پ ن : من در این کتاب دل نه به علاقه ی تو مشغول داشته ام نه به افتخار خود
مونتنی
مشغول خواندن کتاب تتبعات مونتنی هستم . این کتاب رو یک ماه پیش پوریا صفرپور برام فرستاد و ارزش دو چندانی برایم دارد. خیلی دیر شروع به خواندن این کتاب کردم و دلم نمیاد سریع تمامش کنم. شب ها وقتی که میخوابم نیم ساعتی در آن غرق میشوم و البته بعد از خواندن هر پاراگراف به آن فکر میکنم کتاب عمیق و جالبی است و میخواهم پاراگراف هایی را که خوشم آمده برای شما بنویسم شاید شما هم بعدا خواستید که آن را بخوانید.
هر گاه آدمی را حتی آن جنس از آدمی را که ظاهرا بیشترین بهره را از زیبایی دارد عور وبرهنه با عیب ها و انقیاد طبیعی و نقصهایش به تصور در می آورم می بینم که ما بیشتر از هر جانور دیگری برای پوشاندن خود دلیل و بهانه داشته ایم. معذور بوده ایم که از آنها که طبیعت بیش از ما یارشان بوده است عاریت گیریم تا با پوست آنها خود را محفوظ داریم و پیکر خود را به زیر کسوت پشمین مویین یا پردار آنها پنهان سازیم. شرف ما به صفات اخلاقی هم نیست. مونتنی طرفدارانه با یم سلسله حکایات نشان می دهد که جانوران غالبا از حیث قناعت و وفاداری و حق شناسی و همه فضیلت ها از ما برترند. رسیدیم به سر هوش به چه حقی خود را از این حیث برتر می شماریم؟ ………..جانوران می توانند ما را زبان نغهم بشمارند همچنان که ما آنها را زبان نفهم میشماریم . اگر ما زبان آنها را نمی فهمیم امر بسیار عجیبی نیست زیرا از زبان قوم باسک و تروگلدیت ها نیز سر در نمی آوریم. ص ۳۴
مونتنی در وصف مردم ساده و کشاورزان
بر روی کره ی ارض بینوایانی را که در آن پراکنده اند بنگریم. کسانی را که نه از ارسطو خبر دارند و نه از کاتو. نه از سرمشقی ونه از دستوری اخلاقی: طبیعت هر روزه از اینان مایه های ثبات و شکیبایی بر میگیرد که از آنچه ما با کنجکاوی و دقت بسیار در مدرسه می خوانیم صافی تر و محکم ترند. چه بسیار کسانی را که مرگ را آرزو می کنند یا بی بیم و هراس و اندوه آن را از سر می گذرانند. آن که باغ من را شخم می زند امروز صبح پدر یا پسرش را به خاک سپرده است. حتی نام هایی که بر بیماری ها می نهند تندی و گزندگی را کاهش و تخفیف می دهد: سل در قاموس آنها سرفه خوانده می شود و اسهال خونی شکم روش و سینه پهلو سرما خوردگی و آنها را به همان ملایمت که نامگذاری می کنند تاب می آورند. بیماری وقتی بس وخیم است که رشته ی کار عادی آنان را بگسلد چون جز برای مردن بستری نمی شوند. خواهند گفت که این شکیبایی معلول حمق و جهل آنان بیش نیست اگر چنین باشد خدا را از این پس به مکتب حماقت در آییم. ص ۵۱
در باب بازجویی وشکنجه میگوید
شکنجه های بازجویی اختراعی خطرناک اند و چنین می نماید که بیش تر آزمایش شکیبایی اند تا حقیقت گویی. هم آن که بتواند آنها را تاب آورد حقیقت را پنهان می سازد و هم آنکه نتواند(هر دو). زیرا در درد و عذاب قبل از اینکه آدمی را به گفتن آنچه بوده وادار سازد به گفتن آنچه نبوده اقرار میکند ص ۵۹
جهان همواره به پیش روی خود می نگرد و من نگاه خود را به درون بر میگردانم و در آن ثابت نگه می دارم و به همان مشغول می کنم. همه به پیش روی خود می نگرند و من به درون خود: جز با خود سر و کار ندارم و پیوسته در خود می نگرم بر خود نظارت دارم و خود را لمس می کنم. ص۹۶
تنها ابلهانند که مطمئن و مصمم اند . ص ۱۱۶
هر کس آنچه را که رسم و عادت خودش نیست بربریت میخواند. همچنان که راستش ظاهرا ما در ذهن برای حقیقت و حق جز عقاید و رسوم کشوری که در آن هستیم سرمشق و نمونه و تصویری نداریم. همواره کشور خودمان است که از دین بی نقص- استفاده ی بی نقص و تام و تمام از هر چیز برخوردار است (یاد صدا و سیما افتادم:) –). آن دیگران وحشی اند هم چنان که میوه هایی را که طبیعت به خودی خود و به روال عادی خود پدید آورده ((وحشی)) میخوانیم – ص ۱۴۷
برم جلوتر دوباره مینویسم.
یک یادگاری از مونتنی همیشه در ذهنِ من خودنمایی می کند، آنجا که جهل را به دو گونه ی عامیانه و عالمانه تقسیم می کند. برگزیده ی ص ۱۱۶ این ابیات مولوی رو برام تداعی کرد:
بیشتر اصحاب جنت ابله اند
تا ز شر فیلسوفی می رهند
خویش را عریان کن از فضل و فضول
تا کند رحمت به تو هر دم نزول
زیرکان با صنعتی قانع شده
ابلهان از صنع در صانع شده
به هر حال برگزیده های زیبایی است، ممنون که ما رو هم در آن نیم ساعت ها شریک کردی 🙂
ممنونم آقای صبوری عزیز متاسفانه به جز خیام اشعار کلاسیک پارسی را نخوانده ام ولی حتما باید سراغ مولوی بروم در آینده.
سلام. میشه مترجم و انتشارات این کتاب رو برامون بگید.ممنونم
سلام آذرباد
مترجم: احمد سمیعی
انتشارات سخن (با همکاری رایزن سفارت فرانسه)
فواد عزیز
خوشحالم که کتاب رو پسندیدی. به خیالم مونتنی معلم بزرگیه که یک جور رندی و فراغت دوست داشتنی در کلامش هست که آدم رو وادار میکنه پا به پاش از شرح و بسط ابعاد زندگیش لذت ببری.
برقرار باشی رفیق
ممنونم به خاطر این هدیه ارزشمند پوریا جان