پ ن ۱۲ اردیبهشت:
ایمان میرزایی دوست عزیزم در بلاگش پست جدیدی نوشته است که در همین مورد است شاید الان چون در آستانه انتخابات هستیم جمع بندی همه ی این مطالب جالب باشد.
متن اصلی:
معلم عزیزم یک بار خطاب به من گفت شبکه های اجتماعی به انسان این حس توهم را میدهد که با هر نظری اعلام موافقت یا مخالفت کند و به خودش این حق را میدهد یعنی به نوعی با خود بزرگ بینی در اظهار نظر مواجه است٫ میخواهم پا را فراتر بگذارم و بگویم نه تنها شبکه های اجتماعی بلکه کتاب و اینترنت هم به این شکل عمل میکند به قول یکی از دوستان میشود لپ تاپ را باز کرد و از همه چی سردرآورد ولی واقعا اینطور است؟ آیا همه چیز قابل Share است ؟
چه بسیار افرادی که مثل من و شما تمایلی به اشتراک گذاری ندارند٫ چه بسیار افرادی که حرف های زیادی برای گفتن دارند ولی جرات حرف زدن ندارند٫ چه بسیار افرادی که دروغ مینویسند و حقایق را مخفی میکنند برای یک جامعه شناس یک کنجکاو یا محقق مسافرت میتواند الهام بخش عطش او باشد باید گاهی اوقات کتاب و اینترنت را دور کند و از نقاط دور افتاده ی کشورش دیدن کند تا بفهمد تفاوت یزد و اصفهان و قصر شیرین و اسفراین و کردستان و تهران و بشاگرد چه اندازه است و مدل ذهنی این افراد با توزیع ناعادلانه اقتصاد٫ آموزش و بهداشت و .. چه مدلهای ذهنی مختلفی را به وجود آورده است. نمیشود پای اینترنت و کتاب نشست و برای یک کشور شتر گاو پلنگی مثل ایران تز سیاسی یا اجتماعی داد و آیا بهتر نیست هر مشکلی را در همان نقطه حل کرد؟
یک سخنرانی در سایت TED هست که در مورد خروج بریتانیا از اتحادیه اروپاست که به اصطلاح به آن Brexit میگویند. سخنران شخصی هست به نامAlexander Betts که دکترای جامعه شناسی دارد او تعریف می کند که یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم انگلستان از اتحادیه اروپا جدا شده نخست وزیر استعفا داده وارزش سهام و پوند پایین اومده و اسکاتلند هم درخواست داده که از انگلستان جدا شود ولی آیا همه ی اینها یک شبه اتفاق افتاده؟
او ادامه میده و از روی نقشه نشون میده که کسانی که به جدایی بریتانیا رای دادند در قسمتهای جغرافیایی هستند که من حتی یک بار هم آنجا نرفتم و اصلا این آدمها و طرز فکرشان را نمی شناسم اینها صدای خاموشی بودند که در زمان نامناسبی باعث نابودی بریتانیا شده اند و بعد میگه برای یک جامعه شناس جای شرمه که هموطنانش رو نشناسه و من به خودم اومدم و پرسیدم چرا من افراد کشورم را نمی شناسم و چرا شوکه شده ام و….
اینجاست که کسانی که در بریتانیا یا جاهای دیگر پای سیستم نشسته بودند نتوانستند برکسیت را پیش بینی کنند همین افراد بعدا هم نتوانستند پیروزی ترامپ را پیش بینی کنند چون فکر میکردند تمام اطلاعات و داده های واقعی در اینترنت وجود دارد و اصول نیازی نیست خود را به موضوع ترامپ یا طرفداران برکسیت مشغول کرد.
در کتاب جامعه شناسی خودمانی نوشته آقای نراقی ازش سوال می پرسند:
شنیده ام روی جامعه شناسی کرد و کردستان مشغول کار شده اید آیا امکان دارد در این مورد توضیحی بدهید؟
– چرا که نه… اولا جامعه شناسی به آن مفهوم خاص که مورد نظر خیلی هاست نیست. بیشتر به یک تلاش می ماند کاملا شخصی و برای خودم. یعنی مطمئنا مصرف گزارشی و سمیناری ندارد. می خواهم کرد و کردستان را بهتر بشناسم. چه باور دارم اکثر قریب به اتفاق ایرانی ها با سایر اقوام ریشه دار همین سرزمین، به ویژه اگر زبان و لباسش هم کمی فرق داشته باشد، ارتباطی ندارد. یعنی شناختی ندارند تا ارتباط داشته باشند… و این عدم ارتباط و شناخت صحیح تا به حال فجایعی را به وجود آورده. روی این کلمه ی «فجایع»
تاکید دارم، ضایعاتی باور نکردنی برای هر دو طرف به جا گذاشته… به هر حال، اگر بتوانم این مطالعه را شروع می کنم، چون هنوز تصمیم جدی نگرفته ام، و اگر دیدم کار به دردبخوری شد، آن وقت آن را برای مردم درست به سبک همین «جامعه شناسی خودمانی» منتشر خواهم کرد.
کاش همه ی کسانی که خود را جامعه شناس و روشنفکر و .. میدانستند اگر خواستند در مورد قسمتی از ایران اظهار نظر کنند مثل آقای نراقی به خودشان زحمت مسافرت میدادند یا میپذیرفتند که شناختی وجود ندارد و اینترنتشان را مدتی قطع میکردند. و بعد از کمی زندگی در جاهای مختلف ایران نشست و برخاست و گوش دادن به حرف آنها به خانه شان بر میگشتند و بعد دوباره لپتاپ را این بار با دیدی روشنتر باز میکردند.