کتاب دیدگاه های من و تفکر سیستمی ژاپن

 

g

برای دومین بار بود که این کتاب را خواندم و همون لذت بار اول را نیز بردم. کتاب از مجموعه مقالات ونظرات ماتسوشیتا گردآری شده که در مورد موضوعات مختلف است موضوعاتی مثل جنگ ژاپن٫ اقتصاد٫ اخلاق در تجارت و جدان کاری و وام و … خیلی از مسایل دیگر.

داشتن اصول و اهمیت دادن به کارهای جمعی و مهم دانستن قوانین و رفتارهای عاقلانه در اندیشه های ماتسوشیتا و همینطور نسل فداکار ژاپن نمایانه و با خوندن این کتاب میشه متوجه شد فاصله ی ما با 50 سال قبل ژاپن هم بسیار زیاده و اصولا تنبلی و خودخواهی و دروغ و  سایر صفاتی که به وفور از آن بهره مند هستیم در ژاپن خیلی کم یاب است.

میخواستم پاراگرافهایی از کتاب و براتون بنویسم.

فرض کنید درآمد ماهیانه من یک میلیون باشد٫ شرکت طرف قرارداد من از بابت کاری که از این طریق انجام شده عایدی نداشته است. ارزش کار من باید ده یا صد بربارب بیشتر و بهتر از دستمزدم باشد. من همواره از خودم سوال می کنم آیا در ازای کاری که انجام می دهم شایستگی دریافت این دستمزد را دارم تا شرکت بتواند از این طریق درآمد کافی کسب کرده و آن را برای سرمایه گذاری مجدد. پرداخت مالیات و سود سهام هزینه کند.امیدوارم هر یک از شما حاضرین در جلسه نیز گاهگاهی چنین پرسشی را از وجدان خود بپرسید سعی کنید در پایان هر ماه به ارزیابی عملکرد خود بپردازید تا دریابید به پیشرفت محل کار خود تا چه حد یاری کرده اید. ص 57

 

من در توان رایانه ها و یا صحت اطلاعاتی که ارایه میکنند شکی ندارم ولی باید مراقب باشیم برای شناخت خود به ماشین متکی نشویم. حتی با ظهور نسل پنجم بسیار مجهز زایانه ها و روباتهای بسیار دقیق و توانا نباید اجازه دهیم که امور شغلی و زندگی خصوصی ما را ماشینها تعیین کنند. زیرا با تمام این تفاسیر انسان باید خود را بهتر از هر کسی و هر وسیله ای بشناسد. ص 59

 

در حقیقت ما ژاپنی ها برای تحرک و تلاشی که فرد برای انجام کاری و یا مطالعه ی کتابی صرف می کند ارزش بیشتری نسبت به نتایجی که بدست می آورد قایل هستیم. بر همین اساس اگر نیت خیر داشته باشید و ثابت کنید که تلاش کرده اید حتی اگر به نتیجه دلخواه دست نیابید این فرصت را دارید که بخشیده شوید. ص 62

 

تجارت با هنر یک تفاوت اساسی دارد یک هنرمند با خلق یک اثر کم ارزش فقط خود را می آزارد در حالی که یک تولید کننده با تولید محصولات معیوب به افراد دیگری نیز آسیب می زند. بدتر از همه آنکه در صورت ورشکستگی تمامی افرادی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم وابسته به او هستند خسارت خواهند دید. هر چه موسسه بزرگتر باشد آثار ناشی از شکست آن شدیدتر و غیر قابل کنترل تر خواهد بود. ص 117

 

آبیدر و تفریح هفتگی

رفتن به کوه آبیدر یکی از تفریحات من محسوب میشه و جدا از کسب سلامت فکری و روحی تمرینی برای آهسته شدن و آمیختن با طبیعت است. امروز۱۴ خرداد ۹۵  روز جمعه ساعت ۵ صبح شروع به بالا رفتن کردیم و قبل از نهار برگشتیم . این سگ رو هم که در تصویر میبینید با ما داشت میومد بالا و تفریح می کرد :)‌

سمت چپ تصویر هم داریوش زندی دوست خوبم است .البته سیروان عفیفی و عبدالله کاظمی هم با ما ما بودند که در عکس نیستند.

تمرین آهستگی و دور اندیشی

پ ن : آهستگی با تنبلی فرق دارد و دور اندیشی به معنی خیالپردازی نیست.

قبلا زیاد در مورد آهستگی و جنبش آهستگی و مزایای آن نوشتم و یا در مورد تاثیرات منفی تکنولوژی روی زندگی شخصی و سبک زندگی امروزی هم مطالبی رو منتشر کردم.

در مورد مستی و لذتهای کوتاه مدت و افکار کوتاه مدت هم مطلبی رو نوشتم.  اگر بخواهم نکته ای دیگر رو اضافه کنم باید بگویم که مشکل رسانه جدا از تمام مواردی که گفته شده گرفتن رای و نظر شخصی و مستقل شماست٫ یعنی خیلی کم اتفاق می افتد ما آدم هایی رو ببینیم که رای و نظر متفاوتی دارند و از اظهار کردن آن شرم و ترسی نیز ندارند به واقع Vision شخصی شما در تنهایی و افکار عمیق شکل می گیرد و نه در مواجه با رسانه یا مردم . رسانه Pattern های مشخصی دارد که در بهترین حالت آن را به روی مغز افراد کپی می کند و شبیه چوپانی است در یک مزرعه بزرگ که گوش همه گوسفندان را علامت می زند.

تفکر بلند مدت

در خصوص دور اندیشی و تفکر بلند مدت بیایید یک مثالی را مورد نقد قرار دهیم. دوستی داشتم که یک شرکت کوچک داشت والان در اروپا به سر میبرد (فرار مغزها!) هر وقت که به شرکت ما می آمد دستش را توی جیبش میکرد و میگفت امروز اینقدر کار کردم در واقع کسب وکارش یک روزه بود و درآمدش را هم یک روزه محاسبه می کرد البته برای کسی که شغلهای روزمزد و کارگری یا تاکسی و امثال آن را دارد جای ایراد نیست برای کارمند دولتی هم جای ایراد نیست یعنی وقتی از کارمندی بپرسید درآمد شما چقدر است (این سوال شخصی است البته!) او سریع جواب می دهد ماهی 2 میلیون تومان مثلا یعنی درآمد خود را فقط به شکل ماهانه میبیند که اشکالی هم ندارد نوش جانش ولی از کسی که برای خودش کار میکند به عنوان وکیل پزشک متخصص و یا عضو شرکت و … اگر او هم گفت ماهی x تومان بدانید که یک جای کار میلنگد‌!

اعتراف میکنم چون زمانی کارمند بودم فلسفه ی فکری من در مورد پول همین تقسیم بندی ماهانه را داشت تا کم کم توانستم خودم را اصلاح کنم یعنی حداقل درآمدم را در یک بازه 6 ماهه یا یک ساله و 2 ساله در نظر میگیرم همین تفکر دور اندیشی است که ما حقوق سایر افراد در کشورها را یکساله میبینیم و نه یک ماهه یعنی هیچوقت نمی گویند درآمد ماهانه.

خوبی چنینی تفکری این است که شما برای پولتان می توانید برنامه ریزی کنید با فراغت بال و فکری آسوده سراغ لقمه های بزرگ و پولهای درشتی میروید که در شان کسب و کار و لیاقت شماست و نه اینکه دنبال جمع کردن پول تا حد مشخص x میلیون تا آخر ماه یعنی امکان دارد شما ماه اول 0 ریال در آمد داشته باشید ماه دوم 4 میلیون ماه سوم خیلی بیشتر. مغزتان را برای درآمد روی ماه و روز نگذارید چون باعث زبون شدن شما و فلج مغزی میشود یعنی به هیچ وجه نمیتوانید پولی را که متصور هستید به دست بیاورید.

 

تمرین هایی برای آهستگی

  1. خواندن کتاب و تسلیم کتاب شدن انسان را آهسته می کند نقطه مقابل این آهستگی هم خواندن پست فیس بوک و اینستا و.. است که آدم را سریع میکند . ما نیاز به آهستگی داریم
  2. طبیعت خشم و سرعت و دیوانگی انسان را میگیرد وقتی به کوه یا طبیعت میرویم غرور و سرعت ما از بین می ررود
  3. کاشتن گل و درخت و مراقبت از آن باعث می شود که ما ذره ذره رشد آن را ببینیم و انتظار لوبیای سحر آمیز نداشته باشیم با همین نگاه که طبیعی و درست است میتوانیم سایر مسایل زندگی را قضاوت کنیم
  4. دیدن فیلم بدون اینکه دست به کامپیوتر یا سیتم بزنیم
  5. نوشتن یک پست طولانی بدون وقفه
  6. پیاده روی یک ساعته
  7. نگاه کردن به حیوانات و آب و یا ماهیگیری
  8. تمرکز .و فکر کردن بدون اینکه کاری خاص بکنید شبیه مدتیشن یا امثال آن
  9. صحبت کردن طولانی با یک نفر
  10. تعمیر وسایل و .. با حوصله و صرف زمان برای آن
  11. شمردن عدد تا 1000 بالعکس یا به انگلیسی

این تمرین ها میتواند ما را آهسته کند و تمرکز ما را هم بالا ببرد و یا ما را عمیق تر کند . در مورد خودم اگر بخواهم بنویسم تقریبا سال 86 بود که بعد از سربازی سیستم خریدم و به شدت دهه 70 ها آلوده به تکنولوژی (از جنس مضرش )‌نیستم هر چند من هم مشغول این تمرین ها هستم چون کارم و حرفه ام وابسته به تکنولوژی است و باید خودم هم بیشتر تمرین کنم.

بخش دوم از کتاب اعترافات روسو

نمیدانم چند بخش دیگر از این کتاب مانده است و چند پست دیگر از پاراگرافهای خوب این کتاب خواهم نوشت ولی مطمنم فعلا با این کتاب کار دارم!

هرگز در هیچ یک از لحظات زندگیم شادی یا دلتنگی ربطی به کسب منفعت یا تهیدستی و مسکنت نداشته است. در جریان زندگی پرفراز و نشیبم که پستی ها و بلندی هایش فراموش نشدنی است منی که اغلب بی جان و بی نان بوده ام همیشه فقر و فلاکت و ناز و نعمت را به یک چشم نگریسته ام. در صورت نیاز بعید نبود که من هم مثل هر کس دیگری گدایی کنم یا دست به دزدی بزنم اما از اینکه کارم به آنجا کشیده است آشفتگی به دل را ه نمی دادم. کمتر مردی به اندازه ی من شکوه و ناله کرده. کمتر مردی در زندگی به اندازه من اشک ریخته است . اما هرگز نه تنگدستی و نه ترس از افتادن در دام آن نتوانسته اند مرا به کشیدن آهی یا ریختن اشکی وادارند. دلم که در برابر ثروت و مکنت مقاومت ورزد. هر خوبی و بدی راستینی که سراغ داشته ایت آنهایی بوده اند که ربطی به مال و منال نداشته اند و هر گاه که خود را بدبخت ترین آدمیان احساس کرده ام درست هنگامی بوده که از آنچه ضروری است چیزی کم نداشته ام. ص 130

 

در گفتگو های دو نفره اشکال دیگری پیش می آید که به نظر من بدتر است و آن ضرورت سخن گفتن مداوم است. هنگامی که با شما حرف می زنند باید پاسخ دهید و اگر چیزی نگویند باید گفتگو را گرم نگاه دارید تنها همین اجبار تحمل ناپذیر کافی بود تا مرا از معاشرت دلزده کند هیچ عذابی را طاقت فرساتر از اجبار به گفتگوی بی تامل و مداوم نمی دانم. ص 145

 

کسانی که این مطلب را خواهند خواند به دیدن اینکه پس از آن همه مقدمات پیشرفته ترین ماجرای عاشقانه ام با بوسه زدن بر دست دختر پایان میگیرد از خندیدن به این ماجرها خودداری نخواهند کرد ای خوانندگان من اشتباه نکنید. شاید از عشق هایم که با بوسه زدن با بر دستی به پایانش می رساندم لذتی می بردم که شما از عشق هایتان که دست کم از آنجا آغازشان می کنید هرگر نخواهید برد. ص 173

 

کوچک ترین لذتی که در دسترسم باشد بیش از شادی های بهشت وسوسه ام می کند با این همه لذتی را که رنجی در پی داشته باشد مستثنی میکنم. این یکی وسوسه ام نمی کند زیرا من تنها شادی های ناب را دوست دارم و اگر آدمی بداند که پس از لذتی که می برد باید به پشیمانی تن دردهد هرگز نمی تواند از چنینی شادی هایی بهره مند شود. ص 182