پ ن : همیشه با خودم فکر میکردم که حماقت میتواند چه ابعادی داشته باشد، گاهی حماقت آن قدر طبیعی جلوه میکند که دیگر یا آن را نمیشناسیم یا برایمان عادی می شود.
شخصی میگفت چرا تو مثل من یا بقیه نیستی ؟ گفتم منظورت از بقیه چیست و چرا باید مثل بقیه یا تو باشم؟
جامعه و فرد
همیشه جامعه برای بقای خود تلاش میکند و سعی می کند فردیت و فرد را محدود کند، اگر جامعه را به عنوان یک فرد در نظر بگیریم این فرد برای بقای خودش تلاش میکند . قطعا بقای فرد برایش اهمیت ندارد هر جا که بتواند فرد را له می کند ، او را احمق می کند که دقیقا شبیه خودش شود. هر چه از فرد به سمت گروه بیشتری از مردم حرکت کنیم احتمال اینکه این بردار به حماقت نزدیک تر شود بیشتر است قطعا یک جامعه فرهیخته ۱۰۰ نفری از یک اجتماع ۱ میلیون نفری عاقل تر است و عقلانیت در جامعه ها و گروههای کوچک بیشتر از توده یا غول بی شاخ و دم مردم است.
به دوستم گفتم اصولا نباید مثل تو باشم و از اینکه نیستم خوشحالم ، شخصیت من مجموع تجربه ها ، شکست ها ، مطالعه ها ، دوستی ها و تمام کارهای من است و چطور انتظار داری که برآیند ما یکی باشد؟شبیه تو شدن یعنی لگد زدن به تمام این تجربه های تلخ و شیرین و تو هم اگر شبیه من شوی همین ظلم را در حق خود کرده ای.
قطعا خود را شبیه دیگران کردن شبیه مردم کردن یک انتخاب برای همه می تواند باشد و برای من یک انتخاب احمقانه است و به نظرم یک اصل بد بهتر از یک کپی خوب است.
اشو چیز خوبی در همین باره دارد:
گل های سرخ به این زیبایی می شکفند،چرا که سعی ندارند به شکل نیلوفرهای آبی درآیند و نیلوفرهای آبی به این زیبایی شکفته می شوند،چرا که دربارۀ دیگر گلها افسانه ای به گوششان نخورده است.همه چیز در طبیعت این چنین زیبا در تطابق با یکدیگر پیش می روند؛چرا که هیچ کس سعی ندارد با کسی رقابت کند،کسی سعی ندارد به لباس دیگری درآید.فقط این نکته را دریاب! فقط خودت باش و این را آویزۀ گوش کن که هر کاری هم که بکنی نمی توانی چیز دیگری باشی؛همۀ تلاش ها بیهوده است.تو باید فقط خودت باشی
Be yourself and do the best!
فراوانی
دو روند جالب مدتی است که ذهنم را به خود درگیر کرده است. یکی رابطه تعداد مردم با حماقت آنها که به نظرم هر چه قدر جمعیت بیشتر باشد تصمیم گیری ها ی آنها به دیوانگی نزدیکتر است و مورد دوم تغییر قهرمان ها و چهر ه های ماندگار و مشهور است .
تاریخ گذشته را اگر نگاه کنیم قهرمانهای مردم ابتدا پیامبران و بعد دانشمندان و حکیمان و بعد نویسندگان وبعد هنرمندان و بازیگران و پولداران و بعد دلقکها و احمق ها و وراجهای تلویزیونی و در آینده این بردار قطعا به سمت پورن استارها میرود، دیگر صدای دانشمندان به گوش کسی نمی رسد ولی دلقک ها با استفاده از اینترنت می توانند توجه همه را به خود جلب کنند . تریبون هیچ مصلح و انقلابی به اندازه تریبون یک پورن استار یا یک جاکش خوشمزه و دلقک مخاطب ندارد .
عصر عصر فراوانی است فراوانی بیش از ۶ میلیارد نفر جمعیت عموما احمق ، فراوانی میلیاردها ترابایت اسپم و فاضلابی از داده ها و عکس های سلفی . عصر انسان های آگاه گوشه گیر در لاک خویش و زندانی و ترد شده از جامعه و رها شدن سگ ها ی هار ، دلقک های مشهور و پورن استارها و شومن ها برای ریدن هر چه بیشتر به فاضلاب دنیا