زندگینامه تورگینف نوشته ی هنری ترویات

کار نویسنده نشان دادن است و نه اثبات کردن – تورگینف

https://images.gr-assets.com/books/1345085998l/1869382.jpg

شب های زیادی را با خواندن آثار تورگینف گذارنده ام اما خوشبختانه این چشمه ی زلال کلمات و منطق و حکمت هنوز به پایان نرسیده است، خواندن تورگینف برای منی که کمی ایده آلیست هستم کمی عجیب و دور از تصور است چرا که تورگینف و نوشته هایش سرشار از اعتدال و بی طرفی است کسی که تمام شور و عشق و علاقه اش در نویسندگی و محرکش صرفا ادبیات بوده است و بس .

در هر حال وقتی با شور و هیجان سمت چیزی میرویم با خواندن آثار تورگینف به پیرمرد قوی هیکل و سرد و کاملا یخی روس برخورد میکنیم که با خونسردی و حوصله تمام هیجان و تعصب شما را منجمد میکند. تورگینف عشق را فدای عقل هیجان را فدای اعتدال و شهرت را فدای آرامش و اقدامات فوری را فدای صبر و حوصله میکند و همین طرز تفکر باعث میشود قشر جوانان روس در آن برهه ی زمانی بر علیه تورگینف موضع بگیرند این پیرمرد بی طرف گاهی مورد حمله حکومت بود به این دلیل که انقلابیها را نمیکوبد انقلابیها هم از او میخواستند که موضع روشنی بگیرد جوانان از او میخواستند با جرات و نترس بنویسید ولی این یادگار کهن روس خاموش و بی صدا با صبر و حوصله شما را به داستانهایش میبرد و میگفت کار نویسنده نشان دادن است و نه ثابت کردن.

تورگینف هم عصر تولستوی و داستایفسکی و پوشکین فلوبر و ساند و زولا و … بود(کاش در چنین عصری زندگی میکردم) در طول این کتاب انواع مقالات و نامه ها ی بین نویسندگان را می بینیم رنجور بودن و عصبی بودن داستایفسکی همانطور که از نوشته ها و شخصیت های مریضش معلوم است در این روایت هم قابل رویت است او در جبهه ی اسلاو دوست ها و طرفداران روسیه سنتی قراردارد و پوشکین و تورگینف هم در جرگه ی روس های مدرن و طرفدار غرب هستند.

خوشپوشی و ثروت تورگینف و همچنین نزاکت و آگاهی او باعث شده بود که در محافل بسیار بزرگ ادبی جهان چون ستاره بدرخشد در فرانسه با وجود اینکه صرفا یک مهاجر بود نایب رییس کمیسیون ادبی پاریس بود جایی که ویکتورهوگو رییس آن بود . انتقادات او از داستایفسکی و امیل زولا و حتی ویکتور هوگو خواندنی است او داستان بینوایان را به باد انتقاد میگیرد و میگوید این داستان هیچ شباهتی به زندگی واقعی ندارد و سراسر دروغ و تظاهر است همچنین میگوید قهرمانهای داستایفسکی همیشه طب دار و مریض هستند و الکی مریض میشوند! او مشکلی با تولستوی بزرگ نداشت و حتی او را تحسین میکرد نوشته ها و داستانهایش را تبلیغ می کرد و به فرانسه ترجمه میکرد ولی تولستوی کج خلق و مغرور بود یک ارباب زاده ی بسیار سخت گیر بود که البته متکی بر اخلاق و کلیسا بود و هیچ گاه طرفدار غرب نبود و روس را به همه چیز ترجیح میداد اهل شوخی و مزاح و مهمانی و زن بارگی نبود و به همین خاطر کیلومتر ها از فضای فکری تورگینف دور بود.

نقطه ضعف های تورگینف شاید از منظر اخلاقی بسار پررنگ باشد او هرگز ازدواج نکرد و تا میانسالی خود را با دختران و زنان رعیت  سرگرم بود و دختر ناخلفی هم داشت که او را بعدها به پاریس فرستاد تورگینف با خوهر تولستوی هم دوست بود و او هم یکی از صدهها رفیقه اش بود بعد ها و در میانسالی تورگینف عاشق یک خانم آوازه خوان شد و سالها در کنار او زیست این آوازه خوان که اسمش پولین ویاردو بود خود شوهر داشت و چند بچه هم داشت (یکی از آنها ظاهرا مال تورگینف بود) ولی ظاهرا شوهر پولین ویاردو به این موضوع توجه نمیکرد و تورگینف را در خانه ی خود پذیرفته بود!

تورگینف هر چقدر که پیرتر شد بیشتر مورد توجه مجامع بزرگ ادبی قرار گرفت و نوشته هایش دست به دست در میان رجال بزرگ میگشت و همه او را تحسین میکردند. در آثار تورگینف میتوان سرنوشت تلخ انسانها ، احترام به عقل و صبر ، عشق های نافرجام و الکی، احترام به طبیعت و توصیف مو به مو ی طبیعت را میتوان یافت آثار او روانکاوی سخت گیرانه داستایفسکی را کم دارد ولی روایت و داستانهایش بی نظیر است خواننده هر بار که انتطار معجزه یا اتفاق خوشایند را از تورگینف دارد کاملا نا امید میشود چرا که به عقیده ای این خداناباور هیچ معجزه ای قرار نیست رخ دهد .

 

مسیر درست بلاگ نویسی

پ ن: مخاطب این پست صرفا خودم هستم و این نوشته فقط فکر کردن با صدای بلند است .

چند وقتی است در نوشتن تردید دارم و بیشتر به این خاطر است که احساس میکنم نباید بلاگ شخصی را با یک بلاگ فنی و تخصصی در هم بیامیزم. در هر حال نباید یک پست در مورد زلزله و یا فلسطین و انتخابات بنویسم و بعد سراغ بحث های تخصصی فروش و مذاکره و پیچیدگی و … بروم یعنی هر چیزی باید جای خودش باشد.
از طرف دیگر نیز من هم مثل شما دلمشغولیها و علایق متنوع و زیادی دارم یعنی ادبیات را دوست دارم کار و مطالعاتم در حوزه بازاریابی و IT است به زبان انگلیسی هم علاقه دارم و به تازگی آموختن زبان روسی را شروع کردم (فعلا در حال یادگیری الفبا) فلسفه و سیاست و اقتصاد و جامعه شناسی را هم دوست دارم ولی این را فهمیده ام که اولا بحر و العلوم نیستم و دنیای بحرالعلوم بودن به پایان رسیده است ثانیا من در یک چیز میتوانم تخصص داشته باشم مطالعات عمیق تر بکنم و مطالب تخصصی مستند و مفیدی بنویسم.
البته من علایقم را دنبال خواهد کرد ولی بلاگ شخصی یعنی اینجا را به نوشته های تخصصی آلوده نمیکنم. در آینده میخواهم یک بلاگ تخصصی در حوزه ی BI یا هوش تجاری راه اندازی کنم این بلاگ تمام وقتم را در حوزه مطالعات تخصصی خواهد گرفت و برای آن تلاش خواهم کرد در بلاگ شخصیم چیزی در این مورد نمی نویسم.
بلاگ شخصی برای من در نهایت جای دلنوشته های شخصی و یا مشاهدات روزانه و تجاربی است که کم کم در مغزم ته نشین میشود .

اینجا یک بلاگ شخصی خواهد ماند و نوشته هایم در حوزه تاثیر علوم داده در کسب و کار و آنالیز داده را در یک بلاگ دیگر خواهم نوشت (به زودی میگم کجا).

کوتاه بگویم اینجا یک توییتر(بدون محدودیت کلمات)است و بلاگ تخصصیم شناسنامه تخصصی و آینده کاری و حرفه ای من.

استراتژی بازاریابی در یوتیوب

ویدیوی زیر قسمتی از کارگاه مشترکی است که توضیحش رو قبلا داده بودم.  تو این ویدیو من در مورد ویدیو و فرصتهای مارکتینگ در یوتیوب صحبت میکنم. امیدوارم به دردتون بخوره .

پایان ترجمه ی کتاب FOCUS

ترجمه ی کتاب Focus با همکاری دوستای متممی و غیر متممی به پایان رسید . امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید. این تجربه ی جالبی برای انجام کارهای کوچک و عملی بود و دست عزیزانی که در این راه کمک کردند تک تک میبوسم. اسامی دوستان رو هم به زودی در قسمت درباره ی ما اضافه میکنم.

لینک وب سایت کتاب : Focus

 

کتابهایی که در سال ۲۰۱۷ خواندم

قبلا برای سال ۲۰۱۶ هم نوشتم و میخوام امسال هم لیستم رو بنویسم . لیست کتابهایی که در این سال خواندم هرچند همه ی کتابها خوب نبودند و طبق سایت گود ریدز میانگین آماری که داده بودم ۳ ستاره از ۵ ستاره بود

  1. Telemarketing by Schiffman, Stephan
  2. بازاریابی مبتنی بر ایمیل ترجمه دکتر الهام فریبرزی و مهندس مروارید زاهدی فرد
  3. در میان ژاپنی ها مردم و مدیران نوشته حسین افشین منش
  4. قدرت نوشته راسل
  5. هنر شفاف اندیشیدن نوشته رولف دوبلی
  6. Grit: Passion, Perseverance, and the Science of Success
  7. زندگی در روشنایی نوشته ی Shakti Gawain
  8. چرا در ایران زمین چرخ از گردش ایستاد
  9. Purple Cow: Transform Your Business by Being Remarkable
  10. The Dip: A Little Book That Teaches You When to Quit (and When to Stick)
  11. the small big
  12. داستان پداگوژیگی (۲ جلد)
  13. اتوبیوگرافی جان استوارت میل
  14. ۱۱ دقیقه پائولوکوئیلو
  15. Grit
  16. پنجمین فرمان نوشته  پیتر سنکه
  17. یک گام کوچک برای تغییر زندگی نوشته ی Robert Maurer
  18. Business Intelligence for dummies by Swain Scheps
  19. خاک بکر نوشته تورگینف
  20. پدر مادر ما متهمیم نوشته دکتر شریعتی
  21. Writing in Plain English By Eunson,Baden
  22. بازخوانی اندیشه های سید جواد طباطبایی
  23. کاروانسرا نوشته ی تورگینف
  24. استادان گرجیف نوشته ی لفورت رافادیل
  25. گفتارهایی در باره ی تربیت فرزندان نوشته ماکارنکو
  26. مولیر نوشته ی میشل سایدل
  27. دیدرو نوشته ی پیتر فرانتس
  28. مرد بی وطن نوشته ونگوت کورت
  29. گزارش به خاک یونان
  30. خانوم نوشته مسعود بهنود
  31. روسو و نقد جامعه ی مدنی
  32. هنر مسلح نوشته ی امین قضایی و بابک سلیمی
  33. میانمایگی نوشته ی نادر فتوره چی
  34. راشومون
  35. روشن نگری چیست نوشته ی کانت
  36. تورگینف نوشته ی Henry Troyat
  37. تتبعات نوشته ی مونتینی
  38. YouTube Strategies 2015
  39. The psychology of money by Adrain Furnham
  40. Self Discipline in 10 Days By Theodore Bryant

در حال حاضر مشغول خواندن دو کتاب زیر هستم ولی نمیدونم به این زودی تموم میشه یا نه (فکر نکنم)

Technical Blogging

Microsoft Business Intelligence Tools for Excel Analysts

پ ن : از خودم راضیم که باوجود ۱۲ ساعت کار و رسیدگی به زندگی مشترک توانستم سال خوبی از لحاظ مطالعه داشته باشم و همچنین از همسرم ممنون هستم که یک کتابخوان افراطی را تحمل میکند و با مهربانی و آرامش با این قضیه کنار می آید .

به دلایل مختلف این لیست با لیست Goodreads کمی متفاوت است

 

 

تورگینف و تفاوت نویسندگان

مشغول خواندن کتاب خاک بکر نوشته ی تورگینف هستم. یک کتاب ۴۵۰ صفحه ای عالی و منسجم مثل سایر کتابهای تورگینف. اصلا مگر می شود تولستوی ، داستایفسکی ، تورگینف و سایر بزرگان روس چیزی بنویسند و کسل کننده باشد؟

به این موضوع فکر میکنم که در آن سالها کتاب مهمترین رسانه ی صوتی و تصویری موجود بوده است! چون چیزی به اسم سریال و فیلم و تلویزیون نبوده و نویسندگان نیز مردم، شخصیت ها، وقایع، مناظر و همه چیز را به ناچار با کلمات به تصویر کشیده اند یعنی فقدان چیزی به اسم دوربین باعث شکوفا شدن ادبیات داستانی شده است. طوری که برای مثال تولستوی ۴۰۰ شخصیت را در یک کتاب جا میدهد و یاشار کمال ۱۵ صفحه کامل یک منظره را توصیف میکن قطعا این توصیف ها با دوربین ساده تر و البته سطحی تر خواهد بود.

یادم میاد وقتی داستانهای یاشار کمال را می خواندم تمام  روستاها و کوه های ترکیه را میشناختم واحساس میکردم در میان این دهقانها زندگی کرده ام.

شاید این نظر من را سخت گیرانه یا اشتباه بدانید ولی فکر میکنم نویسنده نه با حمایت دولت و جایزه هایش نویسنده خواهد شد و نه با رفتن به کلاس نویسندگی و دوره های آموزشی. اینکه یک نویسنده چیزهای خوشایند حکومت بنویسد و مورد حمایت وزارت ارشاد و … قراره بگیرد نویسنده نمیشود. نویسنده باید جایزه ی خود را از مردم بگیرد و نه از دولت و حکومت.

یک زمانی استالین گفته بود هر ایدوئولوژی بدون هنر محکوم به شکست است. بعد از انقلاب روسیه و مرگ لنین و فرار تروتسکی انجمن دولتی نویسندگان روسیه با حمایت استالین همه ی نویسندگان دگر اندیش را یا فراری داد و یا به زندان فرستاد. خوشحال نیستم وقتی در ایران هم از هنر سپری برای ایدوئولوژی ساخته میشود و حرفای استالین این بار از ایران به گوش میرسد. افسوس که هنر و ادبیات فعلی به جای اینکه پیشرو باشد دنباله رو است . دنباله رو رسانه ها حکومتی یا توصیه های مقامات .

به نظرم نویسنده در مرحله اول باید آزاد باشد و نه تحت اختیار حکومت او باید چیزی را که میبیند بنویسد و نه چیزهایی که مورد استقبال فلان رییس و فلان وزیر است. شما را ارجاع میدهم به تعهد اهل قلم نوشته ی آلبر کامو.

به نظرم یک نویسنده یا ذاتا نویسنده است و با تمرین نوشتنش بهتر می شود و یا اصلا نویسنده نیست و هر کاری هم بکند چیزی عوض نمی شود. نویسنده باید قدرت تخیل زیادی داشته باشد، باید بتواند داستان سازی کند و داستان را پیش ببرد باید بتواند مخاطب را به هر شهر و کوچه ای که دلش میخواهد ببرد. نویسنده یودن یک مدل ذهنی منحصر به فرد است که ناشی از درون گرایی، تخیل و نبوغ است و من فکر نمی کنم این خصوصیات را بشود به کسی یاد داد.

ولی فکر میکنم اگر کسی از این ویژگی ها برخوردار است میتواند نوشته های خود را به نویسنده های بزرگ نشان دهد تا ایرادهایش را بگویند و یا شروع به نوشتن کند تا ایرادهایش توسط مخاطبان به نقد کشیده شود.

همچنان مشغول لذت بردن از شاهکار تورگینف هستم و نمی دانم این چیزها را اینجا برای چه نوشته ام و از کجا آمده است!