خودزنی بزدلانه

پ ن : همه ی ما دزد هستیم، اگر موقعیت دزدی برای ما فراهم شود ما هم دزد میشویم، به من ربطی ندارد که دیگران چه میکنند فقط کافی است که من خودم را درست کنم، اگر هر کسی خود را درست کند کشور من تبدیل به بهشت میشود، ما هم اگر جای مسولان بودیم سارق میشدیم، سارقین دولتی هم از جنس مردم هستند و از آسمان نیامده اند، دزدها آیینه ی ما هستندو …

پانزده سال پیش ما در یک مجتمع آپارتمانی در سنندج زندگی میکردیم و یکی از ساکنین آپارتمان آدم ناجوری بود در واقع اصلا معلوم نبود صاحب خانه اصلی آن جا کیست و کلید آن خانه نیز هر روز دست یک نفر بود. فساد و موادفروشی و دعواهای وحشتناک و سر و صدا به اوج خودش رسیده بود. البته ی همه ی همسایگان دیگر و همچنین خانواده ی ما افراد شریف و درستکاری بودند، ولی ما اگر به توصیه دوستان عمل می کردیم باید دست روی دست می گذاشتیم و در عالم خیال با خود این جمله را بلغور میکردیم که: ما خودمان را اصلاح کنیم کل آپارتمان اصلاح خواهد شد! ولی به جان شما قسم ما همه اصلاح شده بودیم و آدم های درست و شرافتمندی بودیم اما آپارتمان ما به خاطر وجود این واحد طبقه همکف به گند کشیده شده بود.

در آن زمان شبکه های اجتماعی وجود نداشت همچنین از بلاگ نویسان فیلسوف هم خبری نبود به همین دلیل تصمیم گرفتیم نه تنها شرافتمند و درستکار باشیم بلکه در مقابل کسی که این چنین نیست بایستیم. همه ی اعضای آپارتمان از زن و بچه گرفته تا پیر و جوان با دست خالی روبروی کل افراد این خانه و تمام دارودسته شان ایستادیم و مجبورشان کردیم آن خانه را بفروشند و گورشان را گم کنند.

برای اصلاح یک جامعه نه تنها باید خود آدم درستی بود بلکه باید تلاش کرد روبروی آدم های نادرست ایستاد. 

نادر فتوره چی تنها به این اکتفا نکرد که دزد نباشد بلکه شجاعانه با کمپین “نه به شهرزاد” جلوی سارقین صندوق فرهنگیان ایستاد و آن قدر علیه شان نوشت و مدارک جمع کرد تا سیستم قضایی خواب آلود کشور به آن واکنش نشان داد. با پخش شدن سریال هیولا عده ای نوشتند که شخصیت “شرافت” آینه ی تمام نمای همه ی ماست و نشان می دهد که ما هم اگر جای او بودیم سرقت میکردیم چرا که همه ی انسانها ذاتا دزدند (همه ایرانیها!) ولی من هر چه فکر میکنم میبینم که دزدی نکرده ام و با افتخار میگویم چندین بار شغل ها و پولهای کثیفی را رد کرده ام همچنین فرصتهای زیادی برای خیانت و گناه داشته ام ولی این کار را نکرده ام بله این خود ستایی است ولی خودزنی بزدلانه نیست. حاضر نیستم قبول کنم که اکثریت جامعه ی ما دزد هستند به این معتقدم که اتفاقا اکثریت مردم ما آدمهای شریف و درستکاری  هستند ولی وظیفه شان این است که نه تنها باید درست و شریف باشند بلکه باید با شجاعت مقابل افراد پست و بی شرف بایستند و از حقشان دفاع کنند این گونه است که جامعه رهایی می یابد.

حماقت است اگر فکر کنیم مثلا در اروپا چون همه ی آدم ها درست هستند جامعه ی آنها اصلاح شده است خیر جناب فیلسوف تفاوت در اینجاست که افراد شریف نه تنها خود شریف بودند بلکه روبروی تاریکی ایستاده اند و با سلب آزادی و دزدی و فساد مبارزه میکنند در واقع هزینه ی خلاف را در یک سیستم اجتماعی بالا برده اند.

کافیست که من تنها خودم را اصلاح کنم یک خودزنی بزدلانه است و اینکه همه ی ما دزدیم و فرقی با دزدها نداریم یا تلاش برای تبرئه دزدهای واقعیست یا مصرف افیون حماقت و ضایل کردن عقل خود و دیگران.

پ ن پایانی: ابلوموف عزیز هیچ گاه نمیگویم همه دزدند و یا فقط کافیست خودم را اصلاح کنم. کوتاه بگویم که بر خلاف شما بنده حوصله ی دردسر را دارم.

پسا پی نوشت:

بعد از نوشتن این پست یکی از دوستان متممی متنی را برام فرستاد که نوشتش در ادامه خالی از لطف نخواهد بود.

اینکه یک رانتیر فاسد مثل مهران مدیری درباره رانت و فساد محتوای طنز بسازه به اندازه کشیشی که مردم رو به پرهیزکاری توصیه می‌کنه اما در خفا به پسربچه‌ها تعرض می‌کنه، ابزورد نیست. اما فرق کشیش متجاوز اینه که در ریاکاری خودش صادقه. بعد از افتادن پرده ریا، نمیاد بگه چاره‌ای جز تجاوز نداشتم، یا خوب کردم. اما هدف مدیری اینه که این باور رو جا بندازه که در این محیط چاره‌ای جز فاسد شدن نیست، چون فساد سیستماتیک است، و از سیستم هم نمیشه فرار کرد. این هدفگذاری جدیدش نیست بلکه سال‌هاست در همه کارهاش نمود عریان داره. در واقع هدف نه سرگرم‌سازی بوده و نه نقد (یکی از توهین‌های بدی که به شعور ما شد این بود که عده‌ای کندذهن آثار این آقا رو «نقد اجتماعی» معرفی کردند!)، بلکه در کنار بیزینسی که در این راه دست و پا کرد، صرفا در حال توجیه تصمیماتی بود که خودش در زندگی گرفته تا همین الان. همه کارهای مدیری درباره خودش هستند، نه من و شما. این تیپ از افراد، که در دوره حاضر تعدادشون کم هم نیست و به مدیری و چند نفر هم‌کسوت خودش ختم نمیشه، شرمنده نیستند از فاسد بودن، چون این رو امری محتوم می‌دونند. پیام‌شون اینه: «ما پاکدامنیم، اما سیستم اجازه نداد به روش سالم پیشرفت کنیم. اگر سیستم اجازه میداد از راه سالم پیشرفت کنیم، حتما و قطعا راه سالم رو به راه ناسالم ترجیح می‌دادیم». لکسوس سوار میشن و وقتی به نحوه تملک اون لکسوس ایراد می‌گیری به روش‌های مختلف میگن شما راه سالم‌تری برای بدست آوردن لکسوس سراغ داری به ما هم نشان بده! وانمود می‌کنند براشون مهمه که راه سالمی هم ممکنه وجود داشته باشه یا نه، و وانمود می‌کنند اگه وجود داشت حتما انتخابش می‌کردند و وانمود می‌کنند طبیعیه که به هر قیمتی دنبال تملک لکسوس هستیم، و وظیفه سیستمه که راه سالمش رو برامون مهیا کنه!
باید نسبت به این زرنگ‌بازی‌ها حساس بود. فساد سیستماتیک طبیعتا باعث تغییر رفتار جمع میشه، و این یک واقعیته، اما این واقعیت مسئولیت اخلاقی رو از روی دوش فرد برنمیداره. هر واکنش طبیعی، لزوما اخلاقی نیست. در موقع زلرله، طبیعیه که عده‌ای موقع فرار در راهروهای ساختمان زیر دست و پا بمانند. اما له کردن دیگران موقع فرار اخلاقی نیست. حتی در لحظه‌ای که اسلحه رو گذاشته باشند روی شقیقه شما و انجام کاری رو ازتون بخوان، باز مسئولیت اخلاقی روی دوشتون هست. چه برسه به وقتی که با وضعیت اسلحه روی شقیقه خیلی فاصله داشته باشیم، که داریم.
برخلاف تصور خوشدلانه برخی، اتفاقا جمهوری‌اسلامی استقبال می‌کنه از جا افتادن این باور. چرا که به نفع اون‌هاست اگه فرد فرد جامعه احساس کنند باید در برابر «جبر شر موجود» تسلیم شد. هادیان حکومت خیلی خرسند خواهد بود اگه به این نتیجه برسیم که چاره‌ای نیست جز اینکه به اندازه اون‌ها تنزل کنیم.

منبع پسا پی نوشت : خروجی های مکتوب یک ذهن خشن –  https://t.me/EricNotes

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

8 دیدگاه برای «خودزنی بزدلانه»

  1. فواد جان
    فرشاد مومنی یه فکت میاره یه جا(گشتم نتونستم پیدا کنم ویدئوش رو) که اتفاقا بیشتر ایرانی ها آدم های شریف و پاکدستی هستند.
    میگه وقتی قیمت گوشت و لبنیات زیاد شد، سفره درصد بسیار بالایی از مردم از این مواد خوراکی کوچکتر شد.(کاهش سرانه مصرف)
    و بعد میپرسه کسی که دزد باشه وبتونه پول بچاپه آیا سفره ش تغییری میکنه قبل و بعد از گرونی؟(نکته رو فراموش نکنیم که منظورش این نیست که ثروتمندها چون سفره شون کوچکتر نشده دزد هستند.)
    در واقع اکثر ما به این محافظه کاری دچاریم.
    من هم بسیار مخالف این عقیده ام که سر رو مثل کبک بکنیم تو برف و به پرونده سفید زندگی مون افتخار کنیم.
    سوالی که پیش میاد اینه که چکار میتونیم بکنیم.
    اگر بخوام نظرم رو بگم فکر میکنم “در معرض اطلاعات باکیفیت قرار داشتن” و “در معرض قرار دادن دیگران با این اطلاعات” حداقل کاریه که میشه کرد.
    مثالش پستی هست که تو امروز نوشتی.
    یا فکتی که فرشاد مومنی میاره.
    یا اطلاعاتی که فتوره چی منتشر میکنه.

  2. ممنونم رفیق
    اگر ما برای احقاق حقوق کوچک و بزرگمان تلاش کنیم طبیعتا زندگی باید برای مفسدان مشکل شود و برای افراد شرافتمند آسانتر .نه بالعکس.

  3. خیلی متن تامل برانگیزی بود
    متاسفانه در زمانه ای زندگی میکنیم که خیلی سخت میشه فرق خوب و بد رو فهمید
    فرق درست رو از نادرست
    فرق امر به معروف رو با فضولی
    فرق نهی از منکر رو با دخالت
    باید یه بندباز ماهر باشی که بدونی کجاها باید سرتو بندازی پایین و رد شی بدون اینکه کاری به کار کسی بگیری تا یه شهروند متمدن محسوب بشی
    و کجاها باید وایسی و اتفاقا چیزی بگی اون هم با صدای بلند تا حقوق اجتماعی خودت رو مطالبه کنی
    خیلی سخته
    ولی فکر نمی کنم معلمی بهتر از زندگی در این زمونه برای این قضیه وجود داشته باشه

  4. نگرشی که همیشه نسبت به نسل های قبلی خودمون داشتم، این بود که هر چند قاطی فساد نشدند، اما گوشه عافیت رو برگزیدند و از هر چه دیدند و فهمیدند، دم نزدند. اونها دیدند که جهت سیستم و ارتباطات به کدوم سمته اما مقابلش حرکتی انجام ندادند و فقط با توجیه (و ترس) خودشونو حفظ کردند. در واقع از فساد حفظ نکردند بلکه از خسران ناشی از مقابله با فساد حفظ کردند.
    به همین علته که هرچند درصد کمی از مردم رو سررشته های فساد سیستم میدونم، لکن اغلب آدم ها رو در اون شریک می دونم.
    هر روز هم دارم نمونه هاشو می بینم.
    صاحب ملکی که الان دفتر کارم رو ازش کرایه کردم آدمیه که به شدت معتقده و توی جبهه هم مجروح شده و حتی در دوران سازندگی ، چند تا مدرسه رو ساخت و مدیریت کرد. لکن همین آدم به اعتراف خودش با پارتی و رانت، جانبازی ۹۰ درصد گرفت و الان ۱۵ ساله بدون اینکه کار خاصی انجام بده، حقوق ماهیانه مکفی می گیره و اموالی انباشته که اگر امثال من تمام جوونیشونو کار مفید انجام بدن، دیگه نمی تونند نیمی از اون ثروت رو بدست بیارند.
    من این فرد آدم خوبی میدونم اما گناهکار.
    خلاصه اینکه از نظر من:
    برخی افراد گناهشون از اینجا نشات میگیره که چون مدتی خدمت کردند، یک زمانی حق بزرگی برای خودشون قایل شدند و مدعی شدند.
    برخی دیگه همینکه جای پاشون سفت شد (یک کارمند یا مدیر شرکت نفت، یک رییس بانک، یک نماینده مجلس، یا حتی یک بازاری) دیگه نسبت به مشکلات پیرامونشون احساس مسئولیت نکردند. همین افراد الان بچه هاشون درگیر مسائلی هستند که شاید ندونند پدرانشون در ایجاد مسائلشون چقدر شریک بودند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *