گاهی اوقات آدم توی مشکلات و مخمصه هایی می افته که راه فراری نداره توی این لحظات همیشه باید سوالات دقیقی از خودمون بپرسیم. باید از خودمون بپرسیم چه کار میتوانم بکنم ؟
بگذاربا یک مثال واضح بگویم من وقتی درون رینگ بوکس هستم و حریفم ۵ کیلو از من سنگین تر است و با احتمال زیاد شکست میخورم چه کار باید بکنم؟ اول اینکه بزارید رک بگویم خواستن توانستن نیست حداقل در اون شرایط دشوار نمیشه معجزه کرد و ما هم با هالیوود سروکار نداریم.د رخوشبینانه ترین حالت باید شانس بیاری که دماغت یا دنده ت نشکنه. خوب چه کار باید کرد؟
گارد خودت را محکم ببندی و مشتهای حریف را بلوکه کنی و از صورت و شکمت دفاع کنی٫ وقتی حریف ازت جدا شد سعی کنی بهش بچسپی تا حداقل مشتهای کوتاه ازش بخوری و منتظر بشینی تا یا خسته بشه و یا در حین ضربه زدن گاردش باز بشه واگه شانس بیاری ضرباتت رو وارد کنی و تا جون داری باید با رقص پا و Side Step ازش فرار کنی!
تا چه وقت این کارو بکنم؟
تا وقتی که مسابقه تموم بشه همین کارو باید بکنی و گرنه کلکت کنده ست صادقانه بگم توی این مسابقه و با این حریف تو هیچی نیستی و تنها کاری که میتوانی بکنی همین مورد بالاست.پس دهنت رو ببند و کارت رو بکن!
گاهی تنها کاری که میتوانیم بکنیم یا دفاع کردن یا تلاش کردن است. ما نمیتوانیم نتیجه را پیش بینی کنیم و حق نداریم تسلیم شویم تنها باید کاری را که میتوانیم انجام دهیم٫ انجام دهیم. همین
اگر اوضاع فروش خراب است چه کار میتوانم بکنم؟ من نمیتوانم اوضاع اقتصادی را درست کنم و نمی توانم قیمت طلا و دلار را پایین بیاورم تنها کاری که میتوانم بکنم این است که با روحیه سرکار بروم و هر روز با ۳۰ نفر تماس بگیرم و با ۲ نفر حضوری ملاقات کنم.
این مسایل ساده است ولی مقصودم این است که فقط زمانی میتوان نا امید بود که دست ما از دنیا کوتاه باشد در غیر اینصورت در هر شرایطی که باشیم باز هم میتوانیم کاری بکنیم و باز هم میتوانیم تلاش کنیم.تلاشمان به نتیجه می رسد؟ معلوم نیست شاید برسد شاید هم نه ولی من نشنیده ام کسی با تلاش کردن یا کار کردن مرده باشد.
اصل دیگری هم وجود دارد اینکه نباید پیش بینی کنیم فقط باید کارمون رو انجام بدیم یعنی تمام توانمان را بزاریم و همین مهمترین وظیفه ی یک انسان است. پس اول از همه حق نداریم پیش بینی کنیم چون صلاحیت این کار را نداریم (نه فالگیر هستیم و نه data scientist) دوم اینکه روی کاری که میتوانیم بکنیم تمرکز کنیم و درمورد کاری که نمیتوانیم بکنیم فلسفه بافی و ناله و شکایت را بزاریم کنار. سوم اینکه خواستن توانستن نیست خواستن یعنی انجام دادن. ممکنه باز هم نتونید ولی حداقلش اینه که تلاشتو کردی و چهارم اینکه در قعر چاه هم که باشی بالاخره کاری برای انجام دادن و فرصتی برای تلاش کردن وجود دارد مهم اینه که از اختیار حداقلی خودت برای اون تلاش استفاده کنی و کوتاه بگویم :
خودت را مصرف کنی! انسان باید قبل از مردن خودش را مصرف کرده باشد و توانی برایش نمانده باشد همین.