تلویزیون ایرانی

صحبت این نیست که تلویزیون را باید خاموش کرد و کتابی به دست گرفت. چیزی که بارها و بارها آن را خوانده ایم و یا شنیده ایم ولی آیا هرگز از خود نمی پرسیم که این برنامه های تلویزیونی را چه کسانی و با چه سطح فکری میسازند و آیا یک کارگردان تلویزیونی صرفا مسلط بر تکنیک فیلم سازی است یا فکر و محتوایی هم پشت کارش دارد؟ یا اینکه  plot در یک کار تلویزیونی و سینمایی چیست؟ بارها در سینمای غرب دیده ایم که فیلم های موفق زیادی بر اساس کتاب و طرز فکر نویسنده ساخته شده ولی در مورد مجموعه های تلویزیونی و سینمایی خودمان ظاهرا نقش کتاب و طرح اصلی داستان بسیار کمرنگ است به خاطر همینه که فیلم ها صرفا به فرم توجه میکنند نه محتوا و اساسا بسیار آبکی و بی سر وته هستند.

چند روز پیش و اتفاقی یک برنامه تلویزیونی و خانوادگی را نگاه میکردم. مجری با خوشمزگی و خنده از مهمان میپرسد رابطه ی شما با مادر زنتان چگونه است؟ یا ابنکه از باجناقتان راضی هستی با او صمیمی هستی یا نه؟ مهمان هم با شوخی و لودگی مشغول پرت و پلا گفتن است. واقعا نمی دانم این برنامه در راستای بنیان خانواده است یا کندن بنیان خانواده. یادمه در برنامه دورهمی یک مجری را دعوت کردند و مهران مدیری ازش پرسید چرا مجری ها لوس هستند؟ مجری هم که یه خانم بود جواب خوبی داد و گفت چون متنی برای مجری نوشته نمیشه و مجری نمیدونه که باید در مورد چی صحبت کنه و اصلا هدفش چیه به همین خاطره که مجبوره یه جوری تایم رو با لودگی و شوخی (هذیان) پر کنه و اگر کارگردان تلویزیونی متنی رو  آماده میکرد شاید اینگونه نمیشد. پس صحبت اصلی هم همینه که ما حرفی برای گفتن نداریم مغزهایمان خالی است و معلوم است که از آن هذیان تراوش میکند و هیچوقت دغدغه این را نداشتیم که اساسا با شکم خالی شاید ولی با مغز خالی نمیشه حرف زد.

با خودم فکر میکنم که چرا این قدر حجم مزخرفات در تلویزیون زیاد شده و آیا رسانه دنبال احمق ماندن مردم است یا آگاه کردنشان و آیا رسانه پیشرو مردم است یا دنباله رو؟ بی شک تلویزیون نقش بسیار پررنگی در شکل دادن طرز تفکر و سبک زندگی مردم دارد که از آن غافل است. در شرایط فعلی رسانه بیشتر تایید کننده ی قشر ناآگاه جامعه است و دنباله رو آن ها یعنی مدام در حال تکرار مزخرفاتی است که قشر ناآگاه جامعه آن را نقل میکنند.

نمی دانم این دور و تسلسل پیش آمده بین جامعه بی فکر و رسانه ما را به کجا خواهد برد. وقتی میبینم که تلویزیون در حال باد کردن مردم و مردم در حال باد کردن تلویزیون هستند. در واقع یک دوستی و اتحاد مشترک شبیه اتحادیه ابلهان بین تلویزیون و مردم ایجاد شده که دایم یکدیگر را تشویق میکنند و به سمت پرتگاه هل میدهند.

تلویزیون به خاطر حفظ شان و جایگاه خودش و مورد قبول واقع شدن از منظر اکثریت حاضر نیست مسولیت خود را در قبال جامعه به عهده بگیرد و تعداد مخاطب را به هر چیزی ترجیح میدهد و مردم نیز دیر زمانیست که خواب را به بیداری ترجیح داده اند. این گونه ما ملتی را میبینیم که در خوابی هزار ساله است و تلویزیونی که برای او لالایی می خواند.

 

 

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

4 دیدگاه برای «تلویزیون ایرانی»

  1. فواد جان
    شاید اساس و بنیان تلویزیون دستگاهی بوده که برای پر کردن اوقات فراغت و سرگرمی بوجود آمده…دقیقا نمیدونم کدوم فیلسوفه و جمله دقیقش رو هم یادم نمیاد اما میگه من از اون روزی میترسم که تلویزیون بخواد بجای سرگرمی، دانش و علم و اطلاعات آدمها رو بالا ببره، یعنی اساسا کارکرد تلویزیون این نیست، اما بشخصه معتقدم تلویزیون میتونه مفید باشه اگه برنامه و برنامه ریز درست و درمانی وجود داشته باشه، اما منکر این نیستم که در حال حاضر و در مکان حاضر تلویزیون بشدت واپسگرایانه و غیر مفیده و کارکردهای مضرش صدها برابر بیشتر از مفیدشه…فاجعه اونجاست که این تلویزیون تحت رهبری گروهی خاص بخواد جهت خاصی در جامعه بوجود بیاره.اما از اونطرف باید دید آلترناتیو بعدی چیه وقتی نقش تلویزیون حذف یا کمرنگ بشه؟ مطالعه، ورزش، مسافرت،دید و بازدید دوستان و اقوام،وبگردی و اینترنت و یا شبکه های اجتماعی و…که اینها هم هرکدوم میتونه ضرر و زیانها و فوایدی داشته باشند. و چه تعبیر زیبایی از معلممون محمدرضا”تلویزیون ابزار نفوذ گروه‌های خاص، در مغز مردم است. جالب آنکه این اسب تروا را خود می‌خریم و خود هزینه‌اش را می‌دهیم و زمانی که آن را وارد خانه کردیم، مانند مردم تروا، پیروزمندانه ورودش را جشن می‌گیریم. غافل از آنکه جشن اصلی، در محفلی دیگر و برای افرادی دیگر، برپاست.” از وقتی که تونستم تو زندگیم نقش تلویزیون رو کم کنم خیلی فیلمهای سینمایی که آرزوی دیدنشون رو داشتم تونستم ببینم و خیلی از کتابها رو هم تونستم بخونم…تو اوج بی پولی وقتی ازدواج کردم گرونترین تلویزیون اونموقع رو خریدم اما حالا تنها چیزی که خیلی راحت میتونم از بالکن خونه ام بدون ناراحتی پرتش کنم بیرون همون تلویزیونه، امیدوارم روزی بیاد که یا برنامه های تلویزیون مفید بشن که بعید میدونم چون همیشه ابزار دست قدرتها بوده و خواهد بود یا مردم بتونن این اسب تروا رو از خونه هاشون بندازن بیرون…

  2. بله رفیق باهات هم عقیده ام . ولی ما با یک سازمان عریض و طویل طرفیم که مثل زالو بیت المال را می بلعد. خاموش کردن تلویزیون یک طرف قضیه است و مطالبه ی حق خود ازاین سازمان دولتی (که دستش در جیب مردمه )یک طرف قضیه س. اصل مشکل همینجاست که صدا و سیما دولتی است و خاموش کردن تلویزیون هم منجر به ورشکست شدن یا اخراج کارمندها و مدیرانش نمیشه چون جریان مالی آن متکی به نفت است و نونش وابسته به مخاطب نیست.

  3. حداقل با خاموش کردنش میتونیم از سمی شدن ذهن و تو این مملکت روحمون جلوگیری کنیم…کاش حداقل شبکه هایی خصوصی وجود داشتن که میتونست درصدی هرچند کم برنامه خوب تولید میکرد که مردم کتاب نخون ما مجبور نشن اوقاتشون رو پای برنامه های بدردنخور تلویزیون م.لی تلف کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *