پ ن : تاریخ همیشه نظرات مردم را به سخره میگیرد .
سالها پیش احزاب کردستان عراق به عنوان گروههای تروریستی و تجزیه طلب وضد انقلاب شناخته میشدند و حزب اتحادیه میهنی کردستان (یه کیه تی نیشتمان) به عنوان گروه تروریستی نامش در لیست سیاه بود و اما سالهای بعد از آن جلال طالبانی رهبر حزب یه کیه تی نیشتمان رییس جمهور کشور عراق شد و افراد زیادی نیز به عنوان وزیر و معاون در کشور عراق مشغول کار شدند و اخیرا نیز حزب اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق و سایر احزاب دیگر تصمیم دارند در ۲۵ سپتامبر رفراندوم استقلال کردستان و تشکیل کشور کردستان را به همه پرسی بگذارند. اگر چه حکومت اقلیم کردستان عراق یا KRG در حال جاضر یک منطقه خودمختار است که دارای ارتش و وزارتخانه و قانون و مجلس و چاه های نفت ولی بیرون آمدن کامل از زیر پرچم عراق میتواند تاریخ مبارزات کردها را تکمیل کند. مقاله زیر را از سایت کردپرس برداشتم و برایم جالب بود و گفتم با شما نیز به اشتراک بگذارم.
متن اصلی
کردستان عراق و کاتالان اسپانیا در راه استقلال نوشته جیکوب ال. شاپیرو
مبارزه علیه بی کشوری مبارزه ای علیه کشورهای دیگر است. حتی امروز که ناسیونالیسم در نظم جهانی ای که به نظر می رسد در آن رشته های پیوند نمی تواند به سرعت گسسته شود و موانع نمی تواند بسیار محکم ساخته شود، رایج و به یک اصل اعتقادی تبدیل شده است، جنبش های استقلال طلبانه حال و روزشان بهتر از زمانی نیست که چندملیتی بودن باب روز بود.
در چنین زمینه ای است که ما در مورد کردها و کاتالان ها می اندیشیم؛ دو گروه بی دولتی که به دنبال آن هستند که استقلال شان را به رأی بگذارند. روز هشتم ژوئن مسعود بارزانی رئیس حکومت اقلیم کردستان در شمال عراق گفت که حکومت اقلیم کردستان ۲۵ سپتامبر همه پرسی استقلال برگزار می کند. روز بعد کارلس پویگدمونت رئیس کاتالونیا در شمال شرق اسپانیا گفت که کاتالونیا ۱ اکتبر همه پرسی برگزار می کند.
بی گمان فهرست تفاوت های این دو بسیار طولانی است. کاتالونیا جزء اسپانیا و اسپانیا جزء غرب است؛ جایی که ناسیونالیسم در آن زاده و طی چند قرن پرورده شد. این نوع آگاهی ملی حداکثر یک قرن است که در خاور میانه دیده می شود. کاتالونیا ثروتمند است – در واقع ثروتمندتر از برخی از کشورهای عضو اتحادیه ی اروپا در حالی که حکومت اقلیم کردستان فقیر و تقریباً به طور کامل وابسته به درآمد نفت است که باید آن را با عراق تقسیم کند. کاتالونیا در ساحل واقع شده است در حالی که حکومت اقلیم کردستان محاط در خشکی است. کاتالونیا مسیحی و حکومت اقلیم کردستان مسلمان است. این فهرست همچنان ادامه دارد.
اما اگر اندکی عمیق تر شوید، درمی یابید که شباهت های آنها هم بسیار زیاد است. هردوی آنها جزء دولت هایی هستند که به شکلی تصنعی تر از اغلب کشورها پدید آمدند. اسپانیا محصول ازدواج است. معروف است که این کشور هنگامی متحد شد که آرگون ها و کاستیلی ها در قرن پانزدهم خانه های شان را یکی کردند و مردمان و فرهنگ های ناهمگونی را با خود همراه آوردند که به راستی زیستن با یکدیگر را هرگز نیاموختند. عراق محصول امپریالیسم بود؛ کشوری که در آن قدرت های بیگانه سه گروه جمعیتی بزرگ و معارض – اعراب سنی، اعراب شیعه و کردها – را بدون هیچ عقل و منطقی توی هم چپاندند.
همچنین دولت های ملی که کاتالان ها و کردها به آنها تعلق دارند، جوان هستند. اسپانیای امروزی پس از اعاده ی دموکراسی در ۱۹۷۵ شکل گرفت (اندک زمانی پیش از آن کاتالان ها در دوره ی حکومت فرانسیسکو فرانکو مورد سرکوب قرار گرفته بودند). دولت کنونی عراق در ۲۰۰۵ به وجود آمد (اندک زمانی پیش از آن هم کردها در دوره ی حکومت صدام حسین مورد سرکوب قرار گرفته بودند).
شاید برجسته ترین شباهت کاتالونیا و حکومت اقلیم کردستان آن باشد که هر دو شخصیت هایی در داستان طولانی تری از ناسیونالیسم هستند. در این داستان که قدمت آن به اندازه ی قرن هاست، جهان از امپراتوری های چندملیتی دور می شود و به سمت دولت های کوچک تری حرکت می کند که تنها مسئولیت شان حفاظت از منافع ملی است و حال به نظر می رسد که تلاش کاتالان ها و کردها برای رسیدن به استقلال از نیروی لازم برخوردار شده باشد. شرایطی که تحت آن جنبش های مربوطه ی آنها به این کار دست می زنند ممکن است متفاوت باشد همان طور که اهمیت نسبی هر یک از جنبش ها نیز متفاوت است اما خود این جنبش ها به شکلی گریزناپذیر آینده ی منطقه ی خود و البته جهان را شکل می دهند.
داستان ناسیونالیسم
ناسیونالیسم ممکن است در آغاز یک ایدئولوژی اروپایی بوده باشد اما امروز نمی توان انکار کرد که جهانی است. ناسیونالیسم در برخی مناطق جهان پدیده ای نوظهور است در حالی که در برخی مناطق دیگر در حال نوزایی است. مفهوم ناسیونالیسم به قرن ها قبل برمی گردد اما پس از جنگ جهانی دوم معانی تازه ای به خود گرفت. نظم نوین جهانی وعده ی حق تعیین سرنوشت را به همراه آورد اما به این وعده هرگز به تمام و کمال وفا نشد که دلیل آن تا حدی این بود که جنگ سرد در نبرد برای سلطه ی جهانی ملت های بی دولت را به گروه های نیابتی تبدیل کرد. حال که جنگ سرد به پایان رسیده است، این ملت ها دریافته اند که اگر آنها ارزش استراتژیکی برای یک قدرت بزرگ نداشته باشند، بهترین راه دفاع شان از منافع خود آن است که کشور خود را داشته باشند.
اما کشور به طور رایگان به کسی داده نمی شود. استقلال ملی گرفتنی است نه دادنی. دلیل وجود این همه گروه مسلح که در سراسر جهان برای استقلال می جنگند، همین است. برای انقلاب اجازه نمی گیرند. انقلاب ها دقیقاً به این دلیل انقلاب هستند که وضع موجود را از بیخ و بن زیر و رو می کنند.
بیشتر کشورهای مدرن در واقع برای آزادی خود به نحوی از انحاء جنگیده اند و “موفقیت” آنها یکی از بزرگ ترین تناقض های اندیشه ی دموکراتیک را آشکار کرده است: عدم تحمل جدایی. اگر یک کشور بر اساس اصول آزادی و حق تعیین سرنوشت ملی بنیان گذاشته شده باشد، انکار این حق تعیین سرنوشت برای یکی از اجزای آن کشور که خواهان استقلال خود است، به طور منطقی متناقض است اما این همان اتفاقی است که رخ می دهد به این دلیل که سیاست بر پایه ی منافع و نه همخوانی ایدئولوژیک استوار است. این تناقض غالباً به جنگ های داخلی منجر می شود و حتی پس از جنگ های داخلی هم هرگز از بین نمی رود. برای نمونه آمریکا یک جنگ داخلی خونین را پشت سر گذاشت اما هنوز هم شکاف های فرهنگی و سیاسی بین شمال و جنوب وجود دارد. بسیار متأخرتر از آن بریتانیا در دوره ی جنگ ایرلند شمالی با تجزیه طلبی ایرلند شمالی روبه رو شد و مسأله به رغم آنکه جنگ پایان یافت، به تمامی حل نشده است (در همین حال اسکاتلند به برگزاری همه پرسی های استقلال ادامه می دهد). کاتالونیا صدها سال جزء اسپانیا بوده است. با این حال آخرین نظرسنجی ها نشان گر آن است که اگر امروز همه پرسی برگزار شود، ۴۴٫۳ از مردم کاتالونیا به استقلال رأی می دهند. به عبارت دیگر ناسیونالیسم انطعاف پذیر است.
تنها تفاوت مهم
کاتالان ها و کردهای عراق مانند بسیاری دیگر از مردمان بی کشور در مقاطعی از تاریخ شان برای استقلال خود جنگیده اند اما یک تفاوت قابل توجه بین دو همه پرسی استقلال وجود دارد و این تنها تفاوتی است که اهمیت دارد: کاتالان شبه نظامیانی آماده برای جنگ ندارد. کاتالونیا هویت فرهنگی قدرتمندی دارد در حالی که جزء اسپانیا ماندن مناقع اقتصادی بسیار قابل توجهی برای آن دارد اما کاتالونیا چیزی به جز این نمی خواهد که مادرید رفتار بهتری با آن داشته باشد. آیا کاتالان ها حاضرند برای کاتالونیا جان خود را فدا کنند و سربازان اسپانیایی حاضر هستند که برای اسپانیا دست به کشتن بزنند؟ پاسخ این پرسش در حال حاضر نه است. بنابراین فعلاً کاتالان ها آماده اند که به استقلال رأی بدهند در حالی که حکومت اقلیم کردستان آماده است که جان خود را برای آن بدهد.
به هر حال در حکومت اقلیم کردستان نیروهای مسلح کرد موسوم به پیشمرگه مدتی است که با داعش می جنگند و در این میان برخی اراضی را نیز به دست آورده اند. دولت اربیل همان قدر به اعراب سنی عراق که در گذشته بارها آنها را دست کم گرفته اند اعتماد دارد که به اعراب شیعه که به تازگی با آنها بر سر مناطق استراتژیک درگیر رقابت شده اند. آنگونه که کردها از هر طرف در محاصره ی نیروهای متخاصم قرار گرفته اند، موضوع برای آنها نه تنها هویت فرهنگی یا اقتصاد بلکه بقاست. کردها یاد گرفته اند که وعده های امنیتی کشورهای بیگانه ای مانند آمریکا توخالی است و آنها چاره ای جز آن ندارند که جایی برای خود دست و پا کنند. پس همه پرسی جنبه ی تشریفاتی دارد و رأی گیریِ واقعی نیست.
همین گویای آن است که چرا ترکیه، ایران، آلمان، آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر بسیار بیشتر از آنکه نگران استقلال کاتالان باشند، نگران استقلال کردستان هستند. جدایی کاتالونیا از اسپانیا نمونه ی دیگری از تفویض اختیار در قاره ای است که تفویض اختیار به لحاظ تاریخی یکی از صفات مشخصه ی آن است. این اتفاق تغییری بنیادین در ژئوپولتیک اروپا ایجاد نمی کند. کشور شدن کردستان – کشوری که در خارج به رسمیت شناخته شود دگرگونی عظیمی در خاور میانه ایجاد می کند.
اینکه برگزاری این دو همه پرسی استقلال با فاصله ای یک روزه اعلام شد ممکن است اتفاقی باشد اما اینکه در زمانی اتفاق می افتد که چندملیتی بودن به طرز فزاینده ای منسوخ دانسته می شود، اتفاقی نیست. ضرورت ها و منافع متعارض طرف های درگیر و نه حق تئوریک تعیین سرنوشت مشخص می کند که این همه پرسی ها کشورهای جدیدی را به وجود می آورد یا خیر. به لحاظ تاریخی هرگز صرف گفتن اینکه می خواهید آزاد باشید کافی نبوده است.
منبع:geopoliticalfutures
ترجمه: خبرگزاری کردپرس- سرویس جهان