ژرمینال نوشته ی امیل زولا

پ ن: خطر اسپویل شدن داستان

به تازگی کتاب ژرمینال نوشته ی امیل زولا را به پایان رساندم. من نسخه ی صوتی آن را گوش دادم که با ترجمه ی بی نظیر سروش حبیی و صدای رضا عمرانی و توسط انتشارات ماه آوا تهیه شده بود. کتاب ۵۵۰ صفحه ای به ۲۵ ساعت کتاب صوتی تبدیل شده بود که البته شنیدن آن تجربه لذت بخشی بود.

شخصیت پردازی عالی نویسنده باعث شده که همه ی اسم ها با قیاقه هایشان در ذهنم حک شود. اتین,کارترین,شابال,ماهو, زن ماهو,ژاکلن و سوارین و باباموک و موکت و حتی دو تا اسبی که زولا آن ها را نیز به داخل داستان و به اعماق ۵۰۰ متری معادن کشانده بود یعنی ترمپت و باتای. 

کارگران که از وضعیت دستمزد خود ناراضی هستند و زندگی فلاکت باری دارند به رهبری اتین اعتصابات گسترده ای را ترتیب می دهند البته اتین یک رهبر چندان کاریزماتیک و مقتدر نیست ولی کم کم در خلال داستان با مطالعه و نامه نگاری با پلو شارک نقش رهبری پیدا میکند. پلوشارک یک فعال کارگری است که در پاریس زندگی میکند و مشغول تشکیل اتحاد بین الملل کارگران است ولی از دور فعالیتهای کارگری در سایر جاهای فرانسه و حتی بلژیک را زیر نظر دارد و گاهی برای سخنرانی و جمع کردن کمک های مالی هم به آنجا میرود. در هر حال اعتصاباتی که قرار بود چند روز طول بکشد به دلیل کوتاه نیامدن شرکت سه ماه طول کشید. صندوق حمایت کارگران تنها کفاف چند روز آنها را میداد. ۳۰۰۰ مارکی که کارگران به مرور زمان پس انداز کرده بودند سریع تمام می شود. بدبختی و فلاکت کارگران و گرسنگی کارگران از حد گذشت و تقریبا آبرو دارترین خانواده ها را مجبور بی آبرویی و گدایی کرد. توصیف این موقعیت ها چندان هنرمندانه بود که گاهی احساس می کردم در معادن زغال سنگ هستم و همراه واگن کش ها و کلنگ زن ها مشغول کارم.

در ادامه داستان سوارین که طرفدار آنارشیست بود دست به انفجار معدن زد و کارگرانی که اعتصاب کرده بودن را در اعماق زمین گرفتار کرد و آنها ر ابه کشتن داد معدن هم برای همیشه از بین رفت. در پایان داستان اکثر کارگران به زندگی نکبت بار خود ادامه دادند و اتین به فرانسه و پیش پلوشارک رفت تا مبارزات کارگری را با درایت بیشتری سازماندهی کند و اتحاد بین الملل که تازه تشکیل داده بودند را تقویت کند.

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *