چرا فکر میکنیم زندگیمان به هدر رفته؟

پیش نوشت :

دانیل کانمن  کسی است که در سال ۲۰۰۲ جایزه نوبل رو به خاطر مطالعات عمیقش روی اقتصاد رفتاری و روانشناسی تصمیم گیری برده است. کتابهای خیلی خوبی هم دارد که میتوان به فکر کردن سریع و آهسته اشاره کرد که دوست خوبم داریوش زندی در وبلاگش چکیده ای از اون بحثها و همینطور تصمیم گیری نوشته  یه سخنرانی عالی هم داره توی TED که میتونید نگاه کنید زیرنویس فارسی هم براش درست شده  و مربوط به سال ۲۰۱۰ است.

کانمن در مورد آزمایشی صحبت میکند برای تشخیص میزان درد: 

به گروه اول درد ۲۰ ثانیه ای رو با شوکهای الکتریکی انتقال میدهند که آخرین ثانیه هایش توام با درد شدید است ولی اوایل درد زیادی ندارد  و به گروه دوم ۶۰ ثانیه درد انتقال میدهند ولی به صورت یکنواخت و با درد شدید. مغز ما میگه گروه دوم بیشتر احساس درد میکنه ولی این طور نیست گروه اول درد بیشتری رو تجربه میکنند چون لحظات پایانی به مغز انسان سوگیری میده و در ذهن ما ثبت میشه به همین خاطره وقتی با کسی دوست هستیم وازش جدا میشیم هزاران خاطره خوب رو فراموش میکنیم و فقط آخرین دشنام و بی احترامی او یادمان است! برای قضاوت در مورد زندگی هم باید همه آن را کنار هم قرار داد و نه تجربه آخرین درد و نباید بر آخرین اطلاعات تکیه کرد کاری که مغز ما میکنه تکیه بر آخرین اطلاعات است. مثلا اگر من امروز ناراحت هستم و عصبی هستم و یا خیلی سرخوش و مست و غزلخوانم!‌ قضاوتم در مورد اینکه زندگی و جوانیم  به هدر رفته یا زندگیم خوب بوده  کاملا اشتباه و احمقانه س و تنها زمانی میتوانم قضاوتی داشته باشم که دریک وضعیت خنثی (بهترین زمان برای قضاوت) باشم.

مسافرت و تکرار فریم های زندگی: 

چرا کسانی که تجارب متنوعی در زندگی دارند خوشحال تر هستند و کسانی که کار تکراری و مداومی را انجام میدهند احساس میکنند زندگیشان به هدر رفته؟

دن اریلی  کسی که اونهم در مورد اقتصاد رفتاری مطالعات و کتاب و مقالات زیادی داره در ستون نیویورک تایمز به صحبتهای مردم جواب میده و سوالهای عجیب و غریبی در مورد زندگی ازش میپرسن یکی از این سوالات این بوده (البته کانمن هم به این موضوع اشاره میکنه توی ویدیو TED)

که دن عزیز!‌ چرا من وقتی میرم مسافرت فقط روزهای اولش خوش میگذره و بعد حوصله م سرمیره ولی قبل از اینکه برم ترجیح میدم دو هفته مرخصی بگیرم تا یک هفته؟

اونهم جواب میده که : چون مغز ما توانایی ثبت خاطرات رو به مدت طولانی نداره و فقط به صورت فریم و به تعداد بالا میتونه بهش رجوع کنه شما در چند روز اول کارهای مختلفی کردید و چند فریم خاطره ساختید و بعد از آن همون فریم ها تکرار میکنید!‌ (کاری که ما تا آخر عمر انجام میدیم! ) ولی اگر میخواهید هفته بعد هم بهتون خوش بگذره سعی کنید خاطره ها و داستانهای بیشتری بسازید یعنی جاهای مختلف بروید غذاهای متنوع بخورید ساعت خواب وبیداری را عوض کنید و هر چیزی که قابل ثبت باشه.

کانمن هم به این موضوع اشاره میکنه که افزایش حجم زمان در مسافرت ها و حتی در لحظات شادی بر خلاف تصور ما چیزی به اون اضافه نمیکنه بلکه افزایش فریم  و تنوع میتونه احساس ما رو بهتر بکنه. پس اگر حس خوبی در مورد گذشته و زندگی خود نداریم دلیلش ثبت نشدن خاطرات زیاد و داستانهای زیاد و تنوع زیاده و به قول معروف تعداد فریمهای ما کم ولی حجمش بالاست حتی اگر در وضعیت خوبی باشیم اضافه کردن حجم زمانی به آن ما رو خوشحال نمیکنه.

ضرب المثلهایی که دلیلش چیز دیگری است و ما طور دیگر آن را میبینیم :

خوشی زده زیر دلش یا در کردی خوه شی داگیه سه ژیر دلیا

کسی که در اوج خوشی است به نظر ما ولی خودش افسرده است در یک فریم خوب ولی با حجم زمانی زیادی گیر کرده است.

شاهنامه آخرش خوشه 

اشاره به اهمیت آخرین لحظات  تجربه

حتی در تولید فیلم و داستان و سریال هم تولید کنندگان محتوا اینم موضوع را به خوبی میفهمند و آخر داستان به اندازه کل داستان یا فیلم مغز ما رو تحت تاثیر قرار میدهند حتی با تیراژ پایانی یا جمله آخر داستان |کاش اسلحه پشت شیشه مال من بود (اشاره به داستان صمد بهرنگی در ۲۴ ساعت خواب وبیداری)|

کردی :‌ وه ک کتک بی سفه ته |  مثل گربه بی چشم و رو است 

اشاره به فراموش کردن ۱۰ سال دوستی ۱۵سال زن و شوهری ۷ سال شراکت و… فقط به خاطر تمرکز بروی آخرین اطلاعات و  در نظر نگرفتن کل تجربه ی این سالها.(تکیه بر آخرین اطلاعات)

بعدا اگه فرصت بکنم در مورد دن اریلی بیشتر مینویسم و البته در مورد اشتباهات احمقانه در زندگی