همیشه از کتابهایی که در رد همدیگر نوشته شده اند خوشم می آید، این کار باعث میشه که ذهن ما نسبت به مسایل تیزتر بشه و البته تفکر انتقادی هم رشد کنه به عنوان مثل کتاب فلسفه فقر نوشته پرودون است که یک آنارشیست فرانسوی مشهور این کتاب باعث شد که کارل مارکس کتاب فقر فلسفه رو در انتقاد به این افکار بنویسه. یا اخیرا کتابی رو خوندم (کامل نخوندم)به عنوان یاری متقابل عامل تکامل نوشته ی پروپتکین نسخه ی اصلی این کتاب Mutual aid است که در رد نظرات داروین نوشته شده خلاصه کتاب این بود که برخلاف نظرات داروین همیشه تنازع بقا عامل تکامل نیست بلکه یاری متقابل و فداکاری بین همنوعان توانسته بقای انواع حشرات مثل مورچه و سوسک رو تضمین کنه اونها با غذا دادن به همدیگر یا مواظبت از تخم هاو بچه های همدیگر به رشد و بقا رسیده اند. عدم علاقه شخصی و نفرت من از موضوعات پزشکی،دارویی،مباحث سلامتی،زیست جانوری و حیوانی باعث شد که این کتاب رو تا نصفه بخونم ولی شاید خوندنش برای شما خوشایند باشه.
شاید اگر اروین یالوم من رو روانکاوی میکرد ترس از مرگ رو دلیل این بی علاقگی به موضوعات پزشکی و زیست تشخیص میداد. چرا که مرگ یکی از ۴ سایق زندگی در فلسفه ی اگزیستانسیالیسم است به هر حال موضوع این بود که کتابهای متضاد و نقدهای دو جانبه باعث تکامل فکری میشه همون چیزی که هگل به تز و آنتی تز تشبیه میکنه.
نمیدونم کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام نوشته ی مطهری خوانده اید یا نه ولی قطعا میدونید در مورد چیه، اینکه اسلام چقدر خوبه و ما هم چقدر خوبیم و باعث پیشرفت همدیگر شدیم و … همیشه دوست داشتم کسی کتاب خسارت متقابل ایران و اسلام را بنویسد قطعا کتاب خواندنی خواهد بود اخیرا مشغول خواندن کتاب کم حجم امپراتوری اسلامی نوشته ی فیلیس کورزین هستم که کتاب بدی نیست. اگر کتاب دو قرن سکوت زرین کوب را بخوانید متوجه نفرت و کینه عمیق ایرانیان از اسلام خواهید شد چیزی که باعث شد بزرگترین انشعاب و اختلاف تاریخی و مذهبی در صفوف مسلمانها پدیدار بشه و یک fork جدید به نام تشیع درست بشه ..
نفرتی جمع شده و تلنبار شده از سقوط پادشاهی ساسانی از دست رفتن دین و زبان و فرهنگ و همچنین جور و ستم خلفای عباسی و اموی و غیره … البته این خسارت متقابل یکطرفه نبوده ایرانیان در زمان خلفای عباسی (شیعیان خراسان) بیشترین یاری و کمک را به عباسیان رساندند تا بنی امیه را زمین بزنند و تقریبا در این حکومت حل شدند اکثر وزیران عباسیان ایرانی بودن و البته چیزهای جالبی هم بهشون یاد دادند. شکنجه کردن زندانیان در زمان خلافت عباسیان مرسوم شد که از ایرانیان یاد گرفتند. گذاشتن حاجب دربار هم از سنت پادشاهان پارسی بود حاجب در زمان فعلی رو باید به منشی دفتر رییس ترجمه کرد کسی که مانع دیدن مستقیم خلیفه میشه واین وسط هر کاری که دلش بخواد میکنه مثلا میتونه رشوه بگیره یا کسی رو به دربار راه نده و هزار کار دیگر حکومتی که نمیتونه سیاست توزیع کردن قدرت رو پیاده سازی کنه مجبوره که مخاطبان بی شمار خلیفه مقتدر رو فیلتر کنه این خودش ظلم دوبرابر محسوب میشه .
در هر حال وجود میرغضب در دربار هارون الرشید و سایر خلفای عباسی هم از آموزش ایرانی ها بود هر کسی خاطر خلیفه را مکدر میکرد همانجا سرش را می بریدند میرغضب همیشه حاضر و آماده بود تا کسی جرات مخالفت حرف زدن و یا اعتراض نداشته باشد. سریع حکم گردن زدن صادر میشد و به همان سرعت اجرا میشد.
بر خلاف انتقادهایی که از بنی امیه میشه ولی اونها قصد حکمرانی به شیوه خلفای راشدین و سلف خود را نداشتند و حتی مثل عباسیان خودشان را ضله الله نمی خواندند و نمیگفتن که ما از طرف خدا و رسولش انتخاب شدیم و …. و شاید الگویشان امپراتوری های بیزانس و یا در بدترین حالت قبایل بدوی عربستان بود که این دو نمونه هز دو از عباسیان صلح جو تر و دمکرات تر بودن . در واقع عباسیان هم ارزش های ناسیونالیسم عربی رو از بین برد و هم حاکمیت زمینی رو ملغی کرد چیزی به نام جهان اسلام خواستند که در مقام ایدوئولوژی شبیه بلوک شرق استالین بود که البته استالین دمش گرم به نصف جهان راضی بود.
عباسیان با یاری خواستن از ترک و فارس و کرد و سایر ملل همه آنها را بدون توجه به ملیتشان زیر سلطه اسلام آورد و از آنها لشکر بزرگتری ساخت تا بتونه امپراتوری خودش را تقویت کنه که البته توان و نیروی خودش رو از سواستفاده از عقاید مذهبی می گرفت و اگر ریشه ای به مسایل نگاه کنیم سقوط عثمانی و شکست امپراتوری اسلامی چه از لحاظ مذهبی و چه از لحاظ سیاسی و فرهنگی مرهون اقتدار زوری و سفاکانه عباسیان است. به قول معروف “هر چیزی از نازکی پاره میشود ، ظلم از کلفتی“