من عصیان میکنم پس من هستم
در بخش اول و دوم قسمتهایی از این کتاب را با هم خواندیم و میخواهم قسمتهایی از کتاب را در بخش سوم برای شما بنویسم.
در نبود سعادتی پایان ناپذیر شاید رنجی ابدی دست کم بتواند تقدیری برایمان رقم بزند. اما چنین نیست و بدترین آلام ما هم سرانجام به پایان خواهد رسید. روزی پس از آن همه ناامیدی اشتیاق مقاومت ناپذیری به زیستن آگاهمان خواهد کرد که همه چیز به پایان رسیده است ودیگر نه رنج معنایی دارد و نه خوشبختی. ص 346
اوج همه تراژدی ها از ناشنوایی قهرمانان ناشی میشود. حق با افلاطون است٫ نه با موسی یا نیچه. گفتگویی که در میان انسانها انجام میگیرد هزینه ای به مراتب کمتر از موعظه های مذاهب تمامیت خواه دارد که به صورت تک گویی و از بلندای کوهی تک افتاده آمرانه ایراد می شود. تک گویی چه در صحنه ی نمایش و چه در زندگی مقدمه مرگ است. ص 375
هدف عصیان محدوده ای است که جامعه ی بشری در آن قرار میگیرد. دنیایش دنیای نسبیت است و به جای اینکه همصدا با هگل و مارکس بگوید که همه چیز ضروری است تنها تکرار میکند که همه چیز ممکن است و ممکن نیز در سر حدی خاص سزاوار فداکاری است. عصیان راهی دشوار میان خدا و تاریخ شیطان و بازجو میگشاید که در آن تضادها می توانند در کنار هم وجود داشته باشند و رشد یابند. ص 383 -384
آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟ ممکن است چنین باشد. اما چه چیزی هدف را توجیه میکند؟ عصیان به این پرسش که اندیشه ی تاریخ بلاتکلیف رهایش کرده است پاسخ می دهد: وسیله. ص 387
بخشش واقعی نسبت به آیندگان دادن همه چیز به آدم های فعلی است نه کشتن آنها برای آینده ای بهتر- عصیانگر ص 401
ص 404 کتاب آخرین صفحه کتاب است که آلبر کامو چکیده کتاب را در نیم صفحه به زیبایی باور نکردنی نوشته است هم تکلیف نیچه و مارکس و لنین را که به آنها پیامبر میگوید مشخص کرده و آنها را تحسین کرده و بزرگ خوانده و هم تکلیف انسان بعد از آنها و ما را هم به وضوح روشن کرده . نمیخوام صفحه آخر را بنویسم شاید خودتون یه روزی این شاهکار را خواندید شاید هم من حوصله ندارم بنویسم!
نامه تمام تا کتاب بعدی – هر چند فعلا کتابخوانی را متوقف کردم ولی به احتمال زیاد کتاب اعترافات روسو کتاب بعدی خواهد بود
1 دیدگاه برای «بخش سوم عصیانگر نوشته آلبر کامو»