پ ن : امروز خواندن کتاب ۵۳ نفر نوشته ی بزرگ علوی را شروع کردم. شروع کتاب با شعری از احمد شاملو است به نام “قصیده ای برای انسان ماه بهمن” این شعر را شاملو درسوگ تقی ارانی نوشته است.
قسمتی از شعر “قصیده ای برای انسان ماه بهمن”
تو نمیدانی غریوِ یک عظمت
وقتی که در شکنجهی یک شکست نمینالد
چه کوهیست!
تو نمیدانی نگاهِ بیمژهی محکومِ یک اطمینان
وقتی که در چشمِ حاکمِ یک هراس خیره میشود
چه دریاییست!
تو نمیدانی مُردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگیست!
تو نمیدانی زندگی چیست، فتح چیست
تو نمیدانی ارانی کیست
و نمیدانی هنگامی که
گورِ او را از پوستِ خاک و استخوانِ آجُر انباشتی
و لبانت به لبخندِ آرامش شکفت
و گلویت به انفجارِ خندهیی ترکید،
و هنگامی که پنداشتی گوشتِ زندگیِ او را
از استخوانهای پیکرش جدا کردهای
چهگونه او طبلِ سُرخِ زندگیاش را به نوا درآورد
“شاملو”
شعر عالی،
فواد جان بواسطه یادداشت شما در باب اگزیستانسیالیسم با شما آشنا شدم.
خوب مینویسید.
خوشحالم از اینکه خوشتون اومد