بگذارید از سربازی شروع کنم. من توی منطقه عملیاتی لب مرز خدمت کردم. از اونجاهایی که ساعت ۳ شب باید بیدار بشی و سریع بری ماشین مهمات وادوات جنگی (۱۲۰و۱۰۷) بار بزنی و سریع بری لب مرز برای عملیات و ماموریت و شلیک.
یگان خودم توی شهر بود و من توی منطقه شاید به این خاطر که اخلاق درست و حسابی نداشتم و زود با بقیه درگیر میشدم من رو یه جورایی تبعید کردند. بعد از ۳۰ یا ۴۰ بار ماموریت و شش ماه توی منطقه بودن و البته فرمانده قبضه بودن یا شب توی چادر و کوه خوابیدن کم کم حس غرور پیدا کردم و با خودم میگفتم فرمانده ها میخورند و میخوابند و من فقط توی گروهان کار میکنم! اصلا من از سرهنگ هم بهتر می فهمم و کارم رو بیشتر بلدم.
البته باید بگم با علاقه شدیدی که به تسلیحات نظامی داشتم حسابی ازم حساب میبردند در خیلی از ماموریت ها به تنهایی همه ی کارها را خودم انجام میدادم و کسی نمیدونست که سربازم حتی کادرها و پرسنل رسمی موقع آمدن بازرس من رو جلو می انداختند تا به سوالات جواب بدم و مرتب به فرمانده ها هم پیشنهادهای برای امنیت بیشتر میدادم! نه اینکه فقط مسلط به خمپاره انداز ۱۲۰ باشم بلکه کار با اکثر سلاح ها را یاد گرفتم و باهاشون شلیک میکردم حتی دزدکی با دسته راکت انداز ۱۰۷ میرفتم ماموریت و با خواهش و تمنا ازشون میخواستم که اجازه بدن یک بار شلیک کنم! خلاصه بگویم بعد از اینکه برگشتم گروهان خودمان هیچ کس را آدم حساب نمی کردم و با توهین و غرور با همه حتی فرمانده هان صحبت میکردم. پرسنل ستادی و سربازان اداری را مسخره میکردم و از خاطراتم براشون تعریف میکردم! ادب را کنار گذاشته و غرور بی حساب و کتابی در همه ی افعالم جاری بود.
بعدا که وارد محیط کار شدم و فهمیدم این غرور همچنان برای یقه آبی ها وجود دارد وعموما کارکنان فنی کارکنان ستادی و اداری و … را آدم حساب نمی کنند. یعنی احساس میکنند نشستن پشت میز و با تلفن صحبت کردن عموما جزو تفریح و سرگرمی است و اینها کار واقعی نیستند.
تعدادی از یقه آبی ها (شخصا هر دو طرف را تجربه کرده ام) احساس میکنند که جایگزین کردن آنها دشوار است و به همین خاطر امنیت شغلی بالایی دارند و کسی حق ندارد به آنها بگوید بالای چشم شما ابروست در حالیکه همه ما میدانیم جایگزین کردن و اخراج مثلا حسابدار یا مسول مالی یا مدیر فروش خیلی مشکلتر از افراد فنی است و اینروزها به لطف اینترنت و Document های زیادی که در هر رشته ی فنی در اینترنت وجود دارد این موضوعات صدق نمی کند و به راحتی با آموزش و خودآموختن و صرف زمان هر کسی میتواند جای هر کسی را بگیرد!
موضوع دیگری که باید فهمیده شود اهمیت اخلاق و مقدم بودن اخلاق بر تخصص است. این را بارها تجربه کرده ام و مثلا کارمند یا مهندس بد اخلاقی که خودش را بسیار شایسته می دانسته و به همین سبب با غرور و تکبر همه را مسخره میکرده کارش رو از دست داده و به راحتی دوست مدیر اخراج شده چرا که شرکت با منابع مالی و اعتباری که دارد میتواند به آسانی شما را جایگزین کند و ککش هم نمی گزد. در ثانی با اخلاق خوب و خوش رفتاری انسان در محیط کارش با سرعت بیشتری رشد خواهد کرد واضافه کنم کهدر کشور ما و شرایط فعلی ما عرضه نیروی کار بیشتر از تقاضاست و نیروی متخصص و غیر متخصص ارزان است پس نباید بی گدار به آب بزنید .اینها تجارب خودم بود و گفتم شاید به درد کسی بخورد