شعر پاییز من

http://pic.photo-aks.com/photo/nature/season/autumn/large/wallpaper_barg_payizi.jpg

“پاییز”

با تو ای پادشه فصل ها

سخنی دارم اگر گوشی هست

اگر از رقص تبر بر کمر جنگل پیر خرسندی

اگر از لختی این بید جوان شهوتت میلرزد

سخنی دارم اگر هوشی هست

من از این بی برگی

من از این وحشت سرد باکم نیست

من از این میترسم

که گل پر پر امروز به بهاری که تو کشتی ندهد دست

ندهد دست . نکند باور که بهاری هست .

با تو ای پادشاه مرگ. نفرین خدا

چه حرفی هست جز فریاد

فریادی که در گوش کرت می نالد بهارم را باور کن

“تیر ۸۹”– فواد

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

9 دیدگاه برای «شعر پاییز من»

  1. زنده باد فواد
    حقیقتش از طریق نوشته‌های صدرا با تو هم آشنا شدم
    و گاها از گفتارهای شما یا آشناهاتون بهره‌مند میشم
    خیلی خوشحالم وقتی میبینم برخلاف تصور قبلیم، هنوز هم انسان‌های مطالعه‌گر توی ایران هستن، و هنوز هم هستن کسانی که خرد رو به همه چیز ترجیح میدن.
    خواستم یه نظر کلی داده باشم، و همچنین شعر بسیار زیبایی بود بهت تبریک میگم!
    هرجا هستی موفق و پایدار باشی

    1. سلام میثم جان – خیلی خوشحالم که به واسطه ی نوشتن با دوستان بسیار زیادی آشنا شدم که تا قبل از نوشتن این امکان برایم فراهم نبود

    1. فواد جان سلام
      متاسفانه نتونستم با مشخصات قبلی کامنت بذارم چون وردپرس اسپم شناسایی میکرد.
      وبلاگم هم متاسفانه با پیشوند https باز نمیشه و باید http باشه.فک کنم کلا ناامن شدم :))
      البته اول راهم و به تازگی کلمات رو از دفتر به اینترنت کوچاندم.
      http://www.ization.blogfa.com

  2. سلام
    راستش دفعه اول از این که نمیتونم بفهمم سپیده یا نیمایی اعصابم خورد شده بود، در حدی که اصلا نتونستم به معنی شعر توجه کنم. ولی بعد سعی کردم این مزخرفاتو فراموش کنم و فقط به عنوان یه نوشته زیبا بخونمش.
    خوندنش برای من تجربه جدیدی بود. شعر آدم‌های شاعرو خونده بودم. شعر آدم‌های غیر شاعری رو که صرفا ادا در میاوردن هم خونده بودم. اما تا حالا نشده بود شعر کسی رو بخونم که شاعر نیست اما اندیشه پشت حرفاشه. به من که خیلی حس خوبی داد.
    بازم بگین. 🙂

    1. سلام و ممنونم از شما
      نمیشه اسمش رو شعر گذاشت ولی خوب برای خالی کردن احساسم راه دیگه ای پیدا نکردم اونموقع. قبلا که احساساتم بیشتر از منطقم بود خیلی دست به دامان شعر میشدم و شعر مینوشتنم و اکثرا هم توی سایت شعر نو منتشر میکردم ولی الان حس خوبی بهم نمیده و ترجیح میدم مقاله یا نوشته های بلند بنویسم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *