Too short didn’t read
همیشه مطالب بلند را به کوتاه ترجیح میدهم وقتی میخواهم کتابی بخوانم و اگر بین ۲ گزینه گیر کرده باشم کتاب طولانی تر را انتخاب میکنم. با جملات کوتاه و نصفه و نیمه و محتوای کوتاه بیگانه ام این روزها هم ترجیحاتم مثل سابق است و زیاد عوض نشده.
مطالبی را که نوشتم و بیشتر از ۷۰۰ یا ۸۰۰ کلمه است خیلی بیشتر دوست دارم٫ اگر یک نفر چند تا پست نوشته باشه پست طولانی تر را برای مطالعه انتخاب میکنم٫ توی TED نگاه کردن به فایلهای طولانی تر را دوست دارم٫ و خلاصه اینکه اینقدر زمان ندارم که آن را برای مطالب کوتاه هدر بدم!
احساس میکنم نوشته وقتی از مرز ۱۰۰۰ کلمه میگذرد تازه کم کم سر وشکلش پیدا میشه و مخاطب میفهمه قضیه از چه قراره حتی صحبت کردن طولانی و بحث های دامنه دار را با دوستانم ترجیح میدم تا اینکه شبیه تلگراف های دوران جنگ با هم حرف بزنیم. مردم برای نوشته های بلند و فیلمهای بلند وقت ندارند و من بالعکس برای مطالب کوتاه!
شاید بگید طولانی بودن یک کتاب و یا یک نوشته کیفیت آن را مشخص نمی کند بله حق با شماست یعنی اگر ببینم کتاب یا نوشته ای با وجود طولانی بودن به درد نمیخوره رهایش میکنم نمونه اش رمان نام من سرخ نوشته پارموک بود که بعد از خوندن ۳۰۰ صفحه نیمه کاره گذاشتمش کنار با خیلی از کتابهای دیگر هم همین کار را کردم و اصراری به خواندن آنها تا آخر نکردم و بالعکس اگه از کتابی خوشم بیاد احتمالا ۲ بار می خوانم.
هیچ وقت نتونستم با محتوای کوتاه ارتباط خوبی برقرار کنم کتابهای کم عمق من را وارد جریان بازی نمیکند و بعد از خواندن اونها احساس میکنم فقط پفک خوردم و سیر نشدم.
این نوشته هم طولانی نیست و به همین خاطر چنگی به دل نمی زند مثل بقیه ی نوشته های کوتاهم چرند و بی خاصیت است. نه چیزی ازش میشود فهمید نه استدلالی روشن دارد کاش دستانم اینهمه لکنت نداشت و میتوانستم بیشتر بنویسم. به نظرم نوشته های کوتاه شبیه افراد گنگ و دیوانه و کم عقل هستند که نمی توانند مفهوم را برسانند نمی توانند حرف بزنند فقط گریه و زاری میکنند و با زور و تلاش توضیح هر کلمه ای برایشان عذاب است.
میدانم که همه ی این بهانه ها برای کمبود وقت است به نظرم استرس زمانی و اینکه وقت کمه و عمر تموم میشه و فرصت نیست و …. باعث بیچارگی بیشتر ما شده است به ورزشکاری بگو که اگر برای قهرمانی میخواهی تلاش کنی باید بیشتر تمرین کنی و روزی ۲ بار باید تمرین انجام بدی میگه بله میدونم ولی وقت ندارم. به مدیر شرکت میگویی که باید بیشتر روی مشکلات شرکت فکر کنی میگوید وقتی برای فکر کردن ندارم. محصل میگوید وقتی برای درس خواندن ندارم. کارگر برای کار کردن وقت ندارد. نویسنده برای نوشتن و محقق برای خواندن وقت ندارد.
نمی فهمم که این چه وضعیت مزخرفی است که هیچ کسی وقت ندارد پس با وقتتان چکار میکنید ؟ پس اگر وقت ندارید چرا ادامه می دهید ؟ چرا این عنوانها و القاب را روی خودتان گذاشته اید؟
سلام فواد جان
همیشه چه در نوشتن و چه در خواندن بین دوراهی انتخاب کوتاه تر و بلندتر بودم و همچنان هستم
البته در مورد نوشتن با درست کردن دوتا وبلاگ خودم رو راضی نگه داشتم و هم کوتاه می نویسم و هم بلند اما در مورد خواندن هنوز سردرگمم و باز انتخابم مثل نوشتن در نهایت خواهد بود
نمیشه رمان خوند و داستان کوتاه نخوند ، نمیشه یک غزل از کاظم بهمنی رو خوند و لیلی و مجنون نظامی رو نخوند ، نمیشه سفرنامه تاریخی مختصری رو خوند و بشه از تاریخ تمدن ویل دورانت دل کند
من سعی می کنم با ملاک حجم خودم رو از خوندن نوشته ای محروم نکنم / البته هدف و مقصود تو رو هم کاملا متوجه هستم و این شیوه رو هم مفید میدونم
سلام حسین جان ممنون از کامنتت و خوشحالم که منظورم رو درک کردی
فواد جان وقتی یه فضای الکن و مضحکی مثل اینستاگرام رو در نظر میگیرم، واقعا میبینم که مطالب دو پارگرافی هم شانسی برای خوانده شدن ندارند. دو پاراگراف شده مصداق متن بلند و این همون جاست که برای انتخاب راه درست اصلا لازم نیست فکر بکنی و فقط کافیه ببین عموم مردم چه کاری میکنند و شما دقیقا اون کار رو نکنی!
من فشردگی و ایجاز رو تنها یک جا زیبا میدونم و اون در شعر هست و اتفاقا به نظرم فشردگی و چگال بودن، خاصیت زیبای شعره و نه البته متن.
ممنون از متن زیبات
“کافیه ببین عموم مردم چه کاری میکنند و شما دقیقا اون کار رو نکنی! ”
دقیقا پوریا من هم به این باور دارم
ممنونم
به راستی اشاره خوبی کردی به الکن بودن دست ها در به کار گیری کلمات ،ولی این هم یک جور مقاومت است که با هر روز نوشتن بلاخره شکسته می شود . فواد عزیز
بله آقای کشاورز با زیاد نوشتن و زیاد خواندن درست میشه
سلام فواد عزیز
چند روزی میشه که این مطلبت توی ذهنمه بعد از این که خوندمش. اولین بار توی فیدلی خوندمش اما امروز برای بار دوم که توی وبلاگت دیدم متوجه شدم لینک پیشنهادی به وبلاگ ست گادین رو هم برداشتی. میخواستم بپرسم این حذف هم در همین راستا بوده؟ چون همونطور که میدونیم ایجاز از ویژگیهای نوشتار ست گادین هست.
در مورد خواندن نوشتههای کوتاه واقعن موافقم باهات. وقتهایی که خودم کوتاه مینویسم از خجالت و برای جلوگیری از توهین به شعور مخاطب اون متن رو منتظر نمیکنم. به نظرم نداشتن صبر مشکل اصلی ماست و این باعث میشه که از خیلی چیزهای مهمی صرف نظر کنیم. وقتی به جای مرور منابع دست اول به نقل ناقص از اون منابع اکتفا میکنیم بدون شک مشکلات بعدی هم پیش میاد.
در کنار حرفهات به نظرم نوع مدیومی که انتخاب میکنیم برای مطالعه هم خیلی مهمه. من خودم توی اینستاگرام و تلگرام کمتر از وبلاگها و توی وبلاگها کمتر از کتاب میتونم تمرکزم رو حفظ کنم و به همین خاطر سعی میکنم فقط توی کتاب و وبلاگ و سایتهای معتبر مطالعه کنم.
ممنون از این که مدل ذهنی جالبت رو در این زمینه مطرح کردی
ممنون از کامنتت امین جان . یه روز با خودم فکر کردم و دیدم هیچ کتابی از ست گادین نخوندم ولی هر روز پستهای کوتاهش رو میخونم بعد در حالت گیجی و تعطیلی هی به خودم میگم برای خوندن کتابش وقت ندارم ! در حالیکه اگه کتابش رو میخوندم به اندازه ی این پستها وقتم رو نمیگرفت . پستهای ست گادین بیشتر انگیزشی است و خوبه ولی درکش برای من مشکل بود دوست دارم این فرصت را و تایم را آزاد کنم که کتابش رو بخونم حداقل 2 تاش رو بخونم. وقتی که من دارم پستی رو میخونم یعنی از خیر خواندن پست دیگر و کتاب دیگری گذشته ام باید کم کم چیزی را به نفع چیز دیگر کنار بزاریم.
چقدر خوب
من هم الان یکی از کتابهاش به اسم purpule cow رو دارم مرور میکنم. اگر دوست داشتی بگو بعد از این که تموم شد برات بفرستم.
حتما امین جان خوشحال میشم اگر بعد از خوندنش برام بفرستی