعت کشور هم نکرد و مثل کودکی همه چیز را دستکاری میکرد و اتفاقا یک پراگماتیست هم بود همنطور که این واژه های بی دروپیکر هیتلر و چگوارا و ابوبکر بغدادی را در یک ردیف و تحت عنوان عملگرا جمع میکند! تو خود حدیث مفصل بخوان از نامگذاری این واژه های احمقانه. هر وقت بخواهیم ابنا بشر را در ۳ دسته یا ۴ دسته تقسیم بندی کنیم ظاهرا چاره ای نیست مگر اینکه به زور بخواهیم آنها را در کنار هم جا بدهیم.
انتخابات به عنوان یک مثال از مدل ذهنی
بیاییم نگاهی به صف کشی انتخابات بکنیم و اتفاقا من آنها را سخیف تر از طرز تفکر خاصی میبینم. وجود چند طیف سیاسی مشخص و از قبل معین بود. راست گرایان افراطی که اتفاقا اینها خیلی هم پراگماتیست هستند و هنوز خاطره اقدام های عملیشون در سال ۶٧ از یادها نرفته. دسته دیگه نئولیبرالها که بازماندگان و طرفداران جناح وابسته به آقای ه.ر بودند که نمایندگی و حامی طیف متوسط به بالای شهری (مرکز نشین) رو به عهده دارند.
دسته سوم کسانی که به هر دلیلی انتخابات رو تحریم کردند اگه فرصت بشه اینها رو هم غربال میکنم. سبد رای جناح راست افراطی (اصول گرا) معین و مشخصه و در همه انتخاباتها این رای رو دارند و این آب و اتش زدنها برای به دست آوردن رای دیگر جریانات بود. حتی اگه کاندیدای راست صم بکم مینشست و دوربین رو نگاه میکرد در طول تمام مناظرات رای خودش رو تو سبد خودش داشت
دسته دیگه از رای دهندگان کسانی بودند که واقعا به اصلاحات دلخوش هستند. اینها کسانی هستند که از شعارهای حمایت از مستضعفین سودی نمیبرند چون در واقع مستضعف نیستند و همونطور که گفتم طبقه میانی جامعه ایرانی شما بخوانید نئو لیبرال یا میانمایه یا هر چیزی که دوست دارید رو در بر میگیره
و شاید بسیار هم پیش بیاد که برای اقناع طرف مقابل برای شکستن تحریم انتخابات جمله ی انتخاب از بین بد و بدتر باشه. و تحریم انتخابات رو میدون دادن به جناح راست به رهبری رئیسی میدونن که برگزاری کنسرت رو ممنوع میکنه و
البته ذات اعمال ممنوعیت بر کنسرت مضموم هست ولی آیا سطح مطالبات باید اینقدر حقیرانه باشه؟
دسته سوم که تحریمی ها هستند بر سه نوع هستند. تحریمی های سنتی و تحریمی های رادیکال و تحریمی های سیاسی تحریمی های سنتی کسانی هستند که سفیدی شناسنامشون براشون برگ زرینی از افتخارات چریکیشون محسوب میشه و همیشه خدا در حال تحریم هستند.
دسته دوم معتقد به انقلاب و دگرگونی و درگیری خصمانه با سیستم حاکم رو دارند و رای دادن رو برابر خیانت میدونند
دسته سوم کسانی هستند که رای دادن یا تحریم رو به یک اکت سیاسی تبدیل میکنند. و اتفاقا اینها در اصل محرکین اصلاحات هستند.
اینکه فقط به یک نامزد رای بدیم که اون یکی نیاد سر کار از یک احمق کودن بر میاد. یک فعال سیاسی باید رایش رو بر مبنای برنامه و اهداف کاندیدای مورد نظرش و با بحث و گفتگو با برنامه ریزان کاندیدا برای انتقال خواستهای مورد نظر و حتی گرفتن تعهد اجرایی از کاندیدا مشخص بکنه .
البته دسته چهارمی هم وجود داره که خودم جز اون دسته هستم و معتقدم رای دادن یا رای ندادن هیچ چیزی رو تغیر نمیده. و تنها راه تغیر وضع موجود تغیر رویکرد توده مردم و روی آوردن اکثریت به مطالعه و بالا بردن سرانه مطالعه س.تا وقتی سرانه مطالعه در ایران در حد یکی دو ساعت در طول سال مونده هیچ تغیری چه به دست اصلاح طلبان و چه به دست انقلابیون قابل انجام نیست چون حتی با وضع تغیر احتمال بازگشت به شرایط بدتر از قبل بسیار زیاده و اگه بخوام مثال بزنم میتونم به تعداد روزهای زندگی تک تک مردم خاورمیانه مثال بیاورم و بدون آگاهی توده مردم به هیچ جایی نخواهند رسید. رهایی برای دیوانگان شبیه رها شدن سنگی در برکه ی آب بی هدف و بی سر انجام است.
آیا این گفته درست است که اگر رآی ندهیم به دوره فلان رئیس جمهور برمیگردیم؟
خیر، هر رئیس جمهور زاده زمان خویش است که باید هزارها بل میلیونها عامل (اقتصادی، سیاسی، نظامی)در سراسر دنیا برقرار شود تا «شاید» شرایط نزدیک دوره ای خاص شود که در شرایط و فضای بین الملل کنونی ، احتمال بازگشت به فلان دوره امکان پذیر نیست و این هم تنها یک «شعار تبلیغاتی» میباشد.
به عقب برنمیگردیم و به جلو هم نمی رویم همینجا خوب است ممنونم
هر چه که جلوتر رفتم دیدم واقعا نمیشود با یک ماکیاولیست نئو لیبرال بحث کرد چرا که تمام موجودیت و منافع او به حفط وضع موجود بدون کم و کاست گره زده شده و پای منافع مادی بزرگ یا کوچکش گیر است و در نتیجه دچار کوری مطلق شده و در نقطه ای است که نام آن را نقطه چرخش عقلانی نامیده ام. نئولیبرال میانمایه در هیچگونه تغییری سودی نمیبرد بلکه شرایط پوسیده و فاسد فعلی بهترین جولانگاه او میتوان باشد. اصولا تغییر و یا مخالفت مطالبه ی او نیست و چیزی که خوب است و خوب پیش می رود نباید تغییر داد.
برای این افراد هیچ چیزی بالاتر از منفعت شخصی مهم نیست آنها میتوانند در سوریه زندگی کنند و چشمشان را به کشتار ۴۵۰ هزار انسان ببندند و دنیا وقتی رو به نیستی می رود که بدبختی دم در خانه آنها باشد، خارج از این شرایط اصولا از دیدگاه آنان هیچ چیزی را نباید تغییر داد و همانطور که گفتم به چوخ بختیارهای (داستانی از صمد بهرنگی) عصر جدید خیلی سخت است که فهماند شما در بهترین حالت ماکیاولیست هستید و حتی کمتر از چوخ بختیار چون در هر حال او میدانست که چه کسی هست و چه کسی نیست.
پ ن پایانی : قسمتی از کامنت من در همین بلاگ و در پاسخ به یکی از دوستان :
دقیقا تو لحظاتی که خیلی خوشحال یا خیلی ناراحتیم نباید تصمیم بگیریم و تصمیم گرفتنمان عاقلانه نخواهد بود .
ولی چرا در این جور حالتها ترجیح میدیم کاری بکنیم و سوتی بدیم ؟
طبق آمار پنالتی زن ها -۱/۳ ضرباتشون رو به سمت چپ می زنند ۱/۳ به راست و ۱/۳ به وسط ولی معمولا دروازه بانها وسط نمی ایستند چون اگر گل بخورند باعث شرمندگیه و مردم میگن کاری نکرد و همونجا وایساد.
چارلی مانگر در خصوص بازار سهام وقتی ازش میپرسن چطور موفق میشوی گفته بود : ما چه چیزی داریم ؟ انظباطی برای جلوگیری از آن که وقتی نمی توانیم بی کار بایستیم مرتکب هر غلطی نشویم. برای ما سخته که اینکارو بکنیم یعنی تصمیم احمقانه رو به تصمیم نگرفتن ترجیح میدیم. چون عمل نکردن حتی در صورت موفقیت پاداش و تحسین عمومی ندارد. از پاسکال نقل شده که گفته :
تمام مشکلات بشر ریشه در ناتوانی او در آرام و تنها نشستن در یک اتاق دارد.
کامنتها خوانده میشود ولی منتشر نمیشود
با احترام