روزمرگی های یک آدم خونسرد ۲

پ ن: هر کدام از این مطالب را میتوان به یک پست بسیار طولانی در بلاگ تبدیل کرد این چنین کوتاه نویسی برایم خوشایند نیست و هرگز دوست نداشته ام. دلیل این جور نوشته ها صرفا به خاطر عدم تمرکز کافی من، کمبود وقت و ناتوانی من در آرام نشستن و با حوصله نوشتن در مورد یک موضوع خاص است. کوتاه اینکه مشکل از منه نه از موضوعات.

تغییرات در محل کار

اول از همه باید بگم تغییرات زیادی در محل کارم اتفاق افتاده و من الان توی بخش ISP و فروش و پشتیبانی اینترنت فعالیت میکنم. البته برای من فرق زیادی نمیکنه الان به جای سخت افرار، اینترنت میفروشم.

مهره حیاتی یا Linchpin 

به نظرم کتاب Linchpin که توسط ست گادین نوشته شده خیلی از کارمندها را دچار سوتفاهم کرده البته منظورم تئوری مطرح شده در کتاب است نه اینکه بلا نسبت همه ی کارمندها این کتاب رو خونده باشن! از تئوری مطرح شده در کتاب اینجوری برداشت شده که به هر قیمتی شرکت را وابسته ی خودمان بکنیم و اگر ما نباشیم کار شرکت لنگ بمونه! اینکه دانش خودمان را ارتقا بدیم با اینکه دانش و اطلاعات موجود را به گروگان بگیریم و به کسی ندیم کلی با هم فرق میکنه.

خساست در انتقال دانش به هم تیمی ها و یا حذف فرآیند آموزش و دشمنی با مستندات سازی نشون میده که افراد کلیدی یک شرکت دنبال گسترش قلمرو خودشون هستند، شبیه خرسی که پشتش را به درخت میمالد که علامت گذاری کنه. باید بگم که دانش و اطلاعات فنی یک شرکت باید در اختیار یک سیستم نرم افزاری باشه و ما به یک نرم افزار جامع و یکپارچه برای ذخیره ی تجربه شرکت نیاز داریم چیزی مثل مغز شرکت که همه دانش موجود و همه ی تجربه ی موجود در اونجا ذخیره بشه نه اینکه هر مهندسی در شرکت مختصری از اطلاعات را در مغزش به گروگان بکیرد و مانع رسیدن این چشمه زلال به بقیه شود.

در دنیایی که سورس کد لینوکس و آندروید در اینترنت به اشتراک گذاشته شده چند ترفند کامپیوتری و پسورد و قلقی که ما بلدیم چه اهمیتی داره؟ چرا باید اینقدر کوته فکر باشیم که در برابر پیشرفت دیگران موضع بگیریم و یا به دیگران یاد ندهیم؟اونهم در سال ۲۰۲۰

کتابخوانی

امسال کتابهای زیادی خواندم و فکر میکنم بیشتر به خاطر قرنطینه و کرونا بوده  همچنین با رمان های ایرانی آشتی کردم . چشم هایش از بزرگ علوی، سمفونی مردگان از عباس معروفی و بزمرگی نوشته جواد سعیدی پور (برادر محسن سعیدی پور از دوستان متممی) رو خوندم . هر سه کتابهای خوبی بودند اگر چه سمفونی مردگان را بیشتر دوست داشتم. البته هیچ وقت از اینکه آثار کلاسیک غرب رو دوست داشته ام پشیمان نیستم و نخواهم شد.

سمفونی مردگان

در سمفونی مردگان عباس معروفی از عنوان پدر و مادر استفاده کرده و کمتر به اسم واقعیشان اشاره میکندبه این دلیل که این شخصیت ها را جایگزین همه پدرها و مادرهای اون عصر بگذاره این یک نکته مثبته و نکته منفی اینکه شخصیت واقعی و فکرها و دغدغه های آنان توضیح داده نشده و نمیشه این شخصیتهای بی نام را روانکاوی کرد.
کلام منقطع و بریده بریده ی نویسنده کمی به خط داستانی رمان و برقراری ارتباط عمیق تر با داستان لطمه زده است. به نظرم هنوز هم خوبه اگر چه کمی شاعرانه است. جدال سنت و مدرنیته یک داستان کلیشه ای شبیه پدران و پسران تورگنیف . بله در میان رمان های معاصر ایرانی یک سر و گردن از بقیه بالاتر است.

بایگانی همیشگی

به تازگی کتاب Permanent Record نوشته اسنودن رو خوندم که شرح زندگی خودش بود از بچگی تا زمانی که به روسیه پناهنده شده بود. اول از همه باید بگم کتاب ترجمه خوبی داشت. اگر چه بحث حفظ حریم شخصی برای ما کمی لوکس است و اولویت ندارد ولی ما را با یک جهان بزرگتر و البته پیچیده تر آشنا میکند. اسنودن نویسنده یا روایت گر چندان خوبی نیست ولی با خواندن سرگذشت کوتاهش میتونیم هم در مورد امنیت در سطح کلان و هم در مورد سیستم پایش دولت آمریکا چیزهای زیادی یاد بگیریم اینکه کدوم سیستم عامل امنه یا Tor Browser چطور کار میکنه. عاشقان هک و امنیت و فعالین اجتماعی و همچنین مدافعان حریم خصوصی میتوانند از این کتاب لذت ببرند. 

پادکست رخ

پادکست رخ کاری از امیر سودبخشه که به شرح زندگی افراد بزرگ میپردازه (به شخصه خیلی به خوندن بیوگرافی علاقه دارم) . توی دو شماره و تقریبا دو ساعت زندگی مهاتما گاندی شرح داده شد که برای من خیلی لذتبخش و به یاد ماندنی بود دوست دارم چیزهایی که از این پادکست یاد گرفتم با شما به اشتراک بگذارم.

  1. خودم آدم بی نهایت درستی باشم و بعد همین انتظار را از دیگران داشته باشم
  2. پای اعتقادات و چهارچوبهای خود بایستم حتی اگر همه چیزم را از دست بدهم
  3. از هیچ چیزی نترسم حتی از مرگ
  4. به هیچ وجه با هیچ کس با خشونت برخورد نکنم ولی در عین حال اعتقاد راسخ خود را حفظ کنم و مصمم باشم.
  5. همه بی گناهند مگر عکس آن ثابت شود.
  6. با گرسنگی و بی پولی و رنج و شب بیداری هم میشود زنده ماند و ادامه داد.
  7. بالاتر از نیروی ذاتی انسان نیرویی و جود ندارد.
  8. ضعف اراده از ضعف شخصیت ناشی میشود.
  9. اگر میخواهی دیگران به تو احترام بگذارند باید به خودت احترام بگذاری.
  10. کسی که آماده از دست دادن همه چیز است میتواند هر چیزی را بدست آورد.
  11. اگر همه ی این ویژگی ها را داشته باشیم میتوانیم پیامبر گونه پیش برویم و تغییری هر چند اندک در اطرافمان بدهیم.

تکمیل اطلاعات یا عطش یادگیری

مدتیه که بین این دو راهی گیر کرده ام. این که دنبال احساسم برم و چیزهای جدید یاد بگیرم تا عطش یادگیریم از بین بره. یا به تکمیل دانش قبلیم بپردازم تا به اندازه کافی بتونم اونها رو عمیق کنم. چون اگر دانش ناقصم را نتوانم به مروز زمان تکمیل کنم همون دانش کم کم تبدیل به صفر میشه. من به ندای عقلم گوش میکنم و سعی میکنم دانشم را در حوزه بازاریابی و فروش و همچنین مهارت مهم زبان انگلیسی تقویت کنم و به دنبال یادگیری و سرک کشیدن به موضوعات جدید نباشم.

این بود اتشای من! نتیجه گیری اینکه نوشتن بهتر از ننوشتنه حتی اگر این چنین بریده بریده و سکته زده باشه.

بگذار این بیت سعدی پایانی باشه به این پست بلاگ:

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل /  که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم.