چشم هایش

پ ن: تقدیم به همسرم

“چشم هایش”

آشفته در آغوش وسیع باد، خرمن سیاه موهایش

صبورانه عشق را به تماشا نشسته است و می خندد

خنده ای چون شکوه بی پایان زندگی

حک شده بر سرخی زیبای لبهایش

هیچ ترانه ای بی نوا نخواهد ماند

اگر صدایی باشم در کنارصدایش

چه بهاری میشود این پاییز

آسوده راه پیمودن در هوایش

چون ریشه که با خاک درهم آمیخته است

گویی تنیده شده دنیایم به دنیایش

فواد. پاییز۹۹

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

2 دیدگاه برای «چشم هایش»

  1. شعر زیبایی بود فواد(شعر، متن یا هرچیز دیگری)
    به آرامشی که در کنار خانواده داری غبطه میخورم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *