آیا می شود دوباره شروع کرد؟

وقتی شغلتان را از دست داده اید.

وقتی در یک کشور غریب هستید و یک دلار پول هم ندارید.

وقتی رابطه عاطفی شما به کل نابود شده است.

وقتی هست و نیست شما در یک لحظه به فنا رفته.

وقتی نزدیک ترین کسان شما خیانت کرده اند.

وقتی زحمات شما به باد رفته.

وقتی کتابی که نوشته اید قبل از چاپ سوخته شده.

آیا میتوان دوباره شروع کرد؟

خبر بد این است که زمان به عقب باز نمی گردد و خبر خوب این است که این زندگی و این زمان متعلق به شماست. اگر آنطوری که شما می خواهید پیش نرفته از نو شروع کنید فقط کسانی که دستشان از دنیا کوتاه شده و در قبرستان هستند نمی توانند از نو شروع کنند.

دوباره رابطه بسازید حتی اگر به خوبی رابطه اول نباشد٫ دوباره سراغ کار جدید بروید حتی اگر پول کمتری گیرتان آمد. کتاب سوخته را رها کنید و کتاب جدیدی را بنویسید حتی اگر به خوبی کتاب قبل نیست. شما نه یک شغل و نه یک رابطه و نه یک اثر بلکه دوباره خودتان را شروع کرده اید و به خودتان معنا داده اید و این مهم است.

لذت زندگی و ارزش زندگی به داشتن اختیار است٫ اختیار برگزیدن٫ رها کردن ویران کردن و دوباره ساختن و اگر قرار است انتخابمان و حرکنمان را برای بعد از مرگ بگذاریم باید بگویم که خیلی وقت است که مرد ه ایم فقط به خاطر خوش شانسی تا کنون دفن نشده ایم.

شخصا همیشه میان خوشبختی وبدبختی غلت زده ام و در هر فلاکتی به جای تسلیم شدن از خود پرسیده ام . چه کار میشود کرد؟ آبا می شود دوباره شروع کرد ؟

بله میشود دوباره شروع کرد٫ مهر ه ها را دوباره بچینید رقیب دیگری روبروی شماست و دست بازی دست بکر و جدید است و هیچ کسی در دنیا هم یادش نمی آید که دست قبل را شما بردید یا باختید!‌

 

 

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

2 دیدگاه برای «آیا می شود دوباره شروع کرد؟»

  1. داشتم نوشته تون رو می خوندم، وقتی به این جمله رسیدم “کتابی که نوشته اید قبل از چاپ سوخته شده.” خیلی حالم تغییر کرد.
    نمی دونم چرا، اما واقعا حس این که بعد از کلی زحمت یک هو همه چیز برباد بره رو درک کردم!
    فکر کنم نوشته تون انگیزشی بود ( الانه که محمد رضا شعبانعلی بیاد و عصبانی بشه 🙂 ) اما خب به من بیشتر استرس داد تا این که حالم رو خوب کنه، ببخشید که رو من تاثیر برعکس گذاشت 🙂 🙂

  2. سلام دوست عزیز و خوشحالم که از دوستان متممی هستید. اتفاقا این قضیه صحت داره من یک بار در کتاب جادوی فکر بزرگ خواندم که همچین بلایی سر یک نویسنده در آمریکا اومده و نویسنده دوباره کتاب رو نوشته بهتر از روز اولش خیلی بهتر از روز اول و کتاب پرفروش و مشهوری هم شده بود . اصلا چرا مثال کتاب ؟ مگر ملت ژاپن و آلمان بعد از نابودی کشورشون دوباره از نو شروع نکردند و خیلی بهتر هم اون رو نساختند؟
    من توی این مواقع ترجیح میدم احساس و عمل رو از هم تفکیک کنم و اعمالم رو به احساس آلوده نکنم مثلا وقتی ابزاری از دستم میفته و میشکنه اگر احساسم رو در این مسله دخالت بدم باید دچار غم و غصه و بی حرکتی بشم. و اگر احساسم رو بزارم کنار حساب میکنم که چقدر قیمت داره و تا چه روزی باید کار کنم و اگر خریدم یک نوع بهترش را بخرم و روی کاغذ هم درست از آب درمیاد یعنی احساس و ناراحتیم رو توی تصمیماتم لحاظ نمیکنم فقط منطقی حساب میکنم که آیا میشه دوباره شروع کرد یا نه ؟ که عموما میشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *