کتاب راسته کنسروسازی دومین کتابی بود که از جان اشتاین بک خوندم اولین کتابی که از این نویسنده خواندم کتاب موش ها و آدم ها بود کتاب راسته کنسروسازی را نرگس حسینی ترجمه کرده که به نظرم ترجمه چندان خوبی نیست به هر حال.
کتاب بدی نبود نویسنده افکاری نزدیک به آنارشیستها داشت که در طول کتاب پذیرفتن نظم های اجتماعی (ازدواج و خانواده) . همینطور پذیرفتن نظم های اقتصادی (داشتن شغلهای ثابت ) را به باد انتقاد میگرفت و قهرمان داستانهای او مثل مک و دوستاش یا حتی داک آنارشیستهای فقیر ولی تقریبا شادی بودند هیچ کدام اهل خانواده نبودند و به غیر از داک که یک دانشمند بود بقیه بی چیز بودند و فقط به اندازه ی همان روز کار میکردند و می خوردند.
چیزی که زیاد خوشم نیامد بعضی وقتها جملات و افکار فلسفی از زبان راوی کتاب در دهان شخصیت های نه چندان عمیق داستان گذاشته میشد به نظر منطقی نمی آمد که این اشخاص این جملات را بگویند به هرحال زیاد بد نبود کتاب ودر گودریدز بهش ۳ ستاره دادم.
از چند تا پاراگراف خوشم آمد که میخواستم اینجا بنویسم
اما دورا-او زندگی سختی را می گذراند چون مخالف قانون است حداقل با بیشتر موارد آن مخالف است .اما باید دو برابر دیگران به قانون احترام بگذارد. نه کسی مست بشود و نه دعوا و شرارتی رخ دهد وگرنه رستوران دورا را می بندند. همین طور چون دورا هنوز برای رستورانش مجوز ندارد وکارش به نوعی غیر قانونی است باید خیلی بشر دوست باشد. همه او را فریب میدهند . اگر پلیس برای صندوق بازنشستگانش مراسم میهمانی ترتیب دهد و هر کس باید یک دلار بپردازد دورا مجبور است ۵۰ دلار بدهد. هنگامی که اتاق بازرگانی تفریحگاهش را گسترش می دهد هر بازرگان ۵ دلار می دهد اما از دورا صد دلار میگیرند در همهی موارد همین طور است.ص۲۵
برنامه موبایل: کازینو آنلاین book of deads در برنامه های موبایل قابل دستیابی است.
داک گفت: اون قایق دوست داره. اما وقتی قایقش را تموم کنه اونوقت مردم ازش میپرسن چرا اونو به آب نمی اندازی بعد اگه این کارو بکنه خودشم باید باهاش بره اونم که از آب بدش میاد . میبینی؟ هیچ وقت اون قایق رو تموم نمی کنه تا هیچ وقت مجبور نباشه اونو به آب بندازه. ص۵۰
از نظر اجتماعی مک و بچه ها مطرود بودند وقتی به کنار دیگ بخار می رفتند . سام مالوی با آنها صحبت نمی کرد توی خودشان بودند و هیچ کس نمی توانست پیش بینی کنی که کی از این پرده بیرون خواهند آمد. زیرا دو عکس العمل ممکن در محرومیت اجتماعی وجود دارد . یا آدم مصمم به بهتر شدن پاک شدن و مهربان تر شدن می شود یا بدتر می شود با دنیا می جنگد وکارهای بدتری می کند. حالت اخیر شایع ترین عکس العمل به بدنامی مشهور شدن است. ص۱۸۵
داک گفت: نگاشون کن اینا فیلسوف های واقعی تو هستن. وادامه داد : فکر میکنم مک و بچه ها هر چیزی رو که تو دنیا اتفاق افتاده می دونن و شاید از هر چیز هم که قراره اتفاق بیفته خبر دارن. فکر میکنم اینا تو این دنیای خاکی بیشتر از آدمای دیگه زنده میمونن. توی دور و زمونه ای که آدما با جاه طلبی و خشونت و طمع همدیگه رو تیکه پاره میکنند اینا خیالشون راحته همه ی ما آدمای به اصطلاح موفق مریض هستیم و جسم و روح سالمی نداریم اما مک و بچه ها به طرز عجیبی پاک و سالم هستن و هرکاری که دلشون میخواد میکنن.ص۱۸۶
داک گفت: چیزایی که ما توی آدما تحسین میکنیم همیشه به نظر من عجیبه. مهربانی و بخشش و آزادگی و شرافت و فهم و احساس تو دستگاه فکری ما با شکست همراهه. اون صفاتی که ازشون متنفریم. تندی و طمع و مال اندوزی و کدامنشی و منم گویی و خودخواهی نشانه های پیروزی هستن و آدم ها در همون زمان که کیفیت دسته ی اول رو ستایش میکنن نتایج دسته ی دوم را میپرستن. ص ۱۸۸
هیچ تعبیری برای رشته ی بدبختی هایی که پیش می آمد نبود. هر کس خود را سرزنش میکرد مردم پنهانی در ذهن آشفته شان گناهانی را که مرتکب شده بودد به خاطر می آوردد و سرگردان بودند که آای خود سبب این همه بدبختی هستند. یکی آنها را مربوط به لکه های خورشید می دانست و دیگری به استناد قانون احتمالات آن را باور نمی کرد. حتی پزشک ها هم در امان نبودند زیرا گرچه مریض ها زیاد بودند اما بیماری هیچ کدام چندان پردرآمد نبود . بیماری هایی نبود که استراحت و داروی معمولی خوبشان کند ص۱۹۱