جلوگیری از تصادفات با استفاده از آنالیز داده

پ ن: این مطالب صرفا ذهنم رو مشغول کرده و میخوام رو کاغذ بیارم که ذهنم آزاد بشه ،ادعایی نسبت به فهم خودم یا یاد دادن چیزی به کسی ندارم همینطوری مثل روزنامه بخونید.موضوعی که یه مدت فکرم رو به خودش مشغول کرده و برام بیشتر شبیه “به راه بادیه رفتن” است

“preventing car crashes by data analyst”

خود این چالش رو میشه به سه فاز تقسیم کرد:

Data collection and fusion, pre processing phase, Visual exploration and analysis

اما آیا میشود با استفاده از جمع آوری داده ها تصادفات آتی رو با دقت بالایی پیش بینی کنیم؟ اما چه نوع داده هایی رو باید جمع آوری کنیم: ما به سه دسته اطلاعات شامل: اطلاعات محیطی، اطلاعات ماشین، اطلاعات راننده نیاز داریم. چیزهایی مثل:

محل تصادف: باید توسط کارکنان راهداری،پلیس و بیمارستان ثبت شود که البته در حال حاضر یک پایگاه مشترک بین این ارگانها وجود داره که اطلاعات تصادف را ثبت میکنند ولی ناقصه مثلا در صحبتی که باهاشون کردم میگن راننده های ما که به اونجا اعزام میشن GPS برای ثبت زمان و مکان دقیق تصادف رو ندارن و فقط یک اطلاعات کلی از اونجا میدن مثل توی فایل اکسل مینویسند محور کامیاران ! در حالیکه اگر دقیقا همون نقطه توسط GPS ثبت شده بعدا میشه فهمید که آیا تصادف پر تکرار در اون پیچ یا گردنه به خاطر دید کم بوده یا وضعیت جاده و … حتی با ثبت نقطه و زمان تصاوف میشه به دیتای هواشناسی هم رسید و فهمید رطوبت هوا بارندگی و لغزنده بودن جاده به چه صورت بود آیا این عوامل باعث تصادف یا چپ شدن ماشین شده یا خیر پس ما به راحتی از طریق دیتای مکان میتونیم به هواشناسی هم برسیم اما عوامل دیگه ای هم ممکنه باعث تصادف شده باشه که جلوتر میگم.

تیتروار اگر بخوام به بعضی هاش اشاره کنم شامل: دلیل تصادف(تشخیص پلیس)،میزان روشنایی اون محل،وضعیت ماشین در هنگام تصادف،نوع آسیب جانی و مالی، وضعیت جاده(اتوبان،یکطرفه،خاکی،تقاطع)،تداوم رانندگی که یک متغیر زمانی است. برای مثال: چه نوع خودروهایی بیشترین آمار تصادفات را داشته اند:

اما داده های لازم رو چطور میشه جمع آوری کرد؟ یه راهش استفاده از سایت سامانه اطلاعات حوادث و حمل و نقل کشور است که البته داده هایی که داره خیلی ناقصه. هر مرکز راهداری در استان این اطلاعات رو از گشت های راهداری و پلیس و بعضا بیمارستانها دریافت میکنه و تو این سایت درج میکنه اطلاعاتی شامل: تاریخ،تعداد کشته،تعداد مجروح،شرایط آب و هوا، استان،نوع وسیله،علت تصادف. فارغ از اینکه این دیتاها خیلی ناقص و محدوده شیوه ی به دست آوردن این دیتاها نیز اشتباه است مثلا نقطه ی دقیق تصادف همانطور که قبلا عرض کردم مشخص نیست و فقط نوشته استان یا شهر فلان! علت تصادف با کارشناسی پلیس یا گشت راهداری مشخص شده در حالیکه برای اولی باید از GPS استفاده بشه و برای دومی هم باید از تکنولوژی کمک گرفت.

جعبه سیاه ماشین: زیاد ایده آلیستی فکر نمیکنم و اگر یه سرچ ساده بکنیم معلوم میشه که در سال ۲۰۱۳ تقریبا ۹۶ درصد از ماشین های فروخته شده در آمریکا جعبه سیاه داشته اند یعنی این استانداری که در اروپا و آمریکا به یک امر عادی تبدیل شده. با داشتن جعبه سیاه ترمز ناگهانی شما سرعت و یکنواختی در رانندگی و همچنین رانندگی خطرناک شما در پیچ های جاده ثبت میشود و امتیازهای راننده به عنوان راننده ی خوب یا بد ثبت میشه ممکنه شما جریمه بشید یا تشویقی بگیرید به همین راحتی . تو پرنتز بگم که (اونا نیومدن بگن هر کسی رانندگی خودش رو خوب کنه بعد همه راننده ی خوبی میشن و همه مشکلات از بین میره خیر اونها سیستم درستی طراحی کردن اعم از ایمنی ماشین،کار با داده و آموزش که این سیستم راننده رو مجبور به رانندگی خوب میکنه).

تو یوتیوب یه ویدئو دیدم که به اطراف خودرو ژیروسکوپ وصل کرده بودن و میفهمیدن که ماشین از کدوم سمت چپ کرده و همزمان ECU هم وضعیت موتور رو به جعبه سیاه میفرستاد و بعد از تصادف پلیس به راحتی با بررسی دیتای موجود میگه دلیل تصادف دقیقا این موضوع بوده یعنی حداقل با تقریب خوبی میشه اینو گفت اما چاره ی کار اینه که خودروسازان کشور یعنی سایپا و ایران خوردو و بقیه این تجهیزات رو روی ماشینها نه به صورت Option بلکه به صورت اجبار نصب کنند چون باور کنید این تجهیزات کمتر از کیسه هوا مهم نیستند. در مورد داشبورد خودروهای جدید و تاریخچه ی تکامل این سیستم ها شما رو دعوت میکنم که این کتاب رو بخونید:

شاید بگید خوب اینا برای بعد از تصادفه ولی سیستمهای هشدار دهنده ی زیادی هم برای راننده ها وجود داره مثل سنسورهای Eye blink detection برای تشخیص خواب آلودگی راننده و یا سیستم هشداردهنده ی رانندگی ممتد برای آلارم دادن زمان استراحت به راننده یا ignition interlock device برای تشخیص بوی الکل راننده و ….  که البته تو ایران باید تشخیص دود بزاریم 🙂

زمانی که با یکی از مسولین اداره کل راهداری صحبت میکردم میگفت یک عامل پنهان تصادفات هم مشکلات روحی و روانی راننده است یعنی فارغ از  وضعیت جوی، جاده، و وضعیت ماشین مشکلات روحی و روانی راننده و حواس پرتی راننده هم موثره که البته مقدار زیادی رو با سنسورهای مختلف میشه پیشگیری کرد. توجه کنید که هدف چنین سیستمهایی کاهش نرخ تصادف است نه اینکه کاملا متوقف بشه جون در پیشرفته ترین کشورها هم چنین چیزی امکان پذیر نیست.

چیزی که به ذهنم میرسه اینه که ما به یک سری زیر ساخت برای راه اندازی چنین سیستم پیشگیری نیاز داریم.

۱٫جعبه سیاه ماشین و کامپیوتر مناسب که توسط خودرو سازها روی ماشین نصب بشه اگر قراره کماکان خودروی ملی بسازیم.

۲٫ سیستم جامع جمع آوری دیتا نیاز داریم که طبق یک استاندارد مشخص دیتاهای تصادفات رو در یک پایگاه اطلاعاتی منسجم در اختیار عموم مردم قرار بده و دیتاستهای اون رایگان باشه

۳٫ یک سیستم هشداردهنده که ریسک رفتن از نقطه ی A به نقطه ی B رو به راننده گوشزد کنه Feed یا خوراک این سیستم هم از دیتاهای مورد دوم می آید.

شاید بگید تا وضعیت جاده ها و ماشین و فرهنگ رانندگی و .. درست نشه اوضاع همینطوره بله قبول دارم . ولی تکنولوزی هم میتونه در کنار ابزارهای دیگر به کمک ما بیاد با تکنولوژی هم حتی میشه با آلودگی هوا مقابله کرد کاری که چین و IBM انجام دادن نمیگم هوای پکن دیگه آلوده نیست ولی نوع مقابله با آلودگی در چین هوشمندانه س فرقش با تهران و مملکت خودمون اینه که اونا همه مدرسه های رو تعطیل نمیکنند . شاید در آینده در مورد آلودگی و نقش دیتا در کاهش آلودگی (نمونه چین) رو هم بنویسم. مقالات خیلی زیادی در خصوص همین پیش بینی تصادفات وجود داره و ویدیوهای جالبی هم هست راستش رو بخواید درست کردن چنین سیستم و جنین سنسورهای کار زیاد پیچیده ای نیست ولی راه اندازیش و تولید انبوه چنین سیستمی دشوار و هزینه بر است بانی این کار با توجه به خودروی ملی و اداره ی ماشین و اداره راه و اداره  راننده و کلا دولتی بودن کشور تنها از دولت برمیاد ولی میتونند از بخش خصوصی کمک بگیرند چون ساختن این سیستم نباید هزینه زیادی روی دست راننده هم بزاره و شرکت خودروساز باید پیه ی این هزینه ها رو تا حدودی به تنش بماله ولی چشمم آب نمیخوره به هر حال کاری نداریم. …

فعلا تا همین جا کافیه میشه نوشت و در این زمینه هم کار کرد ولی در خلال کار مرتب سرت به مانع های مختلفی میخوره که یا نمیخوان دیتا بدن یا الکی وقتت رو تلف میکنند یا میگن ما خودمون بلدیم یا میگن به توچه تو اصلا انگیزه ت چیه و کی هستی! باید بهشون گفت اصلا این کار بخش خصوصی نیست و خودتون یه کاری بکنید بفرمایید این گوی و این میدان . لطفا برای ۲۸۰۰۰ نفر کشته سالانه در ایران کاری بکنید حداقل از پول جریمه های ماشین که از مردم میگیرید برای چنین کارهایی سرمایه گذاری کنید . ممنون که خوندید. واقعیتش انگشتام تازه گرم شدن و تحریک میشم که باز بنویسم به همین خاطر همینجا تمومش میکنم.

روزمرگی های یک آدم خونسرد

چند روز پیش داشتم به باشگاه میرفتم و تصمیم گرفتم که کاپشن اضافه ای که داشتم به یک بی خانمان معتاد بدم وقتی کاپشن رو بهش دادم ازم تشکر کرد و داشت چیز مهمی از سطل زباله در می آورد، کنجکاو شدم که ببینم چیه دیدم که فقط یک بطری پلاستیکیه انتظار داشتم چیزی مثل گنج یا یک کیف پول … یا همچین چیزی باشه غرق در فانتزی های عجیب و غریب هالیوودی شده بودم که یهو بیدار شدم و دیدم تو دنیای واقعیم. این کاپشن ورزشی یادگار یکی از رفقای خوبم بود به اسم عبدالله س وقتی با هم داشتیم کوهنوردی میکردیم بهش گفتم میخوام عکس بگیرم  لطفا یه لحظه بزار بپوشم شاید ۵ یا ۶ سال پیش بود اونهم گفت که بهت میاد و برش دار مال تو. از اون روز به بعد جزیی از بدنم شده و اونقدر پوشیده بودمش که حتی وقتی روی چوب رختی آویزان بود احساس میکردم که خودم اونجا آویزون شدم. معتاد کاپشن من رو پوشیده بود و تقریبا سایزش بود وقتی از پشت دیدمش یک لحظه احساس کردم که خودم هستم و معتاد شدم یعنی همین الان دنبال بطری پلاستیکی یا یک کیف کهنه دارم میگردم، بعد از چند سال اعتیاد به ورطه نابودی افتادم و دارم نفس های آخرم را میکشم همینطوری داشتم فکر میکردم که یهو دیدم دیره و باید برم سر تمرین.

همین چند روز پیش یک دستفروش رو بهم نشون دادند و گفتند این قبلا طلا فروش بوده ولی وارد بازار فارکس شده و این بلا سرش اومده نمیدونم واقعیات داشته یا نه ولی بعید هم نیست از این آدمها زیاد دیدم توی کتابهای مختلف هم زیاد دربارشون خوندم تو کتاب خاطرات خانه ی مردگان اثر داستایفسکی دو نفر با هم محکومیتشون رو عوض میکنند! فکرش رو بکنید دو ماه حبس را به حبس ابد عوض کنی اونهم در ازای دو پیک مشروب و یه دست لباس چه حماقتی به این میگن یک قمار روسی!

روزهای آرومی رو کنار همسر و دخترم سپری میکنم و احساس خوشبختی دارم نوژا میتونه حدود ۱۰ کلمه رو تلفظ کنه راستش چیزای دیگه خیلی برام مهم نیست اینکه خیلی آدم خفنی نیستم،ثروتمند نیستم، مشهور نیستم، و خیلی چیزهای دیگه هم نیستم حتی خوشتیپ هم نیستم! اما چه اهمیتی داره وقتی از زندگیم راضیم؟ یه اتفاق خوب دیگه اینه که شیوا همسرم رو به کتابخونی تشویق کردم و تو این مدت هم جستارهایی در باب عشق رو خونده و هم مردی که میخندد اثر ویکتور هوگو باورتون میشه یه رمان ۴۸۰ صفحه ای  از این بابت خیلی خوشحالم.

اوایل بهمن عازم یه سفر کاری به شیراز هستم این سومین سفر کاری من تو این سه سال در شرکته و خوشحالم که بهم اعتماد دارن. قصد ندارم فعلا شغلم یا محل زندگیم رو عوض کنم اگر چیزی بلد باشم باید بتونم همین جا هم یه کاری بکنم. آرش یکی از دوستای خوبم توی اسکایپ یک گروه درست کرده که داره دیتا ماینینگ رو تدریس میکنه قدم به قدم و آهسته ما هم داریم یاد میگیریم هفته ای یک جلسه آنلاین داریم و سوالات و تمریناتمون رو پیگیری میکنیم. به حوزه ی دیتا علاقه دارم چون یه پروژه توی ذهنمه وبرای انجامش به دانش دیتا ماینینگ و یادگیری ماشین نیاز دارم شاید در آینده هم یک پست تخصصی در مورد ابعاد این پروژه نوشتم کسی چه میدونه. تو حوزه داده های مالی هم اگر بخوام برای شرکت کاری بکنم بازم به دانش داده کاوی نیاز دارم واقعیتش کار با داده تقریبا برای همه ی افراد تحصیلکرده به یک نیاز تبدیل شده و دیگه سلبریتی نیست یه چیز ضروریه. نمیدونم این کلاس و این پروژه  و … به کجا ختم میشه ولی فعلا مشغولم و بهش علاقه دارم.

هدف برام بی معنی شده و ترجیح میدم آرزوهامو دنبال کنم یه نقل قول معروف هست که میگه هدف بدون برنامه ریزی دقیق یک آرزوه و دیگه هدف نیست میخوام با خوشحالی دستم رو بالا ببرم و بگم منم منم اون که آرزو داره و بی هدفه منم. خلاصه اگه بخوام بگم به نظرم “هدف از زندگی کردن داشتن هدف و تعقیب هدف نیست چرا که خود زندگی از هر هدفی مهمتره” بگذریم نمیخوام بحث رو فلسفیش کنم ولی زندگی برام بیهوده نیست که به خاطر ترس از بیهوده بودنش سراغ هدفگذاری برم و یکی یکی موانع رو مثل میدان موانع سربازی رد کنم. نه این چیزا رو نمیخوام. از اینکه برای شما مینویسم هدفی ندارم و نمیدونم چند نفر میخونند ولی از این کار لذت میبرم همونطور که از بوکس کردن لذت میبرم وقتی زیر چشمم کبود میشه یا شب تا صبح به خاطر درد دنده هام خوابم نمیبره یه جور احساس خوشی دارم میدونم از سن و سال من گذشته و من هر گز یه ورزشکار حرفه ای نمیشم از اینکه قبلا هم دنبال حرفه ای شدن نرفتم ناراحت نیستم این ورزش برام لذتبخشه فقط همین! در پی هدف نبودن از آدم یه نیمه خدای خونسرد میسازه چقدر این حس آزادی خوشاینده اینکه در قید وبند هدفهای مختلف نباشم کسی که چیزی رو نخواد نمیشه چیزی رو ازش گرفت و مالکیت یعنی رها کردن

البته توهم نزدم فقط همینجوری دارم مینویسم اینا رو ولش کنید امروز یک مردی وارد فروشگاه شد و سن و سالش حدود ۶۰ بود لباسی رو که پوشیده بود میشد ۳۰ سال قبل هم پوشید و نمیشد تشخیص داد کی این لباس رو خریده .میگفت قبلا کانال ساز کولر بودم و الان میخوام وارد کار کامپیوتر بشم! نمیتونستم بخندم یا گریه کنم ۲۰ سال از عمرم رو پای کامپیوتر گذاشته بودم و هنوز هم چیزی ازش نمی فهمیدم بهش گفتم الکی نیست حداقل به چتد سال آموزش و کار نیاز داری تا بتونی کار بکنی تو تقریبا از نقطه ۰ شروع میکنی اونهم از ۶۰ سالگی میگفت اشکالی نداره وقت دارم واقعا هم وقت داشت با شصت سال سن مجرد بود. به قول شوپنهاور پیری بهترین دوران زندگیه وقتی گفت وقت دارم احساس کردم این ۶۰ سال رو مثل تف بی ارزشی دور انداخته بود و بی اهمیت همینطوری الکی بین مردم وول خورده نمیدونم چطور آدمی بود ولی برام عجیب بود به همکارم گفتم وقتی میبینمش یاد داستان “رویای آدم مضحک” نوشته ی داستایفسکی می افتم.