لذت خواندن بیوگرافی یا زندگی نامه

یکی از موضوعاتی که به خواندن آن علاقه دارم و دنبال می کنم بیوگرافی است که خوشبختانه کتاب های زیادی هم با این موضوع وجود دارد. پادکست رخ و تراژدی را هم به همین خاطر دنبال میکنم، البته ترجیحم خواندن بیوگرافی افراد معاصر یا حداقل کسانی است که در دو یا سه قرن اخیر زندگی کرده اند. مثلا خواندن بیوگرافی کورش کبیر و یا پیامبران مختلف برایم جذابیت ندارد چون امکان تحریف شدنش وجود دارد و فکر میکنم بعد از انقلاب صنعتی یا عصر روشنگری اروپا زندگی ما از گذشته کاملا جدا شده و ارتباط چندانی با قبل نداریم. به همین خاطر خواندن تاریخ معاصر را مفید تر می دانم تا مثلا تاریخ باستان.

در حال حاضر مشغول خواندن دو کتاب به صورت همزمان هستم اولی کتاب درختان بی بهار نوشته ی ابراهیم یونسی است که یک زندگی نامه خودنوشت عالی و جذاب از این نویسنده است، بعد از خواندن صدوپنجاه صفحه از این کتاب هشتصد صفحه ای به شش سالگی نویسنده رسیده ام. دیدن زندگی ابراهیم یونسی در شهر مرزی بانه و در دوره رضا خان برایم جذاب است.

قلم بی نظیر نویسنده، شرح آداب و رسوم و طرز تفکر مردم آن دوره از کتاب یک اثر قابل تامل ساخته است. به هفت سالگی نویسنده که میرسم با خودم فکر میکنم که با این اوضاع آشفته که نویسنده دارد و چنان محیطی که توصیف میکند چطور میتواند رشد کند و به جایی برسد ؟ پاسخ این سوال خواه ناخواه انسان را دنبال خود میکشد تا بقیه کتاب را هم بخواند.

یک پاراگراف از کتاب زمستان بی بهار نوشته ی ابراهیم یونسی.

“یک مشت مردم توی هم می لولیدند، زندگی می کردند که رنج ببرند و رنج میبردند یعنی که زندگی می کنند. اگر مصیبتی روی می آورد خدا را شکر می کردند اگر هم نمی آورد باز خدا را شکر می کردند، وقتی هم هیچ چیز نبود می گفتند: خدایا به داده و نداده ات شکر. به قول پدرم خوب و بد را نمی فهمیدند، حس تشخیصشان را از دست داده بودند. “

کتاب دیگری هم که همزمان با این کتاب میخوانم کتاب حاصل عمر نوشته ی سامرست موام است که البته من به قصد خواندن یک زندگینامه شروع به خواندن آن کردم ولی نمی شود اسم این کتاب را زندگی نامه گذاشت نویسنده علاقه ای به بازگو گردن مسایل شخصی و حالات روحی و زندگی خود ندارد و تمرکز خود را روی زندگی حرفه ای خود یعنی نوشتن می گذارد این که چه زمانی نوشتن را آغاز کرده و یا نمایش نامه هایش را چگونه نوشته است.

البته این کتاب به طرز غیر قابل باوری میتواند یک راهنمای خوب برای نویسنده ها هم باشد چون نویسنده در کنار تجربه های شیرین زندگی اش به مسایل پیچیده و فنی نوشتن هم می پردازد. این اولین کتابی است که از این نویسنده میخوانم کتاب لبه تیغ را هم دارم که میدانم یک شاهکار است ولی هنوز فرصت نکرده ام که بخوانم شاید امسال این کتاب رو هم بخوانم لبه تیغ را همسرم برای روز تولدم خرید و برایم دو چندان عزیز و با ارزش است.

برنامه ام برای خواندن زندگی نامه ها در آینده به این شکل است:

زندگی نامه ماموستا هه ژار به زبان کوردی (کمی از آن را خوانده ام )

سال های ابری نوشته ی علی اشرف درویشیان (زندگینامه علی اشرف درویشیان)

خاطرات یک مترجم نوشته ی محمد قاضی (زندگی نامه محمد قاضی)

آزادی و مسئولیت

به تازگی کتاب راه بندگی نوشته ی فردریش فون هایک را خواندم، هایک از بنیان گذاران مکتب اتریشی اقتصاد است و در سال ۱۹۷۴ نیز توانست نوبل اقتصاد بگیرد. هایک دشمن شماره یک کینز و اقتصاد کینزی است. در دو جمله اگر بخواهم خلاصه کنم طرفداران مکتب اتریش مخالف دخالت دولت در اقتصاد هستند و همچنین مخالف سیطره دولت روی چاپ و کنترل پول می باشند در واقع عقیده دارند که انتشار پول نباید دست دولت باشد و بدون پشتوانه چاپ بشود، شرح این موضوع را میتوانید در کتاب خصوصی سازی پول نوشته ی هایک بخوانید امسال این شانس رو داشتم که به تشویق کانال تلگرامی زنجیره این کتاب رو هم بخونم.دو کتاب دیگری که در مورد اقتصاد پولی میخواهم بخوانم استاندارد طلا و استاندارد بیت کوین (با مقدمه ی نسیم طالب) است که هر دو آن را سیف الدین آموس نوشته.

در کتاب راه بندگی هایک اشاره میکند که مردم با دادن آزادی خود به دولتها آنها را بر زندگی خود مسلط کرده اند و البته خود را از شر مسئولیت های متعدد راحت کرده اند. دولت میتواند همه ی آزادی ما را بگیرد، یعنی اینکه ما چه لباسی بپوشیم (در ایران،افغانستان،کره شمالی) و یا چه غذایی بخوریم و چه برنامه ای از تلویزیون نگاه کنیم یا به چه نوع اینترنتی دستی داشته باشیم . هزاران نوع دیگر منع آزادی های سیاسی و اجتماعی در ایران وجود دارد که فرصتی برای نوشتن آنها نیست.

اما از طرف دیگر دولت مسئولیت محیط زیست، اقتصاد، سرمایه و پول ما،کار ما و زندگی ما را به عهده دارد، بدبختی اینجاست که ما در قبال آزادی که به دولت واگذار کرده ایم چیزی هم نگرفته ایم یعنی جدا از اینکه معامله ی احمقانه ای است طرف دوم معامله هم به قول خود وفا نکرده. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

یکی از بحث های داغ این روزها نگهداری سلاح توسط مردم آمریکاست در قانون اساسی امریکا مردم حق داشتن اسلحه را دارند تا اگر دولت خواست آزادی آنها را محدود کند و یا علیه مردم سلاح به کار ببرد مردم هم بتوانند از خودشان دفاع کنند. فون هایک در کتاب راه بندگی نوشته شاید بعد از جنگ جهانی اول در آلمان اگر مردم مسلح بودند هیتلر نمیتوانست با کودتا صاحب قدرت شود و به این راحتی قدرت را در آلمان قبضه کند.

موضوع دیگری که در خصوص نگهداری ثروت میتوان اضافه کرد بحث بیت کوین است. شما در بیت کوین مالک واقعی پول خودتان هستید و کسی نمیتواند آن را از شما بگیرد (البته به شرط داشتن کلید خصوصی و استفاده از کیف پولهای غیر حضانتی و اوپن سورس ) کسی مثل بانک مرکزی ایران نمیتواند با چاپ بی رویه سکه شما را بی ارزش کند، آمریکا نمیتواند حساب شما را به واسطه تحریم مسدود کند، بنیاد مستضعفان نمیتواند آن را مصادره کند و … این یعنی آزادی و مالکیت واقعی بی واسطه. اما از طرف دیگر تنها خودتان مسئول نگهداری آن هستید، اگر رمز را فراموش کنید و یا کسی رمز را از شما دزدید یا یک صرافی پول شما را بالا کشید هیچ دادگاه و دولتی پیگیر شکایت شما نخواهد بود. البته اگر نکات امنیتی مربوط به نگهداری بیت کوین را بدانید هیچکدام از اتفاقات بالا برایتان نخواهد افتاد.

شجاعت داشتن آزادی مسئولیت را هم با خودش به دنبال دارد ،آدم های تنبل و بی مسئولیت هیچ گاه دنبال این آزادی ها نبوده اند حتی در وضعیت کنونی ایران هم مردم از ترس هرج و مرج و .. وجود یک دیکتاتور را بر هر نوع آزادی ترجیح میدهند و علنی میگویند آزادی ما را بگیرید ولی از جان و مال ما محافظت کنید غافل از اینکه حکومت دیکتاتوری دشمن شماره یک جان و مال مردم است.

بحث آزادی و مسئولیت طولانی و عمیق است و از جنبه های مختلف میشود به آن پرداخت حتی میشود از نگاه روانشناسی اگزیستانسیال هم در موردش نوشت چون یکی از ۴ سایق اصلی که اروین یالوم در موردش صحبت میکنه مسئله آزادی است. کوتاه اینکه آزادی با خودش مسئولیت می آورد و مسئولیت هم از ما آدم بهتری خواهد ساخت.