به تازگی کتاب کودتا را تمام کردم و از خواندن این کتاب روان و خوب لذت بردم. یرواند آبراهامیان در این کتاب نگاهی انداخته است به وقایع و اتفاقاتی که منجر به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شد. از قرارداد سال ۱۳۱۲ که رضاخان با دولت انگلیس بست تا سرکوب دولت مصدق و سالهای بعد از کودتا.
واقعه کودتا خود تنها ۱۰ درصد کتاب را شامل می شود و حجم بیشتر کتاب در مورد دعواهای مصدق با شرکت های نفتی و همچنین اوضاع سیاسی بین سالهای ۱۳۲۰ یعنی زمانی که محمد رضا پهلوی بر سر کار آمد تا سال ۱۳۳۲ و ساقط شدن شدن دولت مصدق است.
تاریخ شفاهی ایران
قبل از اینکه در مورد کتاب بنویسم خواستم تاریخ شفاهی ایران را به شما معرفی کنم این پروژه عظیم به ابتکار و کوشش حبیب لاجوردی و در دانشگاه هاروارد انجام گرفته است. هزینه مالی این پروژه ۷۵۰ هزار دلار بوده که به ترتیب توسط گروه های زیر تامین شده است:
بنیاد فورد ۵۰ هزار دلار
شرکت های خصوصی و ایرانیان مقیم ایران و اروپا ۴۰۰ هزار دلار
سازمان موقوفه ملی برای علوم انسانی ۳۰۰ هزار دلار
در این مجموعه با ۱۳۴ نفر صاحبه شده است.
دومین پروژه تاریخ شفاهی ایران نیز به کوشش حمید احمدی و در برلین آلمان تهیه شده است. مجموعه ای سترگ و ارزشمند بالغ بر ۱۱۰۰ ساعت مصاحبه که تعداد افراد شرکت کننده ۱۱۵ نفر بوده است.
منابع کتاب کودتا
آبراهامیان در تحقیقات خود از منابع مختلفی سود برده است که میتوان به تاریخ شفاهی ایران،اسناد منتشر شده در وزارت امور خارجه انگلستان و آمریکا مربوط به سالهای کودتا و همچنین آرشیو روزنامه های داخلی و خارجی بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ اشاره کرد. اگر چه نویسنده توضیح میدهد پیدا کردن اسنادی در خصوص کودتای ۲۸ مرداد و نحوه وقوع آن بسیار مشکل است و سازمان سیا و MI6 به شدت در مقابل انتشار آن مقاومت میکنند. به خاطر همین بوده که شرح کودتا و روز واقعه به مراتب حجم کمتری از کتاب را اشغال میکند.
مصدق و همراهانش
کمتر زمانی پیش می آید که یک شخص از هر لحاظ موجه به نظر برسد و مورد قبول تقریبا همه ی مردم قرار بگیرد. مصدق چنان نفوذی در میان مردم داشت که سرویسهای جاسوسی انگلستان او را با گاندی مقایسه میکردند و محمد رضا پهلوی آشکارا در مقابل چنین شخصی احساس ضعف میکرد.
پدر مصدق وزیر دفتر ناصرالدین شاه قاجار و مادرش از خاندان سلطنتی قاجار بود. از نگاه عوام او یک اصیل زاده به شمار میرفت و در میان دربار نیز از احترام بسیاری برخوردار بود. مصدق دکترای حقوق خود را از سوییس گرفته بود و بعد از بازگشت به ایران چند کتاب درباره ی حقوق بین الملل نوشت و هر جا که توانست ازسیاست های رضا شاه ودیکتاتوری او انتقاد کرد. به همین سبب قشر تحصیلکرده و روشنفکر نیز او را دوست داشتند.
مصدق مشهور به پاک دستی بود و تا آخر عمر خود نیز ساده زیستی خود را حفظ کرد. اگر چه دشمنان او بارها خواستند او را بخرند ولی از انجام این کار ناتوان بودند مصدق خریدنی نبود و آنچنان با شرافت زندگی میکرد که حتی درمیان اسلامگرا ها و عوام نیز با وجودیکه مذهبی نبود از احترام خاصی برخوردار بود. مبارزه او با رضا شاه و زندانی شدنش اعتبار او را نزدگروه های چپ و مخالفان رادیکال حکومت هم بالا برده بود به طوریکه حزب توده بارها درکنارمصدق قرار گرفت و خلیل ملکی گفته بود که من تا دروازه های جهنم نیز با شما خواهم آمد.
چهره تکیده و سالخورده مصدق چنان کاریزمایی از او ساخته بود که حتی پس از کودتای ۲۸ مرداد نفوذ و مقبولیت خود را میان مردم حفظ کرده و از او یک نیمه خدای محبوب ساخته بود.
اطرافیان مصدق را عموما تکنوکرات ها و تحصیلکرده های جوان تشکیل می دادند که اغلب آنها در فرانسه تحصیل کرده بودند. دکتر فاطمی،دکتر سنجابی،زیرک زاده و …. که این افراد جبهه ملی را تشکیل دادند و البته بعضی از افراد همراه مصدق شامل بقایی از حزب زحمتکشان، کاشانی که پیش تر از همراهان مصدق بود و.. با تطمیع انگلستان و ساپورت مالی MI6 به مخالفان مصدق پیوستند.
اعتصاب های شرکت نفت و حزب توده
موضوعی که کمتر به آن اشاره شده نقش اعتصابات کارگران شرکت نفت در تسریع ملی شدن نفت است. اعتصاب کارگران با سازمان دهی حزب توده صورت گرفت و موجب تضعیف شرکت انگلیسی و سراسیمه شدن حکومت پهلوی شد. در سال ۱۳۲۵ و در ماه اریبهشت بزرگترین اعتصاب کارگری ایران به رهبری حزب توده صورت گرفت و در همان سال و در تیر ماه دوباره اعتصابات از آغاجاری شروع شد و موجب کشته شدن ۴۶ نفر و زخمی شدن ۱۷۰ نفر شد. مصدق از این فرصت برای یکدست کردن مجلس نمایندگان فشار بر شاه و شرکت های انگلیسی به خوبی استفاده کرد. تاثیر این اعتصابات در ملی شدن نفت و همچنین نفوذ حزب توده در میان کارگران توسط آبراهامیان به خوبی شرح داده شده است.
حزب توده در آن سالها میتوانست با یک فراخوان عمومی و پخش اعلامیه هزاران نفر را به خیابانهای تهران بکشاند و یا اعتصابات بزرگ کارگری را سازماندهی کند. همچنین میان کادر نظامی ارتش ۵۰۰ نفر افسر داشت و حتی به گفته نویسنده پتانسیل انجام یک کودتای نظامی را هم داشت که البته بعدها کیانوری این موضوع را رد کرده و گفته بود وجود ۵۰۰ نفر در مقابل ۵۰ هزار نفر افسر و کادر نظامی ناچیز بوده و ما نمی توانستیم برای جلوگیری از کودتا اقدامی کنیم یا از مصدق آنچنان که شایسته بود دفاع کنیم.
مذاکره با انگلستان و شرکت های نفتی
مصدق بعد از نخست وزیری شروع به مذاکره در خصوص مالکیت نفت کرد و دعوای هر دو جناح بر سر مسئله کنترل بود. مصدق سیاست های موازنه منفی را اجرا میکرد این سیاست ها که بر پایه امتیاز ندادن به هیچ کس بود باعث شد زمانی که حکومت شوروی در خواست امتیاز نفت شمال را کرد مصدق مخالفت کند و او همین رویه را در مقابل انگلستان نیز تکرار کرد. بر خلاف او قوام السلطنه در دوره نخست وزیری خود دنباله رو سیاست موازنه مثبت بود و مشغول راضی نگه داشتن همه ی طرف های دعوا میشد و تقریبا هر کس هر امتیازی را که میخواست به او میداد.
دعوای ایران و شرکت نفت انگلستان به دادگاه لاهه کشیده شد.مصدق طی یک نطق به یاد ماندنی که به زبان فرانسه ایراد شد روی دو موضوع مهم تاکید کرد اولی اینکه دعوای مذکور میان یک شرکت و یک کشور است نه بین دو کشور و طبق قانون بین الملل نیازی نیست که در دادگاه لاهه این موضوع مطرح شود. دوم اینکه قرارداد نفتی ایران در سال ۱۳۱۲ و دوره رضا خان بسته شده است و در آن زمان ایران زیر سلطه یک دیکتاتوری نامشروع بوده و وضعیت حال حاضر فرق دارد.
پس از کشمکش های فراوان که شرح آن در کتاب آمده است سرانجام دادگاه لاهه حق را به ایران داد و دفاعیات مصدق را پذیرفت. بازگشت مصدق به ایران منجر به یک استقبال تاریخی و بی نظیر شد که مردم نه با اتوبوس و فشار و تطمیع بلکه با پای خود به فرودگاه تهران و به استقبال او آمدند استقبالی کم نظیر که در کشور مصر هم از مصدق صورت گرفت. مصدق در خاورمیانه و شمال آفریقا محبوب بود و یک چهره جهانی از او ساخته شد.
فشار بر مصدق
اما انگلستان ساکت ننشست. تحریم های نفتی ایران آغاز شد و به روایت آبراهامیان در طول یک سال فقط به اندازه تولید یک روز نفت فروخته شد. به کشتی های حامل نفت ایران حمله میشد و مجازات سنگینی در انتظار کسانی بود که نفت ایران را بخرند مصدق دست به اقدامات اصلاحی زد و ریال چاپ کرد که همین کار باعث شد قیمت دلار از سی ریال به نود ریال برسد.
همزمان فشارهای داخلی فزونی یافت که در راس آن می توان به دشمنی کاشانی و بقایی و افراد جدا شده از جبهه ملی اشاره کرد. کاشانی میگفت مصدق کافر و سکولار است و مدارس مختلط را راه اندازی کرده است و از این مهم تر خواستار حق رای برای زنان شده است. حسین مکی(از جداشدگان جبهه ملی) میگفت مصدق کمونیست است و میخواهد همه چیز را ملی کند.
در این سالها بیش از ۴۰ میلیون دلار از جانب انگلستان وسازمان سیا هزینه شد و تقریبا اکثر رجال ایران را برای مخالفت با مصدق خریدند. خلیل ملکی از حزب نیروی سوم و حزبی که خود بنیان گذاشته بود جدا شد. او پیش تر از حزب توده نیز جدا شده بود. بعد از جدا شدن ملکی از نیروی سوم، بقایی فهمید که ملکی یک مارکسیست بوده و ملکی تازه فهمید که بقایی یک خیانت کار است.
آن سالها حامی خیابانی مصدق حزب توده و جبهه ملی بودند که با تظاهرات مختلف به خیابان آمدند و علیه شاه و مخالفان مصدق شعار دادند زمانی که سازمان سیا و MI6 نزد محمدرضا پهلوی آمدند یک موضوع را برای او روشن کردند آنها به روشنی گفتند که ما قصد براندازی حکومت مصدق را داریم حال یا با ما همکاری کنید و یا ما هیچ تعهدی نسبت به دفاع از حکومت پهلوی نمیدهیم و شما را تنها خواهیم گذاشت. شاه که در مقابل مصدق احساس ضعف میکرد و اعتماد مردم به او کاهش پیدا کرده بود این درخواست را پذیرفت. شاه به بغداد رفت تا آبها از آسیاب بیفتد.
در ۲۵ مرداد سال ۱۳۳۲ کودتای نافرجامی اتفاق افتاد و یکی از افسران توپخانه که از اعضای توده بود موضوع را از طریق همسر کیانوری که با همسر مصدق فامیل بود به گوش او رساند. کودتای نافرجام منجر به دستگیری چند سرهنگ و فرمانده ارتش شد و سرلشکر زاهدی به سفارت آمریکا پناه برد و در آنجا مخفی شد.
اشتباه مصدق
مردم پس از کودتای نافرجام به خیابان آمدند و تظاهرات گسترده ای را ترتیب دادند. در این حال هندرسون فرستاده آمریکا با مصدق صحبت کرد و به او گفت صلاح کار در این است که مردم را به خانه بفرستید تا مملکت دچار آشوب و خونریزی نشود. مصدق از ترس به آشوب کشیدن کشور تظاهرات را لغو کرده و مردم را از خیابان راندند. این یک اشتباه مهلک توسط مصدق بود. با خاموشی خیابان و اجیر کردن افرادی چون شعبان بی مخ و طیب حاج رضایی و اراذل دیگر توسط کودتاچیان شهر به آشوب کشیده شد و کاشانی و فداییان اسلام نیز به آنها پیوستند و علیه مصدق شعار دادند. حکومت به بهانه سرکوب اعتراضات خیابانها را پر از افراد نظامی کرد و مقدمات کودتا فراهم شد. طیب حاج رضایی بعدا و در سال ۱۳۴۲ و به بهانه دفاع از نهضت خمینی اعدام شد.
بعد از کودتا
پس از کودتای ۲۸ مرداد شاه با کنسرسیوم متشکل از چند شرکت آمریکایی و اروپایی وارد مذاکره شد و به سهم ۵۰ درصدی از نفت شبیه کشورهای وقت مثل ونزوئلا و مصرو .. رضایت داد. اگر چه او تلاش میکرد موضوع را طور دیگر جلوه دهد ولی همگان می دانستند که تنها اسم شرکتها عوض شده و نهضت ملی شدن نفت شکست خورده است.
پس از سال ۱۳۳۲ سرکوب شدید حزب توده آغاز شد و همه کادرها و فرماندهان ارتش یا اعدام شدند و یا به زندان رفتند. کسانی که سن آنها بالا رفته بود را بازنشسته کردند و تشکیلات مخفی آنها را از بین بردند. خسرو روزبه از اشخاص برجسته سازمان نظامی توده که شرح تعقیب و گریزهای طولانی او با ماموران شاه و سرانجام اعدامش به او شهرتی جهانی داد آخرین نفری بود که تیرباران شد.
در سال ۱۳۳۶ ساواک تشکیل شد و ماموریت آغازین او نیز از بین بردن بقایای حزب توده و جبهه ملی بود. سال ۱۳۴۲ نهضت اسلامی از خلا حزب توده و جبهه ملی نهایت استفاده را برد و ومبنای شعارهایش را لغو کاپیتالاسیون،دشمنی با آمریکا، و حمایت از فقرا و توده ی مردم بنا نهاد.
این کتاب مورد توجه مورخین مشهور دنیا قرار گرفته و افرادی چون نوام چامسکی آن را ستوده اند. خواندن این کتاب را به همه علاقه مندان تاریخ معاصر ایران توصیه میکنم