به تازگی تصمیم گرفته ام تغییری را در مطالعه و یا صرف وقت خود انجام دهم. در سایت متمم با وجود اینکه امتیازات زیادی داشتم ولی نیمه راه به این وضعیت مشکوک شدم و از خودم پرسیدم آیا من برای امتیاز و لایک و تشویق در سایت متمم هستم یا برای توسعه مهارتهای مورد نیازم؟
به همین خاطر بود که فعالیتم را متوقف کرده ام و به خودم قول دادم بدون استراتژی مشخص اقدامی نکنم. در خصوص سایر مطالعاتم نیز به همین شکل البته قبول دارم که برای پیدا کردن راه اصلی باید هزاران راه فرعی را امتحان کرد همانطور که برای پیدا کردن شغل و حرفه ی خود نیز باید همین کار را کرد یعنی مهم نیست که ۵ یا شش کار غیر مرتبط را در ابتدای جوانی انجام داد و بعد از یک تامل و تقف یکی از راه ها را برگزید.
برای مسیر شغلیم چنین اتفاقی افتاد و بعد از سرک کشیدن به شغلها و کارهای مختلف حرفه فروش در حوزه IT را انتخاب کردم اما مسیر مشخصی را برای صرف زمان و همچنین مطالعات خود نداشتم تا اینکه نقشه راه یادگیری خود را ترسیم کردم اگر چه اهل فیسبوک و اینستا و توییتر و… نیستم ولی همچنان مطالعات پراکنده و بلاگ خوانی و تلگرام برایم معضلی شده و من را به بیراهه برده است.
تصمیم دارم تمرکزم را بیشتر کنم و مطالعاتم را مرتبط کنم همچنین یک برنامه ریزی سخت گیرانه و منظم نیز برای خود نوشته ام که آن را برنامه ریزی جان استوارت میل نام گذاری کردم! توی این برنامه من بلا استثنا ساعت ۶ صبح بیدار میشوم و با تلگرام شخصی خداحافظی میکنم یعنی تنها در موقع کار و فقط برای کار از تلگرام کاری استفاده میکنم بلاگ خوانی را در صبح جمعه انجام میدهم برنامه ریزی روزانه ام را در ساعت اولیه صبح مینویسم. سر زدن به سایتهای دیگر و چک کردن ایمیل نیز با قاعده مشخص و اصول سخت گیرانه ای خواهد بود به بلاگم زمانی سر میزنم که چیزی برای نوشتن داشته باشم و نه برای چک کردن آمار بازدید یا دیدن کامنتها ویک سری نکات دیگر که همه را مکتوب کرده ام یادگیری و مطالعه ی من نیز در چهارچوب نقشه راه یادگیری خود است.
یک ساعت زمانی که من صرف دیدن اخبار میکنم یا صرف مطالعه ی غیر ضروری فقط یک ساعت نیست بلکه یک یا دو ساعت زمان برای فکر کردن نیز مصرف میشود و البته آشغالهایی را وارد ذهنم میکنم که پاک کردنش دوباره مستلزم صرف انرژی است و با توجه به اینکه انرژی و زمانم محدود است نمیخواهم آن را به هدر داده و بی مورد مصرف کنم خساستم را نسبت به این دو مورد بیشتر میکنم و برای جمع کردن زمان و انرژی حاضرم پولم را هزینه کنم چرا که میدانم بلوغ فکری به معنی خساست در صرف زمان است و نه در صرف پول.
این روزها با خواندن پستها و مطالب متنوع در مورد انتخابات نه تنها دلزده شده ام احساس میکنم که وقتم را تلف کرده ام و نمیخواهم وارد بحث ها و امور روزمره و جنجالی اطرافم شوم دوست دارم گمنام و بی حاشیه مشغول فعالیتها و همچنین وفاداری به اصولم شوم و حرفم را با عملم بزنم و بعد از اینکه عملم به نتیجه رسید در بلاگم بنویسم نه قبل از آن.
برنامه های زیادی در سرم دارم از توسعه و بهبود روال فروش شرکت در ۳ سال آینده گرفته تا بهبود سبک زندگی و همچنین برنامه های بلند مدتی برای توسعه و آموزش در کردستان که البته همه ی این برنامه ها که عموما مکتوب و مدون و مشخص است نیازمند خساست در زمان و انرژی است و نیازمند جهت دادن و تمرکز روی اصول و باورهای خود.
این تصمیمات را دو ماهی است که گرفته ام ولی هنوز کامل نشده و از اجرای کامل آن راضی نیستم امروز به کل از تلگرام شخصی خداحافظی کردم و یک گام خوب برای اجرای ۱۰۰ درصدی برنامه ام برداشته ام برنامه ی جان استوارت میل را در صحت کامل عقل و آرامش و آینده نگری نوشته ام و به همین خاطر به آن اعتماد کامل دارم و تمام تلاشم وفاداری به آن اصول است یعنی سایر چیزهای دیگر در درجه دوم اهمیت قرار دارد. در برنامه ام جلب رضایت دیگران و گرفتن لایک و نظر دادن در مورد سیاست و بیهوده تلف کردن وقت جایگاهی ندارد و من بیشتر پیرو این برنامه مدون هستم تا اینکه پیرو هوا و هوس خود یعنی در حال حاضر پیرو خودم هستم البته خودم در زمانیکه عقلم صحیح و سالم کار میکرد و من همان لحظات را چراغ روشن خود می پندارم.
به همراه همسرم برای سبک زندگی و غذا خوردن و ورزش و مسافرت نیز اصول و قاعده ای را تا حدودی مشخص کرده ایم که البته آن را کامل تر میکنیم در واقع حاضر نیستم بدون برنامه ریزی و پیروی از اصول زندگی کنم حتی یک روز. و اگر حادثه ای ناخواسته من ر ااز این اصول دور کند بعد از حل آن به سرعت و مانند فنر به اصول و قاعده ام برخواهم گشت.
هرج و مرج را به کل رد میکنم ولی هرج و مرج و آنارشی صرفا برای تست کردن راههای مختلف و شناخت خود و اطراف است که من انجام داده ام ور در مقطعی از زمان باید آنارشی و بی نظمی را کنار گذاشت و راه خود را یافت و آشغالها را به بیرون پرت کرد هرج و مرج و پراکنده گویی و پراکنده خوانی مقدمه ای است بر ترک آن و چسپیدن به اصول و سبک زندگی.
استثنا: نوشتنم بی قاعده و نامنظم خواهد بود چرا که باور دارم نوشتن خود یک هنر است و هنر نظم را برنمیتابد هر جا که فوران احساسات بود و شوق توشتن همه ی کارهایم را تعطیل میکنم و می نویسم و اهیمتی ندارد در مورد BI مینویسم یا مزخرفات شبانه هر جا که دلم خواست بنویسم مینویسم و به نظرم نظم و ترتیب خود نابود کننده ی هنر و خلاقیت است چرا که برای من هنر همیشه توام با رهایی و بی نظمی و شور و عشق و علاقه است و نه محلی برای کسب درآمد و مشهور شدن و … هیچ گاه چنین دیدی به نوشتن نداشته ام ولی باور دارم که با عشق میتوان مخاطب و شهرت پیدا کرد ولی برای شهرت و مخاطب نوشتن چیزی جز فراموشی و شکست به دنبال ندارد ویک نویسنده باید یک عاشق باشد تا یک محاسبه گر.
و در پایان تمام این حرفهای چرند اصول شخصی من بود و هر کسی باید راه خویش را پیدا کند و طی مسیر کند و راه هیچ کس به درد هیچ کس نمی خورد.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم | موجیم که آسودگی ما عدم ماست