مسئله اسپینوزا نوشته ی اروین یالوم

مسئله اسپینوزا در واقع چهارمین کتابی بود که از اروین یالوم خواندم، اما این کتاب هم مثل دو کتاب قبلی او یعنی وقتی نیچه گریست و درمان شوپنهاور در مورد سرگذشت و آرای یک فیلسوف معوف بود، میشود این سه کتاب را در یک دسته بندی قرار داد. 

مسئله اسپینوزا مثل کتاب های قبلی یالوم پرکشش و عالی بود، داستان یک روایت موازی از زندگی باروخ اسپینوزا در قرن هفدهم به همراه سرگذشت و زندگینامه ی تئورسین حزب نازی یعنی آلفرد روزنبرگ در اوایل قرن بیستم  است. یالوم به سنت فروید که تلاش داشت داستایفسکی را با تکیه بر رمان برادران کارامازوف روانکاوی کند او هم تلاش میکرد شخصیت روزنبرگ را تحلیل کند او یک شخصیت خیالی به اسم دکتر پوفیستر را خلق کرده و تلاش داشت به این مسئله پاسخ دهد که روزنبرگ و همفکران او در حزب نازی چگونه به این نتیجه رسیده اند که همه ی یهودیان را باید کشت؟

حین روانکاوی روزنبرگ هم نقطه ی تلاقی او با اسپینوزا مشخص میشود و خواننده خواهد فهمید چرا روزنبرگ تمام کتابهای اسپینوزا را در هلند مصادره کرده و با خود برده است و عشق و نفرتی که نسبت به اسپینوزا داشت از چه چیزی نشات میگرفت.

رفیقی دارم که شیفته ی مارکس و هگل و اسپینوزا و کانت است، یک ایده آلیست آلمانی که وقتی او را در خیابان های سنندج میبینم با خود میگویم این شخص باید در قرن نوزدهم و در خیابان های مونیخ زندگی میکرد، اینجا چه کار میکند؟ اگر چه اختلاف های زیادی با هم داریم ولی از هم صحبتی و بحث کردن با او لذت میبرم همیشه میگوید از این اروین یالوم خوشم نمی آید تو واقعا اگر میخواهی از اسپینوزا و نیچه کتابی بخوانی چرا سراغ خودشون نمیری ؟ چرا چنین گفت زرتشت و یا اخلاق اسپینوزا را نمیخوانی؟ به او میگویم من آدم صبوری هستم اخلاق اسپینوزا را هم میخوانم اما به وقتش یعنی بعد از اینکه رساله الهی سیاسی او را خواندم.

توی این کتاب هم یالوم توصیه کرده که با کتاب اخلاق شروع نکنید این کتاب دیرفهم و مشکل است و به راحتی نمیشود آن را خواند، روزنبرگ بدبخت هم چند سال این کتاب در جیبش بود و نمیتوانست درست و حسابی این کتاب را درک کند. به هرحال بحث با دوستم به جایی نمیرسد و من یکی پس از دیگری کتابهای یالوم را خواهم خواند و دوستم همچنان مقاومت میکند.

اگر یالوم قالب داستان را برای این کتاب انتخاب نمیکرد میتوانست با خیالی آسوده در مورد زندگی و افکار Chamberlain بنویسد. چرا که هم روزنبرگ و هم هیتلر آثار او را خوانده و کاملا تحت تاثیر نوشته های او بودند و هر دو نیز در سالهای پایانی عمر چمبرلین به دیدارش رفته و به او ابراز ارادت کرده بودند که شرح دیدارشان در کتاب آمده است. با بررسی افکار چمبرلین میشود مطالب بهتری از علت تفکرات نژاد پرستی در ارو پا را فهمید. جالب است که بدانید این آقا داماد واگنر موزیسین معروف آلمانی بوده و الان که سرچ کردم دیدم واگنر هم یهودی ستیز بوده، گویا در آن سالها نژآد پرستی و یهودی ستیزی موضوع رایجی به حساب می آمده است و همه ی نژاد پرستان اروپا منتظر رهبر ناجی خود بودند که با او بیعت کنند هیتلر اگرچه این رهبری را با تمام توان هدایت کرد ولی با سیاست همه یا هیچ خود برای همیشه حزب نازی و تفکراتش را به زباله دان تاریخ فرستاد. 

اگر به بحثهای پیرامون یهودیت و حتی نقد ادیان ابراهیمی علاقه دارید و میخواهید استدلال های اسپینوزا را در این خصوص بخوانید، حتما این کتاب را توصیه میکنم. نیز با خواندن این کتاب میتوانید دید روشنی از زندگی و آرا و عقاید رهبران حزب نازی به دست آورید و همراه با نویسنده در کنار هیتلر و روزنبرگ و در کافه های  مونیخ قهوه بخرید و بحث کنید. و در پایان باید بگویم کتاب حتما ارزش خواندن را دارد.

 

پادکست رواق و اگزیستانسیالیسم

اولین بار با خواندن کتابهای سارتر و کامو با فسفه ی اگزیستانسیال آشنا شدم. البته چندان که باید و شاید بود آن را نفهمیدم و همچنان در گوشه ذهنم باقی مانده بود. شاید مهم ترین کتابی هم که در این زمینه خوانده ام کتاب اصالت بشر نوشته ی سارتر و ترس و لرز نوشته ی کی یرکگارد است.

البته در خیلی از آثار متفکران ردپای این فلسفه وجود دارد و شاید معروفترینشان هایدگر، کی یر کگارد، داستایفسکی و نیچه باشد. از ورژن های وطنی هم میتوان به خیام اشاره کرد. الان که فکر میکنم با خودم میگویم که ای کاش من مطالعه ی خودم را با آثار هایدگر شروع میکردم تا درک عمیق تری از این تفکر پیدا میکردم، یعنی کاری که پوریا دوستم انجام داده است. پوریا همکلاسی سابق دوران راهنمایی منه! یک رفیق خوب کتابخوان که زبانهای انگلیسی و فرانسه و ایتالیایی  و اسپانیولی رو بلده و البته همیشه از صحبت کردن باهاش لذت میبرم.

سه یا چهار سال پیش با پوریا یک کانال تلگرامی رو راه انداخته بودیم به عنوان اگزیستانسیالیست که سعی میکرد این فلسفه رو معرفی کنه ولی نیمه کاره رهاش کردیم.

یک حسرت دیگه دارم اینکه چرا وقتی کتاب روان درمانی اگزیستانسیالیسم رو از پوریا صفر پور گرفتم نخوندمش و بعدا پوریا گفت من کتاب رو لازم دارم و من هم گفتم الان موقع مناسبی برای خوندن این کتاب نیست و به همین خاطر پسش میدم.

از این گذشته من تازگی ها با پادکست رواق آشنا شدم پادکستی که فرزین رنجبر اون رو منتشر میکنه. یک گوینده ی حرفه ای رادیو با لحن و صدای دلنشین که سعی میکند مفاهیم عمیق اصالت وجود را به سادگی برای مخاطبش توضیح بدهد.

تا الان نصف اپیزودهای پادکست رواق رو گوش دادم و یکی از اپیزودهای فرعی اون رو خریدم به شما توصیه میکنم که پادکستهای رواق رو گوش بدید و با خرید اپیزودهای فرعی با مبلغ ناچیز ۵ هزار تومان به ادامه راه این پادکست کمک کنید، اپیزودهای فرعی مطالبی در خصوص اپیزودهای اصلی بیان میکند والبته سعی میکنه با مثالهای روزمره ما را بیشتر با این مفاهیم آشنا کند.

اما چرا پادکست رواق حسرت من را برای نخواندن کتاب یالوم کمرنگ کرد؟ چون بنیان پادکست بروی کتاب روان درمانی اگزیستانسیالیست اثر یالوم بنا نهاده شده است و در واقع رواق شرح و تفسیر همین کتاب است البته با ذکر مثال های مختلف و..

اما اصلا این فلسفه چیست و چرا باید دنبال آن رفت؟ نمیدونم شما فایل فرشته ی مرگ آقای شعبانعلی را شنیده اید یا نه ولی اگر نشنیدید حتما گوش کنید. چنین تصویری از زندگی و چنین تلاشی که در فرشته ی مرگ است از باور اگزیستانسیالیست نشات میکیرد.

اما اشتباه نکنید، مقصود این فلسفه تزریق اعتماد به نفس کاذب و انگیزه ی بی پشتوانه نیست و اصلا شبیه مزخرفات ناپلئون هیل شیاد نیست. بلکه به ما زندگی اصیل و اصیل زیستن را یاد میدهد. در فلسفه ی اگزیستانسیالیست ما با چهار اضطراب وجودی سروکار داریم: تنهایی، پوچی، آزادی و مرگ. اظطراب هایی که در وجود ما مکانیزمهای دفاعی را به وجود می آورد و ما را با صدها مشکل روان نژندی مواجه میکند.

روان درمانی اگزیستانسیالیست به ما کمک میکند که به تعبیر مصطفی ملکیان یک زندگی اصیل داشته باشیم ونه یک زندگی عاریتی، فلسفه ای جدید برای انسانهای عصر جدید که ترسهای خود را شناخته و از کنار آن عبور میکنند چرا که خوب میداندد که تنهای تنهایند.

این ها رو به عنوان منابع خوب یادگیری میتونید دنبال کنید

روان درمانی اگزیستانسیالیسم یالوم
انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکل
نظریه انتخاب گلاسر
پادکست رواق
درمان شوپنهاور اثر یالوم و البته آثار فیلسوفان و نویسندگانی که در این بلاگ اسمشان برده شد