ایرادات وارده در قراردادهای نرم افزاری

نکاتی کاربردی در عقد قراردادهای  نرم افزاری

به موجب تجاربی که در بستن قراردهای نرم افزاری کوچک و متوسط داشته ام  میخواستم نکاتی را که میتواند شرکت را به بیراهه ببرد و دچار ضرر و زیان کند اینجا قید کنم. پیش نیاز ما این است که ایرادی به کار شرکت نرم افزاری وارد نیست و این نوشته نمی خواهد کارفرما را تحت فشار قرار دهد و او را متضرر کند.

پیش پرداخت

پیش پرداخت برای همه ی شرکتها یک امر حیاتی و ضروری است و نحوه ی ذکر کردن پیش پرداخت باید به این صورت باشد که ما موعد انجام کار را از تاریخ دریافت پیش پرداخت در نظر بگیریم. این کار بدین خاطر است که بارها اتفاق می افتد که شرکت بدون دریافت یک ریال کار را شروع میکند و پروژه رو به اتمام است در این حین شرکت نرم افزاری در موضع ضعف و شکست قرار دارد و هزینه های تولید جبران نشده است و از طرف دیگر کارفرما در موضع کامل قدرت است و تصور کنید در یک کالای ذهنی و انعطاف پذیر مثل نرم افزار دست کارفرما چقدر باز میشود ؟ کارفرما می تواند اعمال سلیقه کند و پرداخت کل مبلغ را منوط به انجام تغییرات و یا موضوعات خارج از قرارداد کند همچنین چون شرکت در طمع گرفتن پول کامل است و از بی پولی و هزینه های ثابت رنج می برد تن به هر خواسته ای خواهد داد تا کل مبلغ را یکجا دریافت کند. این کش و قوس در نهایت به بیراهه رفتن پروژه و ضرر وزیان هر دو در بلند مدت ناشی میشود.

به نظرم بهتر است حداقل مبلغی بین ۳۰ تا ۵۰ درصد مبلغ قرارداد به عنوان پیش پرداخت دریافت شود

آموزش 

بارها با خود اندیشیده ام که وظیفه ی آموزش کارکنان و کارمندان یک سازمان به عهده کیست؟ منظورم از آموزش صرفا آموزش نرم افزار مورد معامله نیست بلکه عموما مشتری (سازمان دولتی یا خصوصی) انتظار دارد که ICDL و ویروس کشی موبایل را نیز از شرکت نرم افزاری یاد بگیرد. حجم درخواستهای نا به جا و درخواست خدمات آموزش و سوالات بی ربط به قدری زیاد می شود که نمی توان آن را کنترل کند و عملا همچون مورد اول شرکت را وارد زیان میکند.

موضوع آموزش باید در قرارداد به روشنی ذکر شود اینکه اولا کاربر این نرم افزار حداقل دانش ICDL را داشته باشد و ثانیا آموزش در تعداد جلسه های محدود و برای افراد محدودی ارایه می شود و خارج از این چهارچوب حتما باید هزینه ای برای آموزش های بیشتر دریافت شود یا آن را به آموزشگاه یا شخص دیگری ارجاع داد.

تحویل نرم افزار

تحویل نرم افزار خود موضوع دیگری است که اعضای شرکت را در راهروهای اداره گرفتار خواهد کرد. قضیه از این قرار است که شرکت نرم افزاری کارش را تمام کرده است و با خوشحالی منتظر دریافت مبلغ است ولی مشتری مایل به تحویل گرفتن نرم افزار نیست به دلایل زیر:

  1. امور مالی گفته است فعلا تحویل نگیرید چون پول نداریم
  2. مدیر سازمان میخواهد یک نفر را برای تحویل گرفتن انتخاب کند
  3. کارمند سازمان تمایلی به کارهای اضافی بیشتر و کار با نرم افزار ندارد
  4. قرارداد اینقدرطولانی شده است که سازمان یادش میرود نرم افزار را برای چه خریده اند!
  5. مدیر سه لتی سازمان تصمیم دارد از ۲۴ نفر امضا بگیرد تا در نهایت خود مسولیتی قبول نکند و اگر شد تقصیر را گردن آبدارچی هم بیاندازد
  6. سازمان اینقدر آگاهی ندارد که نرم افزار را طبق موارد ذکر شده در قرارداد تست کند و تحویل بگیرد
  7. شما همان مورد اول را جدی تر از بقیه فرض کنید.

برای رهایی از این شر اعظم شرکت نرم افزاری باید:

  1.  تاریخ تحویل را دقیقا مشخص کند
  2. تحویل گیرنده (ها) را در قرارداد قید کند
  3. برای عدم پرداخت قرارداد شروطی را بگذارد که برای هر روز تاخیر سازمان دچار جریمه شود البته برای خود نیز همین شرط را بگذارد که پروژه را سر وقت تحویل دهد
  4. پیگیری مطالباتش را بدون توجه به تحویل یا عدم تحویل شروع کند

پشتیبانی

پشتیبانی رایگان یکی دیگر از کارهایی است که عموما شرکت را به خاک سیاه می نشاند٫ البته که عرفا ۶ ماه یا یک سال برای پشتیبانی رایگان در نظر گرفته می شود اما تحت چه شرایطی ؟ بارها پیش آمده است که موارد درخواست شده مشتری خارج از چهارچوب قرارداد است و یا مشتری سوالاتی میکند که قبلا در آموزش پاسخ داده شود و صرفا آن نکته را فراموش کرده است و یا در ساعات غیر کاری مشتری تماس تلفنی برقرار میکند و یا سایر موارد دیگر.

برای رهایی از این موضوع

  1. شرکت باید حتما در قرارداد قید کند که پشتیبانی شامل تغییرات نیست بلکه صرفا برای رفع اشکالات احتمالی است.
  2. اگر مشتری در ساعات غیر اداری پشتیبانی میخواهد باید هزینه آن را پرداخت کند و در قرارداد ذکر شود که مثلا پشتیبانی طلایی شامل روزهای تعطیل میشود ولی با پردخت هزینه x تومان.
  3. ترجیحا در قراردادهای بزرگ روند درخواست پشتیبانی را کمی سخت تر کنیم یعنی ترجیحا مکتوب یا با ثبت تیکت نرم افزاری و … باشد به این دلیل اگر شفاهی و تلفنی این قضیه را باز کنیم اولا سوالات سطحی وبدیهی و نامشخص از جانب مشتری ایراد میشود دوما ارزش پشتیبانی کاسته می شود و سوما مشتری بعد از اولین مشکل و بدون فکر کردن به آن سریع به فکر تماس می افتد و در نهایت درخواست های مکتوب مشخص و قابل پیگیری و قابل استناد و روشن تر است.

در پایان

البته که موارد زیاد دیگری هست که میتواند اینجا ذکر شود ولی این چند نکته اهم موضوعات است و نمیخواهم بیش از این وقت شما را بگیرم در این خصوص اگر سوالی داشتید خوشحال می شوم که پاسخگو باشم. در پایان پیشنهاد میکنم ازنمونه قراردادهای سازمان نظام صنفی رایانه ای هم استفاده کنید.

پ ن : البته شاید با خود بگویید این نمونه قراردادها سال ۹۰ نوشته شده است وخیلی قدیمی است ولی انصافا در این ۶ سال نه مشتری(دولت) و نه شرکت نرم افزاری و نه نرم افزار تغییر محسوسی به جز قالب ظاهری نرم افزار(از جانب شرکت) و مبلغ قرارداد(از جانب دولت) نکرده اند.

فواد انصاری

عضو هیئت مدیره و مسئول کمیسیون نرم افزار – سازمان نظام صنفی رایانه ای استان کردستان

۶ سال تجربه در عقد قراردادهای نرم افزاری و مذاکرات فروش – حوزه نرم افزار و اتوماسیون صنعتی

 

 

بالاآوردن یک موضوع قدیمی- مشکل پنهان در شرکتهای نرم افزاری

مشکل پنهان در شرکت های نرم افزاری

سال 91 بود که مقاله ای با عنوان مشکلات پنهان شرکت های نر م افزای  نوشتم که اتفاقا جدا از بازدید چند هزاری و کامنتهای زیادی که برام نوشته بودند در فضای غیر مجازی هم تاثیر خود را گذاشته بود و از گوشه و کنار و شهرهای دیگر دوستان و همکاران و هم صنفان تماس می گرفتند و در این مورد یا تشکر میکردند و یا انتقاد و یا درد دل میکردند انموقع سرمایه اولیه تمام فکر  ذکر من بود و به هیچ چیزی جز آن فکر میکردم.

کامنتتها و بازدیدها به دلیل تغییر سایت ها حذف شده در لینک بالا

امروز آقای باقر صاد مدیر یک شرکت نرم افزاری به اسم داده پردازان حامی که در اصفهان است تماس گرفت و اشاره کرد که این مقاله رو خونده و میخواهم باهاتون در این خصوص صحبت کنم  وما هم  در این خصوص با هم گپ زدیم در واقع یک زخم کهنه رو دوباره باز کردیم و از هر دری حرف زدیم.

اول از همه پرسیدند که آیا فکر میکنید مشکل فقط سرمایه است ؟ چون شما فقط به پول اشاره کردید میخواستم اینجا این پست رو بنویسم که هم ویرایش صحبتهای قبلی باشه و هم بررسی موضوع با دید شفاف تر.

واقعیتش من این مقاله را حدود 4 سال پیش نوشتم و نه تنها به کل مقاله و افکار آن موقع نقد دارم حتی حاضر نیستم با فواد انصاری 4 سال پیش که نگارنده مقاله بوده بنشینم و  1 استکان چای هم بخورم و به کل خیلی چیزها در نظرم عوض شده است البته سرمایه یکی از مشکلات است ولی اصل مشکل نیست و حتی مهمترین مشکل هم نیست.

بعد از اون سال من کارهای مختلفی کردم به صورت ثابت در یک سازمان دولتی کار میکردم و یا به عراق رفتم و در یک شرکت نرم افزاری مشغول شدم و یا به یک شرکت اتوماسیون صنعتی رفتم در حوزه برق صنعتی و بعد به شرکت بازگشتم. حالا بگذارید در خصوص توهمات برایتان بنویسم.

  1. قبلا غرور کاذبی که داشتم این بود که من مهندس نرم افزار هستم و من فلان هستم هر کسی که توی این رشته درس خونده چنین غروری داره توی کارهای مختلف این شانس رو داشتم که در یک پروژه شکست خورده و ناتمام با 2 مهندس مکانیک و یک مهندس مواد روی یک پروژه مشترک کار کنیم پروژه مربوط به خط لوله نفت و گاز بود و برای جلوگیری از خوردگی لوله طبق استانداردهای API 579 بعد از یک مدت کار کردن فهمیدم که اگر نگویم این دوستان باهوش تر بودند حداقلش اینه که کم تر جو گیر بودند و کم ادعاتر بودند. روی پروژه مرغداری تمام اتوماتیک هم با مهندسین برق کار کردم که در حلبچه عراق انجام گرفت  فکر کنم پا شدن از پشت سیستم و کار در فیلدهای مختلف در حوزه های مختلف میتواند کمی از توهم مهندسین نرم افزار کم کند و دیگر به جای مقایسه خود با مهندسین گوگل خودشان را با مهندسین برق و مکانیک همسایه شان مقایسه کنند.
  2. تکنولوژی جهانی یا بازار جهانی یا محصول جهانی ؟ شاید افتخار ما استفاده از تکنولوژی جهانی و روز 2016 باشد ولی آیا منتج به محصول جهانی میشود و یا در بازار جهانی فروخته میشود ؟ اگر نه پس چرا باید خودمان را گول بزنیم چرا ادعایمان جهانی و عملمان بومی است یا همت کرده و خودمان را جهانی کنیم و یا رویای گوگل و مایکروسافت و .. .را کنار بگذاریم .
  3. نکته دوم دقیقا مشکل استارتاپ هاست بهترین ایده ما در یک بازار کشوری عرضه میشود به کسانی که اینترنت دارند و کارشان را با اینترنت رفع میکنند و حاضرند پول بدهند و آن دغدغه را نیز دارند وقتی موفقیت استارتاپ های جهانی را میبینیم باید بفهمیم که این استارتاپ برای کل دنیا به زبان شیرین انگلیسی تولید شده. و محصول در بازار جهانی فروخته میشود و آن کشور هم به سیستم های بانکی و پستی بین المللی متصل است و مردمش مجبور نیست با هزار بدبختی 100 دلار را بین دو کشور جا به جا کند!‌
  4. برگردیم به سرمایه گذاری در بخش IT و خصوصا طنزی در مورد کردستان  – هنوز هم فکر میکنم که سرمایه میتواند به کسب و کارا کمک کند اما نه به صورت وام بلکه به صورت سود مشارکتی شرکتهای خصوصی و سرمایه گذاران دیگر ولی چیز جالب این وسط حماقت دولته دولت چون توان و یا میل سرمایه گذاری کلان در زیر ساخت استان کردستان ندارد در واقع  صنایعی مثل پتروشیمی و فولاد و سیمان و … که صنایع سنگین به شمار می آیند بلکه به این بهانه که چون استان کردستان هیچ صنعتی ندارد و اتفاقا فارغ التحصیل زیادی در بخش کامپیوتر داردد و کامپیوتر هم سرمایه نمی خواهد پس ما در این صنعت سرمایه گذاری میکنیم ( شیادی و حماقت تا چه حد) ! مثل اینه که بگی من حاضرم غذا بخرم ولی به کسی میدهم که دندان ندارد. یعنی در بخشی میخواهد سرمایه گذاری کند که سرمایه نمی خواهد سفسطه با شعور مردم! اگر ما صنایع سنگین و زیر ساخت مناسب داشته باشیم شرکتهای خدماتی و مکمل خود به خود رشد می کنند و اگر ما به عنوان بخش IT سرمایه گذاری شما را نخواهیم چه کسی را باید ببینیم ؟ دولت بنفش محترم اگر قصد سرمایه گذاری دارد بهتر است در صنایع سنگین و زیر ساختهای ماندگارتر سرمایه گذاری کند نه در صنعتی که سرمایه نمی خواهد(به قول شما).

تفکر سیستمی در کسب و کار

به نظر می رسد شرکت ها و سازمانهای کنونی به جای حل مشکلات خود در زمینه های مختلف مانند فروش و بازاریابی وارایه ایده های جدید یا بهبود مدیریت منابع انسانی و مدیریت هزینه ها و به جای تمرکز بروی یک مشکل و پیدا کردن یک راه باید به دنبال پیدا کردن راه حلهای مختلف باشند,  راه حل های کوچک به تعداد زیاد و این روش بهتر از پیدا کردن یک راه حل انقلابی و سخت گیرانه جواب میدهد.

از اشتباهات ما در واحدهای مختلف تمرکز بیش از حد و ندیدن عوامل دیگر است و فکر میکنیم تنها تصمیمی که در ذهن ماست و به تنهایی و ایزوله میتواند مشکل را حل کند در حالیکه این چنین نیست, به نظرم در حال حاضر همزمان فکر کردن به موضوعات مختلف ترکیب راه حلها در یک قالب سیستمی بهترین هنری است که هر مدیری میتواند داشته باشد.

یک مثال از تجربه شخصی:  من برای بالا بردن فروش چند راه میتوانم داشته باشم

1. کاهش قیمت + افزایش تبلیغات

این راه حل بالا ساده ترین شکل فکر کردن است و مغز تنبل ما به راحتی آن را میپذیرد و اقدام میکند

2. راه حلهای کوچک هم راستا و متحد مثل

1. کاهش هزینه های تولید – توجه به تمام روشهای بازاریابی و نه تکیه خاص بر یک نوع مثلا استفاده از بازاریابی مستقیم بازاریابی محتوایی و تقویت بازاریابیReferral  با خدمات پس از فروش قوی تر + توجه به نمایندگی های توزیع و تقویت و افزایش آنها + استفاده از تمام ظرفیت های موجود در سمینارها و همایش و نمایشگاه ها + آموزش تمام کارکنان شرکت برای خدمت بیشتر به مشتری + انسجام و یکپارچگی داخل و خارج شرکت + هزاران راه حل کوچک و کاربردی و هم راستا, تمام اجزای این سیستم در کنار هم شرکت و بیزنس را در دراز مدت قطعا به جلو خواهد برد.

SHow off و تهرانی بازی

نمیدونم چقدر با این کلمه آشنا هستید؟ ولی احیانا اطراف خودتون زیاد این قضیه را دیده اید! ظاهر سازی یا وانمود کردن خود به مهم بودن یا حرفه ای بودن در کاری که واقعا تخصص و تبحر نداشته باشی یک جور دروغ که اول به خودت میزنی و بعد به دیگران یک جور تهرانی بازی ولی نمیخوام بگم که کلا این قضیه بده,  ظاهر سازی یا حرفه ای جلوه دادن وقتی یک تکه از پازل گم شده شما باشه قطعا میتونه کار یا بیزنس شما رو تکمیل کنه ولی وقتی تمام بیزنس شما show-off باشه این دیگه خیلی چرنده. سمینارهای بازاریابی و موفقیت و فروش را در تهران برگزار میکنند بعد استاد گرامی سمینار با تهرانی بازی کامل که یقین دارم تا الان یک خودکار هم نفروخته با برایان تریسی عکس میگیره و زیرش مینویسه سمینار فروش و….. مگر میشود با عکس گرفتن کنار برایان تریسی نویسنده و فروشنده و معلم شد؟ مگر میشود با دوستی و رفاقت با فلان برنامه نویس خارجی برنامه نویس شد؟ با حرف زدن مگر میشود کاری انجام داد, یکی از رفقا چند روز پیش چیز جالبی در مورد دانش تهرانی گفت: گفت یک دانش سطحی و هردمبیل و بی ربط از چیزهایی زیاد.

و به نظرم فقط به درد این میخوره وقتی در جمعی صحبت از مثلا تانکر سوخت میشه شما بتونید جمله ای رو مثل آب بینی پرت کنید اون وسط و قطعا یک سوال بیشتر از اون قضیه رو نمیتونی جواب بدی.

SHow off یعنی خودت رو حرفه ای نشون بدی وقتی آماتوری خودت رو ثروتمند نشون بدی و قتی تو گل فلاکت گیر کردی فروشت رو میلیاردی جلوه کنی وقتی میلیونی میفروشی. کارکنانت رو صد نفر آمار بدی وقتی همش 10 نفر هستید در یک کلام یعنی گنده گوزی بدون پشتوانه و عقبه.  یادمه وقتی سرباز بودیم قبل از اینکه سرهنگ بیاد تو آسایشگاه کل آشغالها و کثافت ها را زیر تخت قایم میکردیم در واقع مشکل را جا به جا میکردیم و اون رو حل نمیکردیم …الان دقیق SHow off کار همون تخت رو میکنه ضعف هامون رو پشتش قایم میکنیم و یک مسکن کوتاه مدت برای یک بیزنس کوتاه مدت درست میکنیم.

در کل میخواهم بگویم اگر show off یک تکه از پازل بیزنس شماست که هنوز بیزنس شما اون رو کم داره قطعا باید دنبالش برید ولی اگر عمده کسب و کار شماست به نظرم شبیه ساختن خونه روی دریاچه س دیر یا زود زیر آب میره  این روزها نمیشه به راحتی دروغ گفت و کسی متوجه نشد و حتی اگر بتوان دروغ گفت نمیشود آن را ادامه داد.

جلسات صنفی نرم افزار و تیری در تاریکی

عنوان : جلسات صنفی نرم افزار و تیری در تاریکی

“برای کشتی ای که مقصدی ندارد هیچ بادی موافق نیست “

مقدمه : در طول مدتی که در بخش نرم افزار و IT بوده ام (تقریبا 5 سال) در جلسات مختلفی چون جلسات سازمان نظام صنفی رایانه ای ، جلسات انجمن نرم افزاری  و دورهمی های افراد فعال در شرکتهای نرم افزار و. …کم تا بیش حضور داشته ام ; برخی از این جلسات مثلجلسات دورهمی نرم افزار سنندج صرفا برای تبادل نظرات میان یک جمع دوستانه بوده است که نقد زیادی بر آن وارد نیست هر چند خروجی این جلسات حتما می بایست به صورت مقاله و پادکست و محتوای ارزشمند در همین سایت منتشر میشد که البته شاید در آینده بتوانیم تعدادی از آنها را با کمک دوستان قرار دهیم .

در اینجا میخواهم به چند مورد اشاره کنم که باعث بی نتیجه شده جلسات صنفی شده است :

سوال مشخص :

ما همیشه از سوال مشخصی که جواب مشخصی داشته باشد فرار می کنیم و سعی میکنیم در لفافه و ابهام به طریقی موضوع را با نیش و کنایه دفع کنیم ، نیش و کنایه ای که در فرهنگ ما ریشه دارد و ادبیات ایران مملو از شاعران و عارفان و ادیبان سخنور است که نه به صورت مستقیم و عملی بلکه با نیش و کنایه و انواع آرایه ها و صنایع ادبی ملتی را سردرگم کرده اند .

این ابهام و تمایل ما به ابهام حتی در تولید محصولات نرم افزاری و نوع نگارش ما به طراحی محصول و مدل کسب و کار نمایان است که وارد این بحث نمی شویم، ولی این بار میخواهم سوال مشخص ، دقیق و واضحی از خودم و دیگران بپرسم که چرا جلسات ما بی فایده است این جلسات شامل جلسات صنفی IT یا نرم افزار می شود (مشخصا نظام صنفی و انجمن های صنفی رایانه) .

  1. نقاط غیر مشترک   :

بسیاری از اوقات پیش آمده است که اعضای مختلف دور یک میز می نشیند ولی هر کدام به دلیلی مختلف آنجا حضور دارد و اتفاق نظر برای انجام یک کار مشخص یا یک هدف مشخص وجود ندارد .

-یکی برای اینکه فضای تبلیغاتی مناسبی در اختیار ندارد سعی میکند با Show Off  و خودبزرگ بینی اسم و رسم خود را به عنوان شخص یا شرکت با زور و اصرار Bold کند غافل از اینکه تبلیغات یک علم است و پایه ای ترین اصل آن اصل مانندگاری در ذهن است نه هیجان و احساسات ،

– گروه دیگر افراد موفق و موجه و قابل احترامی هستند که متاسفانه با هیچ نظری مخالف نیستند ، غافل از اینکه باور به همه چیز دقیقا به معنی باور نداشتن به هیچ چیز است . هیچ ایده و هیچ اقدامی با مدارا و بدون اصرار و نقد و چالش به نتیجه نمی رسد . باید باور مشخصی وجود داشته باشد و از آن باور دفاع کرد اینکه به خاطر برند شخصی یا شرکت خود با هیچ کسی جر و بحث نکرد و همه را راضی کرد و عزیزم گفتن و جانم شنیدن با همه ادارات دردی از صنف دوا نمی کند .

– گروه ها و افراد دیگری عمدتا جوانترها برای آدرنالین و هیجان وارد این جلسات و بحث ها می شوند از جمله خودم که در اوایل این کار را انجام داده و این نقد را به خودم دارم و شاید کسانی دیگر نیز که مثل من بوده اند . در کل مجموعه ای از نیات مختلف پشت یک جمع یا گروه بوده است و هیچ نقطه مشترکی قابل رویت نبوده و در طول این سالها هر کسی قالیچه را به سمت خودش کشیده است .

2. تاتولوژی ارثیه شوم دولت :

در زبان ساده تاتولوژی یعنی ساعت ها در مورد یک موضوع بتوانی حرف بی خاصیت بزنی و کسی هم متوجه نشود که بی خاصیت است ، این آفت جلسات ما ارثیه شوم ادارت و بدنه دولت است که وارد صنف ما شده است و باید آن را حذف کنیم ، اکثر مصاحبه های دولت مردان در ایران حتی در سطح کارمندان جزء غرق شده در تاتولوژی است این روش برای یک دیپلمات سیاسی در یک مذاکره یا مصاحبه مطبوعاتی که نمیخواهد به صورت مستقیم و شفاف جواب بدهد خوب است ولی بدنه دولت که باید پاسخگو به ملت باشد حق استفاده از تاتولوژی را ندارد .

متاسفانه بسیاری از اعضای صنف در جلسات به همین روش تاتولوژی ساعتها میتوانند حرف های به ظاهر درست ولی بی خاصیت بزنند و این چیزی بالاتر از فاجعه است .

به عنوان مثال :

سوال : وضعیت سازمان نظام صنفی و یا انجمن صنفی کامپیوتر چطوری بوده در سال قبل ؟

 جواب : در سال گذشته ما تعداد زیادی جلسات مهم با استانداری و سایر ادارات داشته ایم جایگاه مان قوی شده است و ما را قبول دارند .

این جواب مصداق کامل تاتولوژی و سفسته است ،

با کجا جلسه داشته اید ؟

موضوع جلسات چه بوده و چه چیزی تصویب شده ؟

چه چیزی امضا شده و چه کاری انجام شده ؟

منظورتان از جایگاه چیست ؟

قوی شدن یعنی چه ؟

قبول داشتن چه معنی میدهد ؟

نتایج این قوی شدن و داشتن جایگاه چیست؟

اگر این جلسات نمود عینی ندارد پس صرفا جهت دید و بازدید دوستان قدیمی و صرف چای و شیرینی و در نهایت تشکر از همدیگر شده است ، سوال اینجاست با اعضای صنف چند جلسه برگزار گردیده و آیا دید و بازدید با اعضای صنف بهتر است بیشتر باشد یا با ادارات ؟

چه باید کرد :

به نظرم رفع این ویژگی های رفتاری میتواند تا حدودی جلسات را موثر کند همچنین :

  1. داشتن صورت جلسه و سوال مشخص
  2. توانایی و جرات اعتراف به اشتباهات در جمع
  3. تمرکز روی یک راه حل و انجام آن تا آخر به جای طرح انبوه مسایل
  4. حل مشکلات مشخص کوچک و ساده تر به جای انتخاب سنگ های بزرگ و فرار رو به جلو(بارها ما به جای جذب عضو به فکر کارهای بسیار بزرگتر و غیر قابل انجام بوده ایم چون هر چه که کاری بزرگتر باشد احساس مسئولیت به آن و استرس آن کمتر می شود و در نهایت اگر هم انجام نشد میتوانیم بگوییم من به فکر کارهای خیلی بزرگ بودم در حالیکه میدانیم در انجام کارهای به مراتب کوچکتر ناتوانیم)
  5. شفاف سازی صورتجلسه ها و اعلام تصمیمات و کارهای انجام شده در سایت
  6. و بسیاری از موارد دیگر که نیازی نیست در اینجا بیان شود چون میترسم خودم نیز گرفتار بلای شماره سوم شوم .

بدون شک تک تک اعضای صنف در به موفقیت نرسیدن کارهای جمعی مقصر بوده ایم و با فرستادن چند نفر به جلوی کارزار و تشویق کردن آنها به جایی نمیرسیم و همه ما مسئولیم . به هر حال گره عضویت یا عدم عضویت در سازمان نظام صنفی رایانه و یا انجمنهای مشابه باید به طریقی حل شود تا به جای داشتن قهرمانهای یک نفره در این صنعت شرکتهای بزرگ چند نفره و صنف و اتحادیه مستقل شجاع ، صادق و دلسوز داشته باشیم که بتواند از حقوق صنف دفاع کند .

فواد انصاری

یکی از فعالان نرم افزار سنندج

کودکی-جایزه-دولت

کودکی

بچه که بودیم از گرفتن جایزه خوشحال می شدیم، حاضر بودیم همه درسهایمان 0 بشود ولی جایزه بگیریم، جایزه میتوانست تمام مشکلات ما را حل کند . شاید به همین خاطر بود که کارت های صدآفرین زیادی به ما می دادند و نفرات اول را سرصف تشویق میکردند و ما برای درس خواندن انگیزه پیدا میکردیم و خود ما تمام قضیه بودیم! در درس خواندن ما کلیه قضیه هستیم یعنی می توانیم تنهایی در اتاقی بنشینیم و درس بخوانیم و نمره خوب بگیریم بدون هیچگونه ضریب اشتیاه و ریسکی یعنی 2+2 چهار میشود (جالب اینه که ما نفرات اول کنکور را که یک سال خودشان را حبس کرده و درس میخوانند و روی یک مسله قطعی زمان خود را سرمایه گذاری کرده اند نابغه میدانیم و آرزو میکنیم جای آنها باشیم!)

بزرگی

بگذارید کودکی را رها کنیم و به دنیای بزرگترها برویم و به دنیای کسب و کار برویم، جایی که ما نمیتوانیم به تنهایی بنشینیم و تلاش کنیم و ما تمام قضیه نیستیم جایی که ما فقط درصد کمی از بازار و چرخه کسب و کار هستیم ، ما باید مشتریان خود را راضی کنیم حتی اگر بهترین محصول را داشته باشیم باید جایزه هایمان را با فروش بیشتر مشتریان بیشتر و کسب و کار محکم تر بسازیم .کسی به تلاش ما جایزه نمیدهد از کارت صد آفرین هم خبری نیست مراسم و شو هم در کار نیست . کسی به شکستها و مشکلات ما هم توجه نمی کند خلاصه اینجا جای کودکی کردن نیست .

دولت نادان

بدبختی زمان شروع می شود که دولت شامل دانشگاه ها و پارک های فناوری و مراکز رشد و بنیاد نبوغ و نخبگان و اختراع و سازمانهای عریض و طویل و مزخرف و آلوده به جیره و مواجب دولتی که اگر یک ماه حقوقشان قطع شود به زمین و زمان دشنام می دهند نقش سازمان دهندگان و متولیان بخش خصوصی ر ا بازی میکند کسی که معتاد به جیره و مواجب مفت از خزانه نفت هست باید برای بخش خصوصی نطق کند . کمدی از این بامزه تر هم سراغ دارید؟ آنها هنوز نفهمیده اند که بخش خصوصی باشعورتر و آگاه تر و متخصص تر از بخش دولتی است و اگر بدنه دولت و بخش خصوصی را به عنوان دو فرد یا دو شخص در نظر بگیریم، هنوز درک نکرده اند که یک احمق نمیتواند یک آدم عاقل را مدیریت کند و مجبور است او را هم شبیه خودش احمق کند.

بازگشت به کودکی

پارک های فناوری و ادارات و مراکز مختلف بی مصرف و نفتخوار مراسم شو برگزار می کنند شرکت ها را برنده اعلام میکنند به اشخاص مختلف جایزه میدهند و آنها هم خوشحال و خندان به خانه برمیگردند دقیقا شبیه روزهای مدرسه .

داینامیک سیستم (حلقه مثبت و نتیجه منفی)

بعد چه اتفاقی می افتد ؟ آیا این حلقه مثبت نیست ؟

بله این یک حلقه مثبت است روز به روز شرکت یا شخص خوشحال تر و جایزه هایش هم بیشتر میشود حلقه کاملا مثبت .  ولی آیا تمام حلقه های مثبت نتیجه مثبت دارند ؟ خروجی بعضی از حلقه های مثبت کاملا منفی است و منجر به Fail است خروجی حلقه فوق ترکیدن شرکت و شخص بعد از باد کردن فراوان است و روبرو شدن به واقعیت های عریان و زننده است واقعیت هایی مثل مقیاس و اندازه شرکت تعداد مشتریان سرمایه شرکت و…..

وارد شدن به این حلقه هر چند شهوت انگیز است ولی میتواند برای یک عمر مدل ذهنی یک انسان را مسموم کند.

شغل بعضی از کارمندها برگزاری شو و دادن جایزه و لوح و دادن آمارهای الکی و دستکاری شده به مقامات بالاتر است و البته حرف های مفت زدن یعنی دقیقا برای این کارها ماهانه پول میگیرند .

شغل ما چیست ؟