تشکر از دوستان خوب

آقای مجید آواژ‌مدیر با سابقه شرکت بهساد در بلاگش در مورد اینجا پستی نوشته و همینطور آقای خسروبیگی بلاگ من رو معرفی کرده و به رسم ادب از هر دو بزرگوار تشکر میکنم. وامیدوارم برقرار باشند.

تلاش مفهوم زندگیست

 

انسان برای نا امیدی درست نشده است و معنی زندگی چیزی به جز تلاش نیست. بدون تلاش انسان شبیه جسدی است که به حال خویش رها شده. به کسی که میگوید تلاش بی فایده است باید گفت یک تکه چوب یا سنگ هم میتواند بدون حرکت و بدون تلاش باقی بماند و حتی بر خلاف تو که هوا و زندگی را مصرف میکنی او مصرفی هم ندارد و درجاتش به مراتب از تو بالاتر است.

و به کسی که می گوید سرنوشت ما نوشته شده است و ما نمی توانیم چیزی را تغییر دهیم باید گفت وقتی از خیابان عبور کردی لطفا سمت چپ و راست خودت را نگاه نکن چون به هر حال سرنوشت تو نوشته شده است.

شاد بودن بهتر از غمگین بودن است و امیدواری بهتر از نا امیدی. این جمله را اگر کسی که از واقعیت تلخ و مشکلات بی شمار خبر ندارد بنویسد  باید به او لقب خوش خیال یا ابله داد و اگر کسی بنویسد که با وجود اطمینان به سیاهی و پوچی دنیا باز هم عاشقانه زندگی میکند و در حال له شدن لبخند میزند باید به او لقب پیشرو  داد.

کسی که مرگ فقط او را متوقف خواهد کرد.

یاد این مطلب افتادم و چقدر حسم به آن نزدیک است :‌

گفتند: آن مرد ماهی گیر است. آن مرد از دریا ماهی میگیرد

گفتند: آن مرد کشاورز است. آن مرد در زمین دانه می کارد

جوانمرد گفت: چه نیکو که آن مرد، ماهی گیر است و از دریا ماهی میگیرد

و چه نیکو که آن مرد، کشاورز است و در زمین دانه می کارد

اما نیکوتر مردی است که از خشکی ماهی میگیرد و دانه اش را در دریا می کارد

و نیکوتر از این دو، کسی است که میتواند از آب، آتش بگیرد

و از زمین، آسمان را برداشت کند

ممکن را به ممکن رساندن کار مردان است

اما کار جوانمردان آن است که ناممکن را ممکن سازند

هزاران معجزه میان آسمان و زمین معطل است

دستی باید، تا معجزه ها را فرود آورد

و آن، دست جوانمرد است

عرفان نظر آهاری

کتاب: جوانمرد، نام دیگر تو

 

 

 

چرا فکر میکنیم زندگیمان به هدر رفته؟

پیش نوشت :

دانیل کانمن  کسی است که در سال ۲۰۰۲ جایزه نوبل رو به خاطر مطالعات عمیقش روی اقتصاد رفتاری و روانشناسی تصمیم گیری برده است. کتابهای خیلی خوبی هم دارد که میتوان به فکر کردن سریع و آهسته اشاره کرد که دوست خوبم داریوش زندی در وبلاگش چکیده ای از اون بحثها و همینطور تصمیم گیری نوشته  یه سخنرانی عالی هم داره توی TED که میتونید نگاه کنید زیرنویس فارسی هم براش درست شده  و مربوط به سال ۲۰۱۰ است.

کانمن در مورد آزمایشی صحبت میکند برای تشخیص میزان درد: 

به گروه اول درد ۲۰ ثانیه ای رو با شوکهای الکتریکی انتقال میدهند که آخرین ثانیه هایش توام با درد شدید است ولی اوایل درد زیادی ندارد  و به گروه دوم ۶۰ ثانیه درد انتقال میدهند ولی به صورت یکنواخت و با درد شدید. مغز ما میگه گروه دوم بیشتر احساس درد میکنه ولی این طور نیست گروه اول درد بیشتری رو تجربه میکنند چون لحظات پایانی به مغز انسان سوگیری میده و در ذهن ما ثبت میشه به همین خاطره وقتی با کسی دوست هستیم وازش جدا میشیم هزاران خاطره خوب رو فراموش میکنیم و فقط آخرین دشنام و بی احترامی او یادمان است! برای قضاوت در مورد زندگی هم باید همه آن را کنار هم قرار داد و نه تجربه آخرین درد و نباید بر آخرین اطلاعات تکیه کرد کاری که مغز ما میکنه تکیه بر آخرین اطلاعات است. مثلا اگر من امروز ناراحت هستم و عصبی هستم و یا خیلی سرخوش و مست و غزلخوانم!‌ قضاوتم در مورد اینکه زندگی و جوانیم  به هدر رفته یا زندگیم خوب بوده  کاملا اشتباه و احمقانه س و تنها زمانی میتوانم قضاوتی داشته باشم که دریک وضعیت خنثی (بهترین زمان برای قضاوت) باشم.

مسافرت و تکرار فریم های زندگی: 

چرا کسانی که تجارب متنوعی در زندگی دارند خوشحال تر هستند و کسانی که کار تکراری و مداومی را انجام میدهند احساس میکنند زندگیشان به هدر رفته؟

دن اریلی  کسی که اونهم در مورد اقتصاد رفتاری مطالعات و کتاب و مقالات زیادی داره در ستون نیویورک تایمز به صحبتهای مردم جواب میده و سوالهای عجیب و غریبی در مورد زندگی ازش میپرسن یکی از این سوالات این بوده (البته کانمن هم به این موضوع اشاره میکنه توی ویدیو TED)

که دن عزیز!‌ چرا من وقتی میرم مسافرت فقط روزهای اولش خوش میگذره و بعد حوصله م سرمیره ولی قبل از اینکه برم ترجیح میدم دو هفته مرخصی بگیرم تا یک هفته؟

اونهم جواب میده که : چون مغز ما توانایی ثبت خاطرات رو به مدت طولانی نداره و فقط به صورت فریم و به تعداد بالا میتونه بهش رجوع کنه شما در چند روز اول کارهای مختلفی کردید و چند فریم خاطره ساختید و بعد از آن همون فریم ها تکرار میکنید!‌ (کاری که ما تا آخر عمر انجام میدیم! ) ولی اگر میخواهید هفته بعد هم بهتون خوش بگذره سعی کنید خاطره ها و داستانهای بیشتری بسازید یعنی جاهای مختلف بروید غذاهای متنوع بخورید ساعت خواب وبیداری را عوض کنید و هر چیزی که قابل ثبت باشه.

کانمن هم به این موضوع اشاره میکنه که افزایش حجم زمان در مسافرت ها و حتی در لحظات شادی بر خلاف تصور ما چیزی به اون اضافه نمیکنه بلکه افزایش فریم  و تنوع میتونه احساس ما رو بهتر بکنه. پس اگر حس خوبی در مورد گذشته و زندگی خود نداریم دلیلش ثبت نشدن خاطرات زیاد و داستانهای زیاد و تنوع زیاده و به قول معروف تعداد فریمهای ما کم ولی حجمش بالاست حتی اگر در وضعیت خوبی باشیم اضافه کردن حجم زمانی به آن ما رو خوشحال نمیکنه.

ضرب المثلهایی که دلیلش چیز دیگری است و ما طور دیگر آن را میبینیم :

خوشی زده زیر دلش یا در کردی خوه شی داگیه سه ژیر دلیا

کسی که در اوج خوشی است به نظر ما ولی خودش افسرده است در یک فریم خوب ولی با حجم زمانی زیادی گیر کرده است.

شاهنامه آخرش خوشه 

اشاره به اهمیت آخرین لحظات  تجربه

حتی در تولید فیلم و داستان و سریال هم تولید کنندگان محتوا اینم موضوع را به خوبی میفهمند و آخر داستان به اندازه کل داستان یا فیلم مغز ما رو تحت تاثیر قرار میدهند حتی با تیراژ پایانی یا جمله آخر داستان |کاش اسلحه پشت شیشه مال من بود (اشاره به داستان صمد بهرنگی در ۲۴ ساعت خواب وبیداری)|

کردی :‌ وه ک کتک بی سفه ته |  مثل گربه بی چشم و رو است 

اشاره به فراموش کردن ۱۰ سال دوستی ۱۵سال زن و شوهری ۷ سال شراکت و… فقط به خاطر تمرکز بروی آخرین اطلاعات و  در نظر نگرفتن کل تجربه ی این سالها.(تکیه بر آخرین اطلاعات)

بعدا اگه فرصت بکنم در مورد دن اریلی بیشتر مینویسم و البته در مورد اشتباهات احمقانه در زندگی

 

 

 

سال نو- کتاب هایی در مورد کسب و کار

سال نو موقع هدیه دادن است و چه هدیه ای بهتر از کتاب.اکثر شرکتها به فکر دادن هدیه به مشتریان هستند یا به همکارا و شریک ها و.. نمیخوام کتابهای تاریخی و ادبی و… رو مطرح کنم چون سلیقه ها متفاوته ولی کتابهایی که مربوط به بیزنس است میتونه هم برای کسب و کار مفید باشه و هم بشه اون رو هدیه دادالبته خودم هیچ وقت عید رو جدا از سال نمیدونم و همیشه کتاب هدیه میدم و هدیه میگیرم یعنی کل عمر رو به شکل پیوسته و در یک پیکر میبینم تفاوتی بین روزها و سالها قایل نیستم .من هم میخواستم چند تا کتاب معرفی کنم که ترجیحا ترجمه شده باشه و ترجمه ی نسبتا خوبی هم داشته باشه طوری که بشه خرید.

                                                         سال نو شما هم امیدوارم با کتاب مبارک تر بشه

  1.  جادوی فکر بزرگ – دکتر د .شوارتز
  2. تنها بی پروایان پایدارند – اندی گرو – بنیانگذار اینتل
  3. سنگ فرش هر خیابان از طلاست – کیم وو چونگ مدیر عامل دوو (این رو چند بار هدیه دادم)
  4. هاروراد چه چیزی را به شما یاد نمیدهد – مارک مک کورمک – انتشارات طلوع
  5. را ه تویوتا در فروش و بازاریابی- یوشیرو ایشزاکا
  6. ٫Turnaround: How Carlos Ghosn Rescued Nissan – ترجمه ش هم هست الان یادم نیست
  7. پنجمین فرمان – پیتر سنکه
  8. مدیریت بازاریابی – کاتلر
    این دو تا کتاب هم برای بچه ها و خارج از اون فضا
    ۱٫ شازده کوچولو – اگزو پری
    ۲٫ ماهی سیاه کوچولو – صمد بهرنگی

چگونه خلاقیتمان را نابود کنیم

فقط مطالب مربوط به رشته تحصیلی  خودمان را مطالعه کنیم

فقط با کسانی که شبیه ما هستند کاملا صحبت کنیم

تلویزیون نگاه کنیم و کتاب نخوانیم

عمل گرا نباشیم و فقط فکر کنیم

در هر تصمیمی اولین گزینه دم دست را انتخاب کنیم

کاملا واقع بین باشیم  و تخیل مان را از کار بیندازیم

برای همه چی چهارچوب در نظر بگیریم

حرف دیگران و دانشمندان و کتابها و …. را یک سند کاملا درست تلقی کنیم

ننویسیم !!

اجتماعی یا سرگردان

بعضی وقتها ما از ترس اینکه مردم بگویند اجتماعی نیستی با هر کسی دوست می شویم همه ی مهمانی ها را میرویم و با همه قاطی می شویم . شاید ۱۰۰ دوست پیدا کنیم ولی تلخی ماجرا اینجاست که نمیتوانیم به هیچ وجه روی هیچکدام از آنها حساب کنیم و رازمان را با آنها در میان بزاریم یا اگر مشکلی داشتیم از آنها کمک بخواهیم .بهترین کار عمیق تر کردن رابطه هاست نه تعداد آن را افزایش دادن و نام آن را داشتن دوست و رفیق گذاشتن.

4iif_photo_2016-01-15_09-28-50.jpg (640×640)

زندگی و بوکس

زندگی شبیه بوکسه

گاهی اوقات که گوشه رینگ گیر افتادی و ضربات حریف سنگینه .۲ راه  پیش رو داری یا همین طوری بی حرکت بایستی و قطعا کارت تمومه یا هر جور که شده با چرخش به راست و چپ از گوشه رینگ بیای بیرون . توی زندگی هم توقف کردن وقتی زیر بار مشکلات هستی ایستادن و کاهلی کردن به همون قدر خطرناکه .

توی رینگ با یک راند خوب  و ضربات خوب زدن توی اول مسایقه نمیتونی بازی رو ببری یا قهرمان بشی و این ورزش استقامتیه یعنی باید ۴ راند رو تا آخر دوام بیاوری تا پیروز بشی توی زندگی هم با یک دو بار موفق شدن نباید جو گیر شد کسی برنده میشه که تا آخر بازی خوب باشه و انرژیشو تقسیم کنه و استقامت کنه.

حتی وقتی که سرت گیج میره و دستات میلرزه باید به حریفت لبخند بزنی و نشون بدی که کم نیاوردی و گرنه کارت تمومه و از ضعفت سو استفاده میشه توی زندگی هم اعتراف به کم آوردن و تسلیم شدن و احساس ضعف کردن به از دست دادن روحیه و باختن منجر میشه همیشه باید بگی عالیم. عالی عالی و آماده.

لحظاتی پیش میاد که ناک دان شدی و داور برات میشماره۱ – ۲ – ۳ اون لحظه س که باید تصمیم بگیری وقتی دور سرت گیج میره و صدای تماشاچی ها و مربی میاد باید جسارت به خرج بدی و به داور بگی میتونم ادامه بدم نمیخوام به اختیار خودم بازنده بشم حتی اگه قراره ببازم زمانی می بازم که جونی برام نمونده باشه که روی پام بایستم . توی زندگی هم اینطوری باید زندگی کرد عاشقانه و جسورانه با تمام وجود نباید تسلیم شد و باید با همین جسارت تلاش کرد.

همه برنامه ای توی ذهنشون دارن البته تا وقتی که یک مشت محکم نخورده اند…مایک تایسون

تفاوت

تفاوت کسی که تن فروشی میکند، با کسی که صرفا به خاطر پول ازدواج میکند در این است که اولی فقط جسمش را برای مدت زمان معینی می فروشد و دومی هم جسم و هم روحش را برای مدت نامشخصی به حراج میگذارد. البته شاید شما اسم آن را ازدواج هوشمندانه یا زرنگی بنامید ولی نظر شما در واقعیت موضوع تاثیری ندارد.

جای دقیق کلمات و دنیای کر ولال ها

word

پ ن :‌

جناب کنفوسیوس حالا که شما به مقام حاکمی این عمارت بزرگ برگزیده شدید از فردا چه کار خواهید کرد

کنفوسیوس: من تمام کلمات را از اول خواهم نوشت و معنی آنها را به دقت تعریف میکنم تا در طول حکمرانی خویش بفهمم که دقیقا چه چیزی میگویم و چه چیزی میشنوم.

نوشته:

دستگاههای ارتباطی و پیشرفته موبایل اینترنت و شبکه های اجتماعی آیا توانسته است به فهمیدن دقیق کلمات کمکی کند؟ آیا این وسایل سلاحی در دست یک دیوانه یا کر و لال نیست؟

همیشه با خودم فکر میکنم که ما چند درصد از معنی کلماتی را که میگوییم می فهمیم و چه وقت کلمه ای را دقیقا سر جای خود میگذاریم شاید اگر این کار را میکردیم الان دنیا تبدیل به بهشت شده بود.

  • سلام -آقای  لطفی را میشناسی؟
  • بله آدم معرکه ای هست اون روز توی جلسه هر حرفی از دهنش دراومد به رییس گفت خیلی بارشه معرکه س
  • ولی من میشناسمش به نظرم خیلی هم احمقه
  • نه اتفاقا این طور نیست خیلی شجاعه خیلی مرده
  • دوست عزیز من نگفتم ایشان ترسو است یا جنسیتش زنه گفتم احمقه
  • نه بابا چی میگی من تا حالا دروغ ازش نشنیدم
  • خوب بله ایشون صادقه ولی احمقه
  • تو عقده ای هستی تو هیچی نمیفهمی!

این نمونه ای از مکالمات من یا شما در روز است و چیزی که آزار دهنده س نفهمیدن معنی دقیق کلمات است ما نمیتوانیم بفهمیم که یک آدم پولدار ممکن است بی شعور کودن- احمق- و یا … باشه یا یک آدم بی مایه یا فقیر آدم باهوش و صادقی باشه. یا ممکنه بالعکس پولدار دست و دلباز باشد و آدم فقیری که همزمان خسیس هم هست!‌

نشاندن هر کلممه ای در جای خود و مغلطه نکردن کلمات با همدیگر ما را از کر و لال بودن نجات میدهد و میتوانیم قدم های روبرو را بهتر ببینیم. هر کلمه ای یا صفتی خاصیتی دارد که الزاما قابل جمع نیست نمیشود تمام خصلت های خوب یا بد در یک شخص جمع شده باشد و قطعا هر کسی از مقداری خصلت خوب و مقداری خصلت بد تشکیل شده است.

اگر پیام های غیر کلامی و زبان بدن را هم حساب کنیم کلمات تنها ابزار ما برای انتقال پیام نیست ولی بدون شک موثرترین ابزار ما هستند که به شکل ناشیانه و احمقانه ای از آن استفاده میکنیم و با نفهمیدن معنی چیزی که میگوییم و چیزی که میشنویم شبیه تعداد زیادی کر و لال شده ایم که هیچ درکی از صحبت های هم نداریم این موضوع به کنار میرویم زبان دیگری را نیز یاد میگیریم  خانمی را میشناختم که دنبال یاد گرفتن زبان چهارم بود و با غرور و خوشحالی از این موضوع صحبت میکرد و نظرم را پرسید گفتم دوست من واقعا تو به زبان مادری خودت هم چیز زیادی برای گفتن نداری و چیز زیادی هم برای نوشتن نداری چرا دنبال زبان سوم و چهارم هستی؟ اگر تو از ظرفیتهای زبان اول و دوم و سومت کامل استفاده میکردی و فضا را برای خودت تنگ میدیدی و بعد سراغ زبان چهارم میرفتی تا حدودی میتوانستم معنی کارت را بفهمم.هر چند احساس میکنم دشنام ها یی را زیر لب نثار من کرده است و شدیدا متاثر و ناراحت شده است ولی در آن لحظه به دنبال گفتن حقیقت بودم و خودم را موظف به خوشحال کردن  کسی نمیدیدم!‌

 

مستی بدون شراب


IMG13105654

پ ن :‌

این نوشته را یک صوفی و یا تارک دنیا ننوشته است و با خواندنش نگویید تو نمیفهمی که هیجان چه لذتی دارد من تمام هیجانهایی که درپایین اشاره میکنم تا سرحد مرگ و جنون چشیده ام.

متن:

میخواهم چند خطی را در مورد هیجان صحبت کنم. من هم مثل همه افراد هیجان را دوست دارم هیجان به سرعت هیجان ناشی از خوردن نوشیدنی الکلی هیجان در ورزشهای رزمی و هر نوع هیجان دیگری که همه میشناسیم اما دلیل نمیشود که در مورد حماقت هیجان ننویسم!‌

به نظرم قضیه هیجان عمیق  تر از این حرفهاست هیجان به خودی خود یک لذت کوتاه مدت و موقت است که به هیچ وچه این لذت قابل تکیه نیست. مستی که ما میشناسیم فقط با مشروبات تعریف می شود ولی آیا واقعا همین طور است؟  هیجان و لذت کوتاه مدت چیست :

کسی که مواد مخدر را تجربه میکند زندگی و آبرو را با یک ساعت لذت تعویض میکند

مشروب حال خوشی برای یک ساعت یا چند ساعت به ما میدهد

کسی که صرفا برای سکس و زیبایی و پول ازدواج میکند و سرمست است احتمالا به مدت یکسال خوشبختی را حس خواهد کرد و بعد از آن مستی او خواهد پرید

یک بوکسر درون رینگ که با یک ضربه محگم سرمست میشود راندهای آخر را به دلیل تقسیم نکردن توان و انرژی خواهد باخت

ما از یک جمله کوتاه تلگرامی مست میشویم ولی کتابها را نمی فهمیم

ما با قرعه کشی در بانک و جایزه های مختلف مست میشویم

با رفتن به باشگاه بدنسازی و فشار دارو و مکمل مستی یکساله را تجربه میکنیم و بعد از آن مستی ما میپرد و سلامتی را هم باخته ایم

ما در زمین فوتبال با یک دریبل زیبا و یا زدن گل زیبا مست میشویم ولی برنده صرفا کسی نیست که زیبا بازی میکند

ما با خریدن یک محصول گران قیمت که خارج از توان ماست مست میشویم و تا چند سال زیر بار قرض میرویم

ما با هزینه ها ی گزاف آرایش و زیبایی مست میشویم و روکش زیبایی بروی مغزهای پوسیده خود میگذاریم

در بیزنسها هم شرکتهای کوتاه مدت را داریم که از مستی لذت میبرند و بعد از دو سال ناپدید میشوند

قهرمانهای ورزشی و بازیگران مطرح هم این مستی و ناپدید شدن را تجربه میکنند

به هر چیزی که نگاه میکنم یا هیجان و مستی و دید کوتاه مدت در آن نمود دارد یا بلوغ و دید بلند مدت و تداوم

لطفا اگر کسی را دیدید که سرمست بود وشما را به هیجان دعوت کرد از او بپرسید چه هزینه ای باید بدهم و چقدر سرمست خواهم ماند در چه بازه زمانی؟

کاش مستی فقط در شراب بود نه در تمام رفتارها و زندگی ما.  بدون شک آسیب مستی شراب کمتر از این موارد و صدها مورد دیگر است.در ایران رییس جمهور مست – مربی فوتبال مست – بازیگر مست- استاد دانشگاه مست – دانشجوی مست – نویسنده مست- شرکتهای مست – رسانه ی مست – که به جای شعور فقط شور دارند. هر گوشه ای را نگاه میکنم مستی را میبینم که البته مشروب نخورده است!‌

علاقه ی زیادی به خیام داشتم ولی حالا اصلا شعرهایش را نمی فهمم. تشویق به مست بودن و نگاه کردن به دنیا به صورت کوتاه مدت خوشبختی می آورد ولی برای چه بازه زمانی؟ کسی که هدفی در زندگی دارد و عاشقانه زندگی میکند نیازی به مستی ندارد او سعادت خود را در یک بازه طولانی می سنجد نه در یک دقیقه و یک ساعت و یک روز باختن زندگی برای خوشحالی و هیجان در کوتاه مدت به نظر احمقانه می رسد چون هیجان کوتاه مدت و موقت است و جالب این است که اساسا مهم نیست. ما شریک عاطفی خود را برای چه بازه زمانی میخواهیم؟ یک روز یک سال یک عمر ؟ بهتر است اینجا به یک داستان کوتاه از پاولو کوییلو اشاره کنم:

 برای اینکه یک ساعت با مردی بگذرانم، ۳۵۰ فرانک سوییس می‌گیرم. در واقع اغراق است. اگر در آوردن لباس‌ها را حساب نکنیم و تظاهر به محبت و صحبت درباره‌ی مسائل پیش پا افتاده و لباس پوشیدن را، کل این مدت می‌شود یازده دقیقه رابطه‌ی جنسی.

یازده دقیقه. دنیا دور چیزی می‌گردد که فقط یازده دقیقه طول می‌کشد. به خاطر این یازده دقیقه است که در یک روز ۲۴ ساعته (با این فرض که همه‌ی زن و شوهرها هر روز عشقبازی کنند، که مزخرف است و دروغ)، مردم ازدواج می‌کنند،‌ خانواده تشکیل می‌دهند، گریه‌ی بچه‌ها را تحمل می‌کنند، مدام توضیح می‌دهند که چرا دیر آمده‌اند خانه، به صد تا زن دیگر نگاه می‌کنند با این آرزو که با آن‌ها چرخی دور دریاچه‌ی ژنو بزنند، برای خودشان لباس‌های گران می‌خرند و برای زن‌هایشان لباس‌های گران‌تر، به فاحشه‌ها پول می‌دهند تا جبران کمبودشان را در زندگی زناشویی‌شان بکنند و نمی‌دانند این کمبود چیست. همین یازده دقیقه، صنعت عظیم لوازم‌آرایش، رژیم‌های غذایی، باشگاه‌های ورزشی، پورنوگرافی، قدرت را می‌گرداند. و وقتی مردها دور هم جمع می‌شوند، ‌برخلاف تصور زن‌ها، اصلاً راجع به زن‌ها حرف نمی‌زنند. از کار و پول و ورزش حرف می‌زنند. یک جای کار تمدن ما ایراد اساسی دارد ..


صحبت اینجاست که روز به روز کارهای ما درقالب هیجان ولذتهای کوتاه مدت تعریف میشود و در بلند مدت همگی زندگی خود را می بازیم بدون شک به این مورد باور دارم,بین خوشبختی و عاقبت به خیری  تفاوتی بزرگ است که اولی همان مستی و دید کوتاه مدت است و دومی از جنس بلند مدت.

بدبختی اینجاست که رسانه ها دولت ها و روزنامه ها و عموم مردم سوپراستارهای یک شبه و هیجانهای احمقانه را برای پر کردن جیب سرمایه داری و شرکتهای مختلف تحسین میکنند بنزین در موتور افقهای کوتاه مدت و سرمستی و دیوانگی می ریزند. و ما چون ابلهانی تهییج شده فقط از گنداب آنها مصرف میکنیم و مصرف ما بقای عمر آنها برای دوشیدن دوباره است.

و در آخر باید بگم:‌

خوشبختی ولذت یک پیک لحظه ای نیست که اگر بود بهترین نوع آن را با کوکایین همه میتوانیم تجربه کنیم و به عرش برویم زندگی یک بازه ی طولانی است که باید با هوشیاری و نه مستی از آن لذت برد.

بعدا میخواهم بیشتر در مورد افق کوتاه مدت و بلند مدت بنویسم.