دیتا ماینینگ شخصی

ما آدمها در بعضی چیزها خوب نیستیم و همین باعث میشود که این کارها را به کامپیوتر بسپاریم. دیتا ماینینگ و ماشین لرنینگ و … از جمله این ابزارها هستند که میتوانند حجم داده ی زیادی رو به منظور یافتن تحلیل درست پردازش کنند. اگر چه تصور اینکه انسان بتواند داده های زیادی را در هر موضوعی بررسی کند زیاده روی است ولی قطعا میشود از کامپیوتر درس های زیادی گرفت.

انسان ها اغلب در مورد تصمیم هایی که میخواهند بگیرند صرفا به یک یا دو فاکتور کلیدی اکتفا میکنند. مثلا وقتی میخواهند ماشین خود را عوض کنند صرفا به قیمت توجه می کنند و عملا نمی توانند ۲۰ یا ۳۰ فاکتور مهم را در کنار هم قرار دهند و بر اساس امتیاز دهی تصمیم بگیرند. در خصوص تغییر شغل،ازدواج،مهاجرت و سایر موضوعات هم همین است. کمتر کسی ۲۰ یا ۳۰ فاکتور کلیدی را مشخص میکند و بر اساس امتیاز دهی و وزنی که به هر فاکتور باید بدهد تصمیم می گیرد. 

شاید شما به این روش ایراد بگیرید که این خود نوعی کمال گرایی است ولی انتخابی که مد نظر من است بین یک یا صفر نیست. مثلا شما برای تغییر شغل ۳ گزینه دارید که در نهایت یکی را باید انتخاب کنید حالا این کار بهتر است با در نظر گرفتن تعداد فاکتورهای زیادی انجام شود قضیه همین است، نه اینکه بگوییم خوب من یک موقعیت یا پیشنهاد را بررسی میکنم و ازش ایراد میگیریم و اون رو میزارم کنار در واقع باید این روش را بین انتخابهای موجود انجام داد. 

شاید با خودتان بگویید که این توصیه ها از سر شکم سیری است و ما همیشه یک انتخاب داشته ایم اونهم به زور. ولی من این رو قبول ندارم چون اعتقاد دارم انتخاب های ما در زندگی متنوع هستند و اگر در موقعیتی هستیم که تنها یک گزینه داریم ناشی از ضعف و یا مشکل ماست که باید آن را حل کنیم چون قرار گرفتن در چنین موقعیتی عموما باعث شکست ما میشود.

مغز ما به دلیل تنبلی تنها ارزش اون تصمیم در لحظه را بررسی میکند برای مثال در انتخاب شغل (به صرف داشتن چند گزینه برای کسب درآمد) همه ی این نکات مهم هستند: .حقوق ماهیانه ٫ محیط کاری و جو شرکت٫ مدیر شرکت چه جور آدمی است٫ شانس پیشرفت در اون شرکت٫ همسو بودن با سابقه کاری٫ بیمه و سایر و تسهیلات٫محل شرکت و فاصله اون تا خونه٫ سابقه و قدمت شرکت٫رضایت کارکنان سابق شرکت٫ ساعات کاری شرکت و….

اگر چه انسان نمی تواند دیتای زیادی در خصوص تصمیم هایی که میخواهید بگیرد جمع کند ولی تا همین حد کافیه یعنی برای انتخاب های مهم زندگی باید بر اساس حداقل ۱۰ فاکتور کلیدی تصمیم بگیریم نه صرفا تکیه روی یک مورد. شاید از افراد مختلف این جمله ها را شنیده باشید که من در عرض ۱۰ دقیقه تصمیم گرفتم خونه یا ماشین بخرم یا با اولین نگاه عاشق شدم و ازدواج کردم یا هر چه باداباد و من آدم اهل ریسکی هستم و جرات دارم که سریع تصمیم بگیرم یا من با قلبم تصمیم میگیرم و… ولی به نظرم خیلی از این حرف ها اشتباهه. اینکه من صرفا شانس آوردم و بدون فکر و تکیه بر یک فاکتور تصمیم گرفتم  و موفق شدم دلیل نمیشه که این ذهنیت را به عنوان وحی منزل به دیگران توصیه کنم مثلا اگر من در قمار و شرط بندی برنده شوم از فردا به مردم بگویم شما هم قمار کنید چون من برنده شدم. 

در نهایت باید بگم در نظر گرفتن فاکتورهای مختلف باعث بالا رفتن شانس موفقیت میشود و همین به نظرم کافیه. اینکه یک آدم ورزشکار زودتر از یک آدم معتاد بمیرد دلیل نمیشه که ما ورزش نکنیم و ورزش رو بی فایده تلقی کنیم. هر چند که ما نمی توانیم دیتای بزرگ را آنالیز کنیم و این وظیفه دشوار را به کامپیوتر سپرده ایم ولی بررسی حداق ۱۰ فاکتور کلیدی برای تصمیم های سرنوشت ساز زندگی وقت زیادی از ما نمی گیرد و قطعا هر کسی روی کاغذ و یا فایل Excel میتواند آن را بررسی کند.  

 

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

5 دیدگاه برای «دیتا ماینینگ شخصی»

  1. سلام فواد جان.
    با سیستم امتیاز و وزن دهی به فاکتور ها توی تصمیم گیری کاملا موافقم و حتی توی جابجا کردن چیدمان خونه هم ازش استفاده میکنم. اما با بخش دوم صحبتت موافق نیستم. اونجایی که گفتی نمیشه در عرض ۱۰ دقیقه راجع به انتخاب خونه و ماشین و معشوق! تصمیم گرفت. البته احتمالا مثال هات حدی هستن و اغراق شده .اما من جدیدا به این نتیجه رسیدم که آدم میتونه تا حد خوبی به شهودش اعتماد کنه. البته اوایل خیلی نسبت به این نگاه بدبین و بی اعتماد بودم اما ، وقتی دیدم کسی مثل کانمن واقعا به عنوان یک پدیده علمی (حتی در حد یک مدل) بهش باور داره منم بیشتر به تصمیمات سیستم ۱ ای خودم بها میدم و تا به حال سودش برام بیشتر از ضررش بوده. به هرحال مغز ما هم با همون ساختار وزن دهی به فاکتور ها و یادگیری از بین داده های گذشته اش ما رو به سمت تصمیم خاصی هدایت میکنه. فقط ما از جزییات این پروسه مطلع نمیشیم.
    پ ن:(( سادگی ، استمرار و صراحت)) اینا توی وبلاگت خیلی دوست داشتنی هستن. به عنوان نظر اولم نیاز دیدم اینا رو هم بگم. شاد و آرام باشی همیشه.

    1. سلام و خیلی ممنون از شما. من نظریات فروید رو در خصوص ناخودآگاه خوندم و میدونم ناخودآگاه ما شاید بر اساس پردازشهای چند ساله یک تصمیم ۵ ثانیه ای بگیره که اتفاقا درست هم باشه یعنی همون چیزی که شما گفتید.

  2. سلام و ارادت آقای انصاری عزیز
    ممنونم. این نوشته‌تون برای من خیلی جالب و البته خوش‌موقع بود. درگیر یک تصمیم‌گیری مهم هستم. انتخاب رشته تحصیلی (تغییر رشته در واقع) و مسیر شغلی.
    «شاید با خودتان بگویید که این توصیه ها از سر شکم سیری است و ما همیشه یک انتخاب داشته ایم اونهم به زور. ولی من این رو قبول ندارم چون اعتقاد دارم انتخاب های ما در زندگی متنوع هستند و اگر در موقعیتی هستیم که تنها یک گزینه داریم ناشی از ضعف و یا مشکل ماست که باید آن را حل کنیم چون قرار گرفتن در چنین موقعیتی عموما باعث شکست ما میشود.»
    این قسمت حرفتون من رو یاد حرف استاد شعبانعلی انداخت. که البته میدونم که شما خوندینش اما شاید یادآوری اون جمله برای برخی از مخاطبهای اینجا خوب باشه:
    «اگر امروز جز یک گزینه پیش چشم‌مان نیست، دلیلش می‌تواند، سستی و تردید و اشتباه ما در انتخاب‌های گذشته باشد. زمانی که هنوز چند گزینه پیش روی‌مان بود».
    برای انتخاب رشته دانشگاهی و مسیر شغلی این فاکتورها به ذهن من میرسه، ممنون میشم شما هم مواردی که به نظرتون میرسه رو بهم بگید. واقعا نیاز دارم.
    ۱- بازار کار مناسبی داشته باشه (و خیلی اشباع نشده باشه)
    ۲- درامدش ترجیحا وابسته به میزان کار نباشه (یعنی مثل سلمونی لازم نباشه برای هر ریال کار کنم. بلکه شبیه سرمایه گذاری یا فروش دوره باشه که یکبار کار کنی و همون برات مدام پول تولید کنه)
    ۳- برام جذابیت داشته باشه
    ۴- با ظرفیتها و مهارتهای فعلیم هم‌سو باشه (مثلا من الان کمی مهارتهای فنی/کامپیوتری دارم، مثلا اگر برم کف بازار شاگردی کنم، بخش مهمی از مهارتهام بلااستفاده میمونه)
    ۵- با استعدادهام هم‌سو باشه (مثلا من در ریاضیات ضعیفم ولی در یادگیری زبان، انگلیسی یا غیره استعداد و پشتکار خوبی دارم)
    ۶- رشته دانشگاهیش در دانشگاه های اطراف محل زندگیم ارائه بشه (خوشبختانه توی تهران این خیلی مسئله نیست)
    ۷- ترجیحا آینده دار باشه (مثل کارهای خدماتی که میگن قراره به خاطر پیر شدن جمعیت بازار خوبی داشته باشن، یا بلاک چین، هوش مصنوعی، اینترنت اشیا، چاپ سه بعدی و …)
    ۸- …
    راستش هرچی فکر کردم همین هفت تا به ذهنم رسید که البته فکر کنم برای هر رشته ای این هفت فاکتور رو بررسی کنم تصمیم گیریم کلی بهبود خواهد داشت، اما ممنون میشم شما یا مخاطبان هم اگر نکته‌ای/تجربه‌ای دارید، من رو راهنمایی کنید.

    1. سلام رفیق.
      من فکر میکنم که امین آرامش تجربه ی خوبی درانتخاب رشته داره ویه دوره هم با همین موضوع برگزار کرد ازت میخوام که این سوال رو باهاش مطرح کنی
      این مواردی هم که خودت نوشتی خوبه بد نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *