به تازگی رمان پر اثر شارلوت مری ماتسین، نویسنده انگلیسی رو خوندم و چند خطی ر درباره ی کتاب نوشتم:
پر by ماتیسن
My rating: 3 of 5 stars
چند تا نکته رو میشه در مورد این داستان گفت.
موضوع اول:
پیش بینی خود محقق یا به انگلیسی self fulfilling prophecy به این میگن : زمانیکه شما یک پیش بینی در مورد زندگی خود را باور کنید ضمیر ناخودآگاه شما تمام تلاشش را میکند تا این اتفاقات بیفتد. مثالش در کتاب به این شکل بود که جادوگری به میویس گفته اگر آواز بخوانی حتما خانواده ات بدبخت میشود و …. و همینطور هم میشه چون ضمیر ناخودآگاه شخص تمام تلاشش رو میکنه تا این بدبختی ها اتفاق بیفته و چون به وقوع پیوستن یک بدبختی بسی آسانتر از حادث
شدن خوشبختیه و همیشه ویران کردن آسانتر از ساختن است پس پیش بینی های منفی راحت تر و کامل تر اتفاق می افتد. مثال دیگر این اتفاق که در جامعه شناسی مورد بررسی قرار گرفته در مورد بانکهاست یعنی مردم پیش بینی میکنند که بانکها در حال ورشکستگی هستند به همین خاطر همه ی مردم میخواهند پولشان را از بانک خارج کنند و بانک واقعا ورشکست میشود و پیش بینی مردم درست از آب در میاد!
موضوع دوم:
ناتوانی از آرزو کردن. مسخره به نظر می رسه ولی گاهی اوقات ما آرزوهای اشتباه میکنیم. مثلا آرزو میکنیم که مهاجرت کنیم بعد وقتی به آرزویمان می رسیم می فهمیم که این چیزی نبوده که میخواسته ایم. در مورد شغل و دانشگاه رفتن و ازدواج و … هم به همین صورته راجر آرزو داشت میویس ثروتمند و مشهور بشه و وقتی این اتفاق افتاد میخواست زمان به عقب برگرده و همان میویس سه سال پیش یعنی میویس فقیر و گمنام را ببیند. ما باید خواهان بدست آوردن حس بعد از اتفاق باشیم نه خود اتفاق. مثلا ما باید آرزوی خوشبختی و آرامش داشته باشیم نه صرفا پولدار و مشهور شدن چرا که امکان داره محقق شدن این اتفاقات ما رو به هدف غایی که خوشبختی و آرامش است نرسونه. هدف و وسیله رو نباید با هم قاطی کنیم.
موضوع سوم:
نباید گذشت زمان را نادیده بگیریم. گذشت زمان میتونه هر چیزی رو تغییر بده و عشق به تنهایی کافی نیست بلکه باید پیوسته چون گلی نو رس و شکننده از آن مراقبت کرد و اگر این مهم صورت نگیرید تنومند ترین درختان نیز در اثر بی توجهی ما خشک خواهند شد چه برسد به گلهای نازک احساس.