ملا مصطفی بارزانی و کتاب نجفقلی پسیان

از خیابان فردوسی سنندج رد می شدم که چشمم به کتابی خورد البته از کتابهای تاریخی زیاد خوشم نمیاد, هر چند به خواندن نوع تفکر و مدل ذهنی افراد بزرگ علاقه دارم و تاکنون کتابهایی مثل:‌ منم تیمور جهانگشا – چنگیز خان – استالین – و …شاید ده ها کتاب دیگر  را خوانده بودم و اخیرا هم کتابی به نام محمد پیامبری که از نو باید شناخت از یکی از دوستانم به امانت گرفتم که میخواهم بخوانم این مطالعه ها نه برای شرح وقایع تاریخ و حفظ کردن آن بلکه بیشتر برای شناخت مدل ذهنی آنها و اینکه افراد بزرگ چگونه فکر کرده اند می خوانم و به این کتابها علاقه دارم .

در مورد تاریخ سیاسی کرد بیشتر مطالعه من شنیداری و یا از طریق اینترنت و رادیو و روزنامه بوده و هیچ وقت کتابی نخوانده بودم کتابی که در دیماه ۹۴ دیدم را نجفقلی پسیان نوشته بود و عنوان اصلی کتاب From bloody Mahabad to Arass coasts است, این کتاب را احمد محمدی به زبان فارسی ترجمه کرده است.

نجفقلی پسیان از افراد نزدیک به حکومت شاهنشاهی بوده و اصالتا قفقاز و دارای قلم نافذی بوده است او سردبیر سابق روزنامه اطلاعات و نویسنده در نشریات مختلفی در زمان شاهنشاهی بوده است.

کتاب او برخلاف چیزی که در ابتدای کتاب عنوان میکند و اعلام بی طرفی میکند مدافع حکومت شاهنشاهی و ارتش ایران است و همه کردها را عشایر نامیده است و ارتش را مقدس!!!‌

کتاب را داشتم توی اتوبوس میخواندم در همان صفحات اول کتاب میخواستم از پنجره اتوبوس کتاب را بیرون پرت کنم ولی به خواندن آن ادامه دادم .

کتاب از لحاظ شرح وقایع و توصیف جنگ ها جالب بود, خصوصا برای من که در دوره سربازی از اطراف سردشت و مهاباد و جیران بلاغ تا نقده و ارومیه و سه راه راژان و تا می رسد به زیوه واز زیوه به بالا به سمت سیلوانا و جرمی و از پشت زیوه به سمت دالان پر و بزسینا و بالاتر از آن به کلاشین و پایین تر از آن زیوه یعنی دیزج و اشنویه و دره قاسملو یا از سه راه راژان به سمت روستای موانا ومارمیشو و… همه مناطق و روستاها را می شناختم.

چه چیز کتاب برای من جالب بود؟

شجاعت و جسارت ملا مصطفی بارزانی حتی وقتی با قلم دشمن نوشته شود!‌

ملا مصطفی همراه با نزدیک ۳۰۰۰ نفر از طوایف بارزانی به داخل ایران آمده و پس از فشار ایران و عراق و ترکیه همراه با ۵۰۰ نفر از افراد زبده خود به سمت کلاشین رفته و وارد خاک شوروی میشود بدون آذوقه کافی و فقط با سلاح برنو جالب است که حتی توپ و مسلسل و غنایمی را از ارتش قدرتمند ایران گرفته افسران ارتش را اسیر کرده و خود را تسلیم هیچ دولتی نکرده است.

حتی زمانیکه حملات هوایی وحشیانه ایران به خانواده های بارزانی صورت گرفت تا زمانیکه از خروج عمده خانواده و طوایف خود مطمن نشد و از سلامتشان باخبر نشد خاک ایران را ترک نکرد و در ارتفاعات برده زرد و کلاشین توقف کرد و بعد از اطمینان خروج بارزانی ها از ایران و رفتن خانواده ها به عراق به سمت شوروی حرکت کرد یک راهپیمایی و جنگ چریکی بی مثال همزمان با سه کشور, این جنگ چریکی بدون شک نه در کردستان بلکه در خاورمیانه و دولت های اطراف نیز بی نظیر و تاریخی بوده است و حتی موجب تشویق دشمنان ملا مصطفی هم در ارتش ایران شده است.

 

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

4 دیدگاه برای «ملا مصطفی بارزانی و کتاب نجفقلی پسیان»

  1. حقیقت این هست که ملا مصطفی خیلی بالاتر از این بود گه دشمن نوشته است! من داستان حماسه آفرینی بارزانی و همراهانش را از نزدیکانش شنیده ام! آن همه شجاعت، پاکدلی، عشق به قوم و خاک کردستان غیور و سلحشور، کسی که هرگز تسلیم دشمن نشد! من هر بار ناخواسته اشک بر گونه هايم روان میشود، اشک شوق بر داشتن چنین اسطوره و قهرمان ملی!

    گویند که ملا مصطفی برای مذاکره راهی تهران شد، و شاه دستور باز داشت او و دو همراهان او را داد!
    افسران ارشد ارتش به نزد برادرش شيخ احمد بارزانی رفتند، و گفتند قهرمانتان ملا مصطفی بارزانی در اسارت ما هست، پس شما هم تسلیم بشوید!
    شیخ جواب فرمودند، شما تنها یک قهرمان و ملا مصطفی را اسیر کرده ايد، در صورتی که هر یک آز فرزندان قوم بارزانی یک قهرمان و ملامصفی هست!

    روحش شاد!
    مشرق زمین در پانصد سال گذشته کسی مانند او را به خود ندیده!!

    1. بله آقای عارف کاش نویسنده ای یا فیلم سازی کرد شرح این مبارزات را به فیلم یا کتابی تبدیل میکرد . ممننون که نظرتون رو نوشتید

  2. همیشه در هنگام خواندن داستان های تاریخی یا نقل آن ها توسط افراد به این موضوع فکر می کنم که چه چیزی باعث می شود تا این داستان ها، کتاب ها و حرف ها را باور کنیم و یا یقین پیدا کنیم که این شخصیت ها و اتفاقات تاریخی زائیده ذهن نویسنده نیست؟
    کجای تاریخ راست و کجایش دروغ است؟ آیا کسی میداند؟
    سوال من از آقای انصاری این است که این شجاعت ها را به صرف خواند آن ها در یک کتاب باور می کنید؟
    چه سندی برای تایید ادعای نویسنده وجود دارد؟
    حقیقت تاریخ را فقط کسانی می دانند که آن را دیده اند و در آن زمان لمسش کرده اند زیرا چه بسیار تاریخ نویسان درباری و چه بسیار دروغگویان حقه پرداز!!!

    1. نمیتوانم جواب دقیقی به این سوال بدهم ولی میشود از چند زاویه به این موضوع نگاه کرد:‌
      1.اول اینکه هم باید نوشته های طرفداران بارزانی و کرد را خواند و هم باید کتابی را که نجفقلی پسیان به حمایت از ارتش ایران نوشته است خواند در تحلیل یک واقعه تاریخی یا بهتر است سخن دوستان و دشمنان او را خواند یا تحلیل و کتاب یک آدم بی طرف را با جمع بندی این موارد هست که میتوان تا حدودی نتیجه گرفت و به واقعیت نزدیک شد.
      2.در بررسی موضوعات تاریخی مهمتر از رویداد بحث روند است یعنی مهم نیست که در فلان جنگ چه کسی پیروز شد و یا چه پادشاهی سقوط کرد وقایع تاریخی را باید دراز مدت و در طول یک روند نگاه کرد اگر به 100 سال اخیر در تاریخ کرد نگاه کنیم تاثیر و اسم کسانی چون قاضی محمد و ملامصطفی مشخص و در نگاه عموم مردم از احترام زیادی برخوردار بوده اند این روند 100 ساله مهمتر از نوشته یک کتاب یا فیلم تاریخی است و و این روند مورد اتکای شخصیت این رهبران سیاسی یا نظامی است همانطور که اگر بخواهیم به اسلام یا مسیحیت یا قوم مغول نگاه کنیم باید در بازه ای زمانی بلند مدت و چند صد ساله به آن نگاه کنیم و نه در یک نقطه مشخص.
      3.نمیشود نویسنده را از متن جدا کرد و در هم تنیده اند ولی هر کسی بعد از چند سال مطالعه می تواند خودبه خود فیلتر مناسبی در ذهن خود درست کند که شایعات و چیزهای بی اساس را تا حدودی فیلتر کند البته نه 100 درصد.
      4.اینکه ما تاریخ نخوانیم چون بالاخره یک انسان جایزالخطا و مظنون آن را نوشته است به نظرم اشتباه است تلاش هر انسان در مورد هر چیزی نسبی است ما درصدی از کتاب را میفهمیم تعدادی کم از کتابها را میتوانیم بخوانیم بعضی از صفحات را خواهیم فهمید و در آخر نسبت به بعضی از موارد اطمینان پیدا میکنیم در مورد بقیه چیزی نمی فهمیم و به بعضی وقایع نیز مشکوک هستیم . پس نمی شود 100 درصد اطمینان کرد و همانطور نمی شود 100 درصد آن را رها کرد.
      البته از هیچ انسانی نمیتوان انتظار کمال و اشتباه نکردن داشت و تمام توان و تلاش هر انسانی به استفاده حداکثری از حداقل منابع برمیگردد باید دید که این شخص چه منابعی داشته و آیا از همه آن استفاده کرده است یا نه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *