پ ن اول:
تغییری که هر فرد با توجه به توانایی هایش میتواند انجام دهد بسیار اندک است. این گفته تا حدی حقیت دارد اما وقتی که فرد بتواند با همه ی افراد دیگری که خواستار همان تغییراتند همبسته شود و چنانچه تغییراتی که خواسته میشود عقلانی باشد عده ی این افراد به نسبت زیادی افزایش خواهد یافت و فرد میتواند به تغییری دست یابد که بسی بنیادی تر از آن چیزی است که در وهله ی نخست امکان پذیر می نموده است .
آنتونیو گرامشی از کتاب آموزش و فرهنگ .
امروز به این فکر میکردم که چه کار میتوان کرد؟ هر روز که از خانه بیرون می آیم و با دقیق شدن در احوال شهرم فقر و واماندگی را احساس میکنم هر روز نیز اوضاع بدتر میشود. ریشه های فقر روز به روز بیشتر در دل این سرزمین پیر فرو میرود ولی آیا کاری از دست ما ساخته است؟
چند وقتی هم از اعتراضات مردم جان به لب رسیده میگذرد اعتراضاتی که شاید کسانی چون دکتر رنانی آن را به دقت و با موشکافی پیش بینی کرده بود ولی کو گوش شنوا؟ مردمی که از اوضاع و احوال و شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی خود به تنگ آمده بودند ولی بر چسپ مزدور عربستان و آمریکا و اسراییل را به آنها زدند و بگذریم…
برگردیم به موضوع فقر حتما تلاش کرده اید که با کمک های خیر خواهانه و دادن پول به مستمندان کمی از آلام فقر را بکاهید ولی آیا به نظر شما این بهترین راه است؟
گرامشی در کتاب آموزش و فرهنگ خود میگوید اگر انسان تصمیم درستی برای اصلاح جامعه و فرهنگ بگیرد و سپس به گروهی از مردم یا همفکران خود روی آورد و با آنها یک Community تشکیل دهد و یا به چنین جمعی بپیوندد و حرفهای منطقی خود را برای آنها توضیح دهد طوری که آنها نیز قبول کنند آن هنگام کار و عمل خوب او در هزاران بل میلیون ها نفر ضرب میشود و میتواند به راستی جامعه را تغییر دهد و آن را به پیش ببرد.
حال صحبت اینجاست که ما به عنوان کسی که احتیاجات و نیازهای اولیه اش را پشت سر گذاشته و حداقل مشکلات فیزولوژی و زیستی این فرصت را از ما نگرفته که با آسودگی بنویسیم. باید نه تنها خود درست عمل کرده بلکه عقاید و نظریات درست و یاری دهنده ی خود را برای دیگران توضیح دهیم و یا در تشکل ها و میان هم فکران خود حضور یابیم تا این عقیده ی درست با سرعت و شتاب بیشتری فراگیر شود.
به عنوان مثال کسی که دغدغه ی فقر و مشکلات اقتصادی همنوعان خودش را دارد می تواند به جای کمک های مالی و صدقات و…. به افراد فقیر از کارهای زیر شروع کند:
او می تواند برای افراد مستمند و فقیر فرصت شغلی ایجاد کند و یا می تواند به آنها آموزش دهد تا خود راه خود را پیدا کرده و محتاج صدقات ما نباشد.
به زنان سرپرست خانوار کمک کند تا وارد چرخه های کسب و کار بشوند و به آنها آموزش دهد و یا اگر انجمن و گروهی را دید که چنین کاری میکنند بدون فوت وقت به آنها بپیوندد یعنی به افرادی بپیوندد که مشغول آموزش کودکان و زنان بی سرپرست هستند.
به کودکان و نوجوان های وامانده از تحصیل و محرومین اجتماعی آموزش های ساده مثل جمع و تفریق خواندن و نوشتن- رانندگی – مهارت های فنی و کامپیوتر و زبان و … بدهد.به عنوان مثال امروزه با صرف مبلغی بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان میتوان یک کامپیوتر با برد Raspberry pi برای آموزش کودکان طراحی کرد و به آنها اصول اولیه کامپیوتر و حتی برنامه نویسی را آموزش داد. به یاد داشته باشیم که طبقه تهیدست جامعه بیشتر از صدقات ما نیاز به آموزش و توانمند سازی دارند تا هم کرامت انسانی آنها حفظ شود و هم ثمره و نتیجه ی زحمت خود را بخورند.
باید بگویم صدقه دادن به نوعی رفع مسولیت برای افراد تنبل تبدیل شده است که مستمندان را به گدایی و بیچارگی بیشتر سوق داده است به این فکر کنید که اگر شما در دوراهی کار و تلاش و به دست آوردن روزی و یا دراز کردن دست خود جلوی دیگران قرار بگیرید کدام را می پسندید و کدام شایسته تر است؟
این روزها فکری در سر دارم که احتمالا میتواند با کمی تلاش و همت خودم و رفیق هایم موجب جرقه هایی برای بهبود شهر و دیارم شود. امیدوارم این کار درست را آنچنان تبلیغ کنم که تعداد هم فکرانم بیشتر و بیشتر شود. تا اثر و نتیجه ی این کار بزرگ به گوش همه ی شما برسد.
بسیار پست آموزنده ای بود، اتفاقا من هم در دوران شلوغی هایی که ایجاد شده بود به حرف دل مردم که بیشتر دقت میکردم بحث فقر و نداشتن سرمایه و بیکاری در بین سایر مشکلات بیشتر بیان می شد.
به این فکر می کردم که چطور می توان یک چرخه ی مالی ایجاد کرد ، مشابه به یک صندوق که به جوانان سرزمین خودمان یا افرادی که از کار افتاده هستند و به نان شب محتاج هستند کمک خرجی داده شود تا بتوانند ادمه تحصیل دهند، ایده ی خود را به کسب و کار تبدیل کنند، فرصت شغلی ایجاد شود توسط کارآفرینان و … و در زمان مناسب همان کمکی که انجام شده بود به صندوق بازگردانده شود تا به شخص دیگری کمک شود بدون هرگونه سود و ضامن و سنگ های این چنینی که بانک ها در جلوی پای مردم می اندازند.
ممنونم جناب به نظرم باید هر کسی از یه جایی شروع کنه و بالاخره روزی این بذرها به ثمر میشینه . من بسیار به آینده ی سرزمینم امیدوارم
آقای فوادانصاری عزیز
اول اینکه بگم از نوشته علی خوبت همیشه لذت بردم ،درمورداین نوشته نیز همینطور.
اما پرتجربه ای هم داشتیم ،اکثرفقرا آنها همه انها،ازاونجایی که عادت کردن به تنبلی!شایداین مسیر روخودشون انتخاب کرده باشم.مثلا مادوستی داریم که میگف،روزی خانمی اومد به کارگاه قالیبافی ام تا پولی بگیرد منم گفتم ببین بیا برو پای این دارقالی بشین تا هم شغل آبرومند داشته باشی هم حقوق ماهیانه منظم،ایشون میگف اون لحظه طرف اومد ولی وقتی ظهررفتم سراغش بقیه گفتند رفته دستشویی وهنوزنیومده!!
البته منکراینم نیستم که خیلی ها اگه عدالت توزیعی به درستی انجام بشه ،خیلی اهل رشد وپیشرفت هستند ولی متاسفانه تو شرایطی بدنیااومدند که شایدبایدتاآخرعمرشون رنج ببینند.چیزی که همیشه آزارم میدان همین بوده که ماچطوری این فضارومهیا کنیم؟واین قصوردولت روجبران کنیم وآیا این رفتارهای واحد نتیجه لازم روداره؟هرچندمعتقدم هیچ کاری ولو اندک هم بی نتیجه نیست.
ممنونم رفیق
نمی دونم داستان پداگوژیکی رو خوندی یا نه ؟ داستان مرد معلمی که با آموزش و تلاش زندگی هزاران نفر از تبهکاران روسی رو عوض میکنه و به آنها امید به زندگی و تعالی روحی و اخلاقی رو هدیه میده . البته این داستان واقعیه و اگر اسم ماکارنکو رو سرچ کنی میتونی در موردش بخونی. قطعا بین افراد فقیر تنبل هم وجود داره و کسانی که بیکاری رو ترجیح بدن ولی همشون اینطوری نیستند و در ضمن به نظرم امکان اینکه این افراد تنبل رو هم بشه عوض کرد وجود داره. فراهم کردن فرصت برای تلاش و کار برای افراد فقیر قطعا باید با آموزش و تعالی روحی اونها همراه باشه و به تنهایی چاره ساز نیست . هر انسانی در کنار مهارتهای حرفه ای و توانایی انجام کارباید معنی و مفهوم و فایده ی کار کردن را هم درک کند و باید بداند که برای چه کار میکند.