یکی از ویژگی های فضای مجازی دیدن همه ی مردم است٫ یعنی می توانیم همه را قضاوت کنیم و درآمد آنها را با خودمان بسنجیم. این وضعیت شرایط ناپایدار و وحشتناکی را به وجود آورده است و آدمها در یک خط مستقیم و یک مسیر مشخص حرکت نمیکنند. اکثر افراد شبیه ماشینهایی در اتوبان هستند که پی در پی لاین خود را عوض میکنند.
من تا دیروز داشتم کار خودم را میکردم و برنامه و هدف مشخص خود را داشتم امروز کسی را دیدم که در تلویزیون داشت صحبت میکرد و با بورسیه ای که گرفته بود در خارج از کشور زندگی خوبی داشت راستش را بخواهی به اهداف و کارهایی که میخواستم بکنم اعتماد ندارم از همین امشب میخواهم درس بخوانم و در یک کشور خارجی قبول شوم!
من برای شرکتم برنامه های خوبی در نظر گرفتم ولی امروز یک آگهی استخدامی خیلی جذاب دیده ام و میخواهم در شرکتم را ببندم و اونجا کار کنم!
در یک شرکت مشغول کارم و پله های ترقی را به آرامی طی میکنم راستش را بخواهی دوست دارم یک شبه ثروتمند شوم مگر من چه چیزی از سایر استارتاپ ها و کارآفرین ها ی موفق کم دارم از فردا میخواهم من هم کارآفرین شوم!
از این داستانها زیاد دیده ام و گاهی اوقات خودم نیز آلوده ی این مباحث میشوم. جوشکاری را دیده ام که آرزویش نجار شدن بود و میگفت شغل من درآمد ندارد. راننده تاکسی که میخواست دوچرخه ساز شود و میگفت درآمد این کار بهتر است و معلمی که میخواست مهندس شود!
موضوع اول این است که آیا تغییر بد است؟ نه الزاما تغییر بد نیست. ولی تغییری که صرفا به دلیل هیجانات زودگذر و صرفا برای به دست آوردن پول راحت و بدون برنامه ریزی انجام شود بی شک باعث شکست میشود.
کسب ثروت از انجام شغل و وظیفه خود به روش حرفه ای تر و بهتر قابل انجام است و نه تغییر آن.
نجاری اگر میخواهد ثروتمند شود باید کار خود را به روش بهتر و حرفه ای تری انجام شود و نه اینکه سریعا به تغییر شغل خود فکر کند. برنامه نویس باید برنامه نویس بهتری شود فروشندگی میتواند شغلی باشد مثل فروشنده ی کنار خیابان یا فروشنده ی شرکت های بزرگ نفتی و یا هواپیمایی و یا فروشنده کشتی و قطار! درآمد یک فروشنده٫ نجار٫ برنامه نویس و … نیز میتواند از ۰ تا بی نهایت متغیر باشد.
با نگاه کردن به اخبار٫ با پیگیری شبکه های اجتماعی٫ با گوش دادن به شایعات یا حتی واقعیات اطراف نباید از مسیر خودمان غافل شویم هر کسی برای هدفی خاص و در جهت مسیری مشخص باید زندگی کند و هر کسی رسالتی دارد که باید انجام دهد. هیچ شغل و هیچ کاری غیر مفید نیست.
یاد این پاراگراف از اشو افتادم که میگه:
گل های سرخ به این زیبایی می شکفند،چرا که سعی ندارند به شکل نیلوفرهای آبی درآیند و نیلوفرهای آبی به این زیبایی شکفته می شوند،چرا که دربارۀ دیگر گلها افسانه ای به گوششان نخورده است.همه چیز در طبیعت این چنین زیبا در تطابق با یکدیگر پیش می روند؛چرا که هیچ کس سعی ندارد با کسی رقابت کند،کسی سعی ندارد به لباس دیگری درآید.فقط این نکته را دریاب! فقط خودت باش و این را آویزۀ گوش کن که هر کاری هم که بکنی نمی توانی چیز دیگری باشی؛همۀ تالش ها بیهوده است.تو باید فقط خودت باشی.
این حرفها به معنی قناعت و میانمایگی و احیانا ترس نیست فقط به این معنی است که هر کاری میکنید در آن کار بهترین شوید و سعی نکنید با اندک فشار یا هیجانی به شغل دیگر سوییچ کنید. امروزه تعداد زیادی از افراد را می بینیم که مثل یک موج انسانی مدام از این سو به آن سو میروند و هر لحظه در لباسی و در تخصصی هستند و مدام سوییچ میکنند و همه مردم شبیه ماشینهایی هستند که ترافیک سنگینی ایجاد کرده اند تنها به این دلیل که مدام و دیوانه وار از یک لاین به لاین دیگر میروند و نه خود به مقصد میرسند و نه میگذارند دیگران به مقصد برسند.