زنان عصر جدید

زنان واهمیت فعالیت مفید

پ ن:

به دختران خود یاد دهید
قبل از ازدواج به آرزوهایشان برسند،

مردان
غول چراغ جادویی علاءالدین نیستند . . .

برتراند راسل

میخواهم قدری در مورد نصفی از جامعه بنویسم٫ نصفی از جامعه که  نقش مهمی به آنها داده نشده حتی در کشورهای پیشرفته هم اگر چه زنان پیشرفتهایی داشته اند ولی با چیزی که باید باشند و میتوانند باشند فاصله دارند. در واقع بیشتر زمان آنها با خرید کردن و اینکه چه چیزی بخرند تشکیل شده است و یا عادت به تنبلی و هدر دادن وقت. اینکه همه زنها باید شاغل باشند حرف گنده و بی خاصیتی است ولی اگر زنی شاغل نباشد میتواند حداقل در بخشهایی از خانه کمک حال شوهر یا خانواده اش باشد.

ولتر میگه : کار ما را از سه شیطان بزرگ یا به عبارت دیگر از سه شر بزرگ یعنی کاهلی – بدذاتی – و فقر حراست میکند.

به واقع هم چنین است اگر زنان مشغولیت و فعالیت مفید داشته باشند و زمانشان را به کاردستی یا DIY به قول فرنگی ها بگدارند یا لباسهای پاره را بدوزند مثل سابق (به جای خرید کرددن دوباره) یا کتابی در مورد آموزش تربیت کودکان بخوانند و یا درسهای متمم مربوط به مهارتهای پولی و کودکان را بخوانند دیگر فقط به این فکر نمیکنند چطوری میشود پول را خرج کرد.

هیچ چیز بیش از اینکه عده ای مدام در اتاقی دربسته روبروی هم بنشینند و تنها کارشان این باشد که مدام پرگویی کننند ذهن را محدود نمی کند و موجب پیدایش مسایل پیش افتاده خبرچینی بدخواهی برای دیگران مردم آزاری و دروغ نمی شود. وقتی که همه سرگرمند تنها در صورتی لب به سخن باز میکنند که حرفی برای گفتن داشته باشند. اما وقتی که هیچ کاری نمی کنند حتما باید یکریز حرف بزنند و این از همه مزاحمت ها ناجورتر و خطرناک تر است. من حتی به خود اجازه میدهم که از این فراتر روم و تاکید کنم که برای ایجاد فضایی مطلوب در یک جمع نه تنها هر کسی باید به کاری بپردازد بلکه باید کاری باشد  که نیازمند اندکی دقت باشد. اعترافات- روسو ص  ۲۴۹-۲۵۰

یکی از راه های اصلاح این جامعه فروپاشیده و سست(ایران) که با ۵۰ درصد توان کار میکند و از آن ۵۰ درصد هم ۱۰ درصدش مفید است به کار انداختن موتور تحرک و تلاش و نشاط زنان است . معنا دادن به زندگی انسان مهمترین وظیفه هر انسان آگاه و آزادی میتواند باشد. و راهش این است که به زندگی آدمهای اطرافتان که میتوانند همسر خواهر دوست همسایه یا هر کسی باشند  معنا دهید و سعی کنید آنها را تشویق به انجام یک کار مفید کنید.
بی شک بازار مصرفی تمایل دارد که ذهن همه مردم هزینه محور باشد چون مغز خودشان درآمد محور است. پس درکنار فکر به اینکه چگونه خرید کنیم گهگاهی بد نیست که فکر کنیم چطور میشود پول درآورد. به واقع هم به دخل فکر کنیم و هم به خرج.

در کتاب در میان ژاپنی ها  اشاره میشه که در ژاپن و در حدود ۳۰ سال قبل کلاسهایی بوده  برای زنان خانه دار برای استفاده هر چه صحیح تر از وسایل خانگی و نگه داشتن آن. این همون چیز فراموش شده نه فقط در بین زنان بلکه برای همه هست. همه به داشتن فکر میکند و نگه داشتن چندان جذاب نیست از نگهداری وسایل بگیرید تا خانه و حتی روابط غافل از اینکه ارزش خیلی از چیزهایی که داریم و یا خواهیم داشت با نبودن همین اصل نگهداری سریع به ۰ می رسد.

میتوانیم خوش باشیم و به این مزخرفات بخندیم ولی آیا عقب افتادگی امروز ما نتیجه بی خیالی و اشتباهات نسل گذشته نیست؟ ما هم برای نسل آینده مسولیم که خود را اصلاح کنیم که معنای جدیدی به زندگیمان بدهیم که کمی به خودمان سختی دهیم. باور کنید کسی که میگوید انسان برای چریدن و خندیدن خلق  شده آدم متعادل و درستی نیست.
نجات فرهنگ و خانواده و هر چیزی تنها با کار میسر است و بطالت و بیکاری مثل کرمی است که همه جامعه را فاسد میکند. فکر نمیکنم مقدس تر و مفیدتر از این کلمه چیز دیگری داشته باشیم.

در پایان بگم اگر شما ۱۰۰۰ مثال نقض برای رد این حرفها بیاورید من ۲۰۰۰ مثال نقض می آورم ولی باور کنید به قول امیر خانی هر چقدر عددها را هم بالا و پایین کنید چهار ستون این خیمه جنب نمی خورد.
این نوشته ها را یک ناظر زندگی نوشته است که ممکن است اشتباه کند ولی احتمالش خیلی کم است عقده ای یا روانی یا متحجر یا … باشد..

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

12 دیدگاه برای «زنان عصر جدید»

  1. مدتهاست من هم به نتایج مشابهی رسیده ام فواد. اول هم از همسر و مادرم شروع کرده ام. حتی برایشان کلاسهای منظم گذاشته ام. تا توانا شوند، کار با دنیای واقعی (آنلاین) را یاد بگیرند. تحلیل هایشان را ارتقا دهند، تلویزیون کمتر نگاه کنند و …
    از این بخش از نوشتت خیلی خوشم آمد:
    “نجات فرهنگ و خانواده و هر چیزی تنها با کار میسر است و بطالت و بیکاری مثل کرمی است که همه جامعه را فاسد میکند. فکر نمیکنم مقدس تر و مفیدتر از این کلمه چیز دیگری داشته باشیم.”
    هم نظرم باهات در این مورد هم. نمیدونم این مطلبم رو خوندی یا نه:
    https://goo.gl/COHUKN

    راستی فواد من هم از علاقه مندان رضا امیرخانی هستم. از 86 باهاش آشنا شدم، همه آثارش رو حداقل یک بار خوندم. “من او” رو دو بار و “از به” رو سه بار خوندم.

  2. سلام امین عزیز . حالا که سر حرف باز شد باید بگم من هم با خواهرم و همسرم شروع کردم .
    به مادرم (نسل قدیم)نه تنها نمیتوانم چیزی یاد بدهم بلکه هنوز هم دارم ازش یاد میگیرم مادرم درس های تفکر سیستمی و تصمیم گیری و منطق رو یکجا و به صورت روشن و عملی از دین اسلام استخراج میکنه و در زندگی واقعی بدون کم و کاست پیاده میکنه بعضی وقتها شرمنده میشم از اینکه مادرم بیسواده و من با این درک ضعیفم باسوادم. یعنی تنها سواد مادرم همون اصول مذهبی و کامل و بدون کم و کاست است که به آن عمل میکند.
    – به همسرم دارم زبان انگلیسی یاد میدم و کمکش میکنم که کامپیوتر هم مسلط بشه . قبلا برای خواهرم کامپیوتر خریدم و همینطور کتابهای ICDL بهش دادم. مشغول راه اندازی کسب و کار خانوادگی سه نفری کوچکی هستیم (آنلاین) و یک ماهه شروع کردم راه طولانی ولی پر امیدی هست آدم بعضی وقتها روی چیزهایی تلاش میکنه که حتی اگر هم ببازه بازم برنده ست من اینطوری به این تلاشهام نگاه میکنم.
    من هم امیرخانی رو دوست دارم ولی فقط نفحات نفت رو خوندم ازش متاسفانه.

  3. در مورد مادرت میفهمم چی میگی، این رو زیاد توی نسل اسما بیسواد قبل میشه دید که بسیار باسوادتر از ما “عمل” میکنند. خدا حفظش کنه مادرت رو.
    امیدوارم خبرهای خوبی از کارتون بشنوم.، چقدر خوب که داری این کار رو میکنی.
    اتفاقا من هم دارم همین روزها برای خانمم یه لپتاپ میخرم، قراره عضو متمم بشه و کلی برنامه دارم…
    فواد، نفحات نفت تنها کتاب تحلیلی رضا امیرخانیه. بقیه یا رمان اند یا داستان کوتاه یا سفرنامه.
    فکر کنم تو از “جانستان کابلستان” خوشت بیاد، یه سفرنامه از افغانستان. امیرخانی آدم بی باکیه، رفته توی دل مردم افغان و کلی چیز داره از دل فرهنگ اونها. این پشت جلد کتابه:
    «هر بار وقتی از سفری به ایران برمی گردم، دوست دارم سر فرو بیافکنم و برخاک سرزمین م بوسه ای بیافشانم. این اولین بار بود که چنین حسی نداشتم. برعکس، پاره ای از تنم را جا گذاشته بودم پشت خطوط مرزی، خطوط بی راه و بی روح مرزی. خطوط «مید این بریطانیای کبیر»!»
    با این توصیفات اگر دوست داشتی میتونم این کتاب رو برات بفرستم. بهم با ایمیل خبر بده اگر خواستی.
    “منِ او” رو هم میتونم برات بفرستم. پرفروش ترین رمان امیرخانیه. یه رمان بلنده،

  4. امین جان کتاب جانستان کابلستان رو برام بفرست . من هم یک کتاب برات میفرستم .با ایمیل بهت خبر میدم.
    خیلی ممنون ازت

  5. سلام فواد جان
    با حرفات موافقم اما سختی بزرگ این تلاش اینه که بعی از زنان جامعه ما شاید خودشون هم بدشون نمیاد از جنس دوم بودن ، قبلا عقیده م این بود که ما مردها زنان رو همیشه در نظر نگرفتیم و هنوز هم نمی گیریم اما تجارب برخورد با بعضی زنان من رو به این باور سوق داده که بعضی خانم ها نه تنها بدشون نمیاد از این وضعیت بلکه یه جورایی خوشحال هم هستن
    نمیدونم چرا اینطور هست و چیکار باید کرد

  6. عجب مطلب خوبی بود؛ نگاه کیفی و کمی رو کنار هم داشت… من با این موشکافی تاحالا بهش نگاه نکرده بودم. تلنگر خوبی بود برام، که خصوصا باتوجه به مثال عملی ای که از خانواده خودتون زدید منم به فکر واداشت تا حداقل واسه اطرافیان خودم- تاجایی که میدونم و میتونم- مفیدتر واقع شم.
    دلیل اینکه بعد از مدتی که وبلاگت رو میخونم بالاخره جرات کردم کامنت بذارم اینه که هم کمی آشنا تر شدم با فضای فکریت هم خواستم که تشکر کنم بابت اینکه تجربیاتت رو به اشتراک میذاری؛ و ازونجایی که خودم خیلی تئوری زده و فلسفه باف هستم، درخواست کنم چون دید پراگماتیکی که” بنظر من” داری و برای من تحسین برانگیزه بیشتر از همین تجربه های واقعی برامون بنویسی چون برای من که تلنگر های خیلی خوبی بوده تاحالا..
    این دو جمله خیلی خوب بود:” واقعیتش قبل از تلاش کردن نمیخواهم قضاوتی بکنم” + “ولتر میگه : کار ما را از سه شیطان بزرگ یا به عبارت دیگر از سه شر بزرگ یعنی کاهلی – بدذاتی – و فقر حراست میکند.”

  7. ممنونم علیرضا
    هیچ چیزی لذت بخش تر از این نیست که به زندگی دیگران معنا دهی خصوصا به زندگی کسانی که نصف جمعیت را تشکیل می دهند و همیشه در خانه بوده اند و اعتماد به نفسشان را از دست داده اند و بیکاری و بطالت موجب شده به هجویات ماهواره و تلگرام و حرف های سطحی روی بیاورند این فرشته ها شایسته ی این زندگی ملال آور و تکراری و بدون هدف نیستند.
    یک جایی این جمله نقل شده که:
    اگر یک مرد را آموزش بدید یک مرد را آموزش داده اید ولی اگر یک زن را آموزش دهید یک نسل را آموزش داده اید.
    زنها شالوده ی فکری فرزندان و نسل آینده را میسازند.
    یک زن بدون اعتماد به نفس با احساس پوچی و سردرگمی و غرق در افکار سطحی و مصرف کننده و گمگشته و جنس دوم چطور میتواند یک انسان آزاده و متکی به نفس تربیت کند؟ چه چیزی دارد که به او یاد دهد؟
    ————————————–

  8. راستش توی کامنت قبلی میخواستم اینو بپرسم، کلا یادم رفت D:
    همونطور که توی کامنت قبلی هم اشاره کردم یکمی تئوری زده ام و بنظر خودم اینطوری که دارم پیش میرم شاید خیلی اوضام حادتر بشه توی عملی کردن دونسته هام بیشتر و بیشتر دچار تردید بشم.
    با یه نگاه کوتاه به لینک کتابخونه ی آنلاینت که قرارش دادی و excerpt هایی که توی فواصل کوتاه زمانی از کتابهای مختلف پست میزنی کاملا مشهوده که کتابخونی و رو همین حساب احتمالا گزینه ی خوبی هستی که این سوال رو ازت بپرسم.
    سوالم: اینی که به عملگرایی رسیدی آیا نسخه شو توی کار و با تجربه عملی درآوردی یا اینکه کتابی چیزی وجود داره که بتونی بهم معرفی کنی در موردش؟؟( که خیلی خیلی ممنونت میشم )
    اینی که میگم تئوری زده ام شوخی نیستا؛ ینی حتی وقتی که یکی دو سال پیش با خود واژه پراگماتیسم آشنا شدم و اولین تعاریفی که ازش تو نت خوندم بنظرم اومد آره آقا اوکی، این دقیقا نسخه ی منه و باید برم ته و توش رو درآرم که منجر شد به خوندن کتاب”پراگماتیسم” اثر ویلیام جیمز(که خودش از بنیان گذارای مکتب فلسفه اش بوده) و در نهایت بازم به دونسته های تئوریم اضافه کردم و عملا تاثیری روی اینکه خودم دست به عملی واقعی باتوجه به شرایط واقعی و امکانات موجودم(امکان مجاور) بزنم نداشت.
    امیدوارم تونسته باشم رسونده باشم منظورمو.
    پیشاپیش ممنون.

  9. علیرضا این عملگرایی مثل سایر چیزها نسبیه و گرنه من هم تمام تلاشم این است که بیشتر عملگرا باشم.
    ——————–
    کتاب:
    معمولا در شرایط مختلفی سراغ کتاب میرم. بعضی وقتها مثلا میخواهم یک ایمیل مارکتینگ برای کسب و کارم انجام دادم . مستقیم میرم کتاب میخونم بعد نکته هاشو مینویسم بعد اجرا میکنم این روش مستقیم تبدیل دانسته به عمل است.
    بعضی وقتها در مورد یک موضوع کتاب های مختلف میخونم و مثل یادگیری کریستالی در ذهنم چیزهایی حک میشه و در موردش مینویسم بعد تبدیل به مدل ذهنیم میشه و بر همون اساس تصمیم میگیرم این مورد دوم ربطی به کار نداره و اصول کلی زندگی و مدل ذهنی رو میسازه در مورد مسایل مختلف چیزهای زیادی نوشتم که یکیش همین لینک زیره :
    goo.gl/J0fgh2
    —————————
    میشه 100 صفحه در مورد عملگرایی و… نوشت ولی مهمترین دلیلش تنبلی است .
    به نظرم باید به بعضی چیزها خودت رو عادت بدی
    ورزش کردن
    صبح زود از خواب بیدار شدن
    فعالیت های فیزیکی
    خلاصه هر چیزی که بوی تنبلی داره از خودت دور کن
    مطالعاتت رو محدود به ساعاتی مشخص کن
    هدفمند بخون و برای اجرای دانسته هات یک راهی پیدا کن
    شب ها مطالعه کن و روزها انجامش بده – روز زمان کار کردن است
    با افرادی که عملگرا هستند دوست شو
    ——————————–
    به شخصه زیاد عملگرا نیستم و در مقابل کسانی که میشناسم و دوستانی که داشتم و دارم در این زمینه حرفی برای گفتن ندارم
    ———————————-

  10. سلام فواد جان
    بحث خوبی مطرح کردی من که به دختر هی می گم کمتر نگاه فیلم کودک کن و بیشتر مطالعه کن ( کلاس اول ابتدایی هستند ) از طرفی هم می بینم ما در کودکی یک کانال بیشتر نداشتیم و کلی ذوق می کردیم که کی فیلمپخش می کنه ، (حداقل بزار این یکی کمی فیلم ببینه ولی تازگی مجبورش کردم نقاشی بکشه و برای نقاشی هایش داستان بگه ،و این خیلی به تخیل پردازی او کمک کرده است به نظرم فعلا تا اینجا خوب است .
    اما در مورد نسل فعلی بگم که خیلی با واژه های بدون مفهموم پردازی شده ،سر و کاردارند و بعضی از مواقع باعث می شود که نتونی بهشون نزدیک بشی و دائم بهانه می آورند ، و پناه آوردن به شبکه های اجتماعی برای وقت گذرانی رابه یادگیری فتو شاپ که کمی تمرکز نیاز دارد ترجیح می دهند ،در خصوص نسل قدیم سعی می کنم بیشتر شنونده باشم و گوش کردن فعال را یاد بگریم زیرا نسلی هستند که از دل یک بحران متولد شده اند و راه خود را ایجاد کرده اند در ضمن آسیب های هم در این راه برداشته اند. و در این دوران نیاز به تایید شوندگی و مهربانی و عطوفت دارد حتی لازم باشد گاهی از ابراز عقیده ات خودداری کنی .

  11. سلام آقای کشاورز ممنون از اینکه نظرتون رو برام نوشتید – انشالله که دختر کوچولوتون زیر سایه شما سالم و خوشحال باشه .
    در مورد برنامه های تلویزیونی حق باشماست الان اینقدر برنامه های متنوع زیاده که کسی نمیتونه تمرکز کنه در واقع در عصر حواس پرتی هستیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *