مساله ژان ژاک روسو

 مساله ژان ژاک روسو

مشغول خواندن این کتاب شده ام با عنوان مساله ژآن ژاک روسو که نوشته ی ارنست کاسیرر  است و توسط حسن شمس آوری ترجمه شده است.

در مقدمه مترجم اشاره شده است روسو از جمله کسانی است که هیچ کس نمی تواند عظمت فکری او را نادیده بگیرد و شاید عصر روشنفکری اروپا خصوصا در باز تعریف آزادی های سیاسی مدیون افرادی چون روسو است ولی در کنار این موضوع یادآور میشود روسو دشمنان و سرسپردگان زیادی دارد که در نقد و تخریب و یا در ستایش او از قاعده عقل خارج شده اند و ارزیابی های شتابزده ی از او کرده اند.

کاسیرر این فیلسوف نئوکانتی آلمانی با ظرافت هر چه تمام تر سعی میکند یکپارچگی فکری روسو را در همه ی آثارش نشان دهد چیزی که مورد شک روشنفکران و فیلسوفان بوده است یعنی عموما باور صاحب نظران این است که روسو تناقض گویی میکند و حتی ولتر که هم عصر اوست میگوید روسو یک یاوه گویی بیش نیست و از ما میخواهد مثل حیوان چهار دست و پا راه برویم ولی من بارها گفته ام که نیم قرن از زمان بچگیم گذشته است و نمیتوانم مثل حیوانات راه بروم. اشاره ی ولتر به طبیعت گرایی روسو و بازگشت به طبیعت است.

روسو در اعترافات و یا سایر آثارش به فردگرایی و آلوده نشدن فرد در اجتماع اشاره میکند همانطور که میگوید:

انسان نیک به دنیا آمده و در آغوش اجتماع شرور میشود.

و یا جملات و موضوعات مشابهی در این خصوص:

انسان بدوی در درون خویش می زید، اما انسان اجتماعی که همواره بیرون از خود است می داند که چگونه فقط در عقاید دیگران بزید ، یعنی به عبارتی دیگر فقط از داوری دیگران است که انگیزه ای برای هستی خویش میابد ص ۱۷۹ گفتار در باب نابربری. روسو

روسو وقتی  وارد پاریس مشود مورد لطف دوستان و اشراف و مردم قرار میگیرد و این دوست داشتن و اظهار لطف تصنعی و بی مایه است کاملا شبیه تعارفات معمولی ما که هر روز مشغول آن هستیم. او میگوید:

بسیار بیمناکم از انسانی که در اولین ملاقات با من چون دوستی بیست ساله برخورد میکند مبادا وقتی درخواست مساعدت مهمی از او بکنم پس از بیست سال چون بیگانه ای با من رفتار کند! وقتی در این آدم ها چنین علایق لطیفی به بسیاری از اشخاص کشف میکنم شادمانه باور میکنم که آنان به هیچکس علاقه ای ندارند. روسو

چنین بود اولین اثرات اجتماع پاریس در جان روسو و این اثرات همچنان در او باقی ماند و پیوسته ژرف تر شد.

روسو در مخالفت با جامعه فریبکار و متملق پاریس و یکدستی افکار و علایق پست و بی ارزش (چیزی که امروزه رسانه ها تبلیغ میکنند و اینجا کمی در این خصوص نوشتم) میگوید:‌

در اخلاقیات یکشکلی حقیر و فریبنده ای دیده میشود و گویی همه ی فکرها در قالب واحدی ریخته اند. به طور بی پایان نزاکت تقاضاهایی دارد و آداب دانی دستوراتی بی سرانجام صادر میکند. به طور بی پایان ما از آداب و رسوم پیروی میکنیم نه از خواست خودمان. دیگر جرات نمیکنیم آنگونه بنماییم که هستیم و در این قید و بند همیشگی آدم های این گله که ما اجتماع اش مینامیم همه در همان شرایط همان کارها را انجام خواهند داد. انسان اجتماعی که همیشه در خارج از خود میزید میداند که چگونه فقط در رای و نظر دیگران زندگی کند و صرفا با همین روش اقتباسی و غیرمستقیم واین مسیر پر پیچ و خم عقیده ی دیگران میتواند به موجودیت خود آگاهی یابد. روسو

نظر روسو در خصوص مالکیت و برابری با نظر مارکس و سایر روشنفکران کمونیست متفاوت است و نظرات روسو به این معنی قبول مالیت خصوصی در کنار رفاه عمومی دولتی است که همان شالوده ی سوسسیالیست در شمال اروپای کنونی است او عقیده دارد که برابری به معنی برابری فرصت هاست و نه ثروت یا استعداد یعنی روسو خواهان جامعه ای است که هر کسی شانس ثروتمند شدن داشته باشد رفاه حداقلی در کنار بهداشت و آموزش باید برای همه قابل دسترس باشد همچانکه میگوید کسی نباید خودش را برای پول بفروشد. او میگوید یک بی چیز باید مسیر رییس جمهور شدن را بتواند طی کند یعنی بهداشتش و خوراکش رایگان باشد بتواند تحصیل علم کند و حزب تشکیل دهد و آرای مردم را نیز جذب کند در واقع تمرکز روسو روی فرصت برابر و حق آزادی و عقاید برابر است و نه ثروت برابر چیزی که آلبر کامو هم روی آن تاکید دارد یعنی تقابل و همپایه شدن آزادی و عدالت که ما اینجا در موردش صحبت کردیم.

تاریخ فیلسوفان و ادیبان بزرگ گاهی محل نزاع با همدگیر بوده است میتوانیم این بحث و انتقاد را بین شوپنهاور و هگل در آلمان – کامو و سارتر (هر دو برنده ی نوبل ادبیات) در فرانسه و یا روسو و ولتر در قرن ۱۸ دید(از ولتر تنها یک کتاب خوانده ام) ولتر در دوران زندگی خود دست به اصلاحات کوچکی زد اما هیچوقت به تندی و پرشوری روسو در بین نظرات سیاسی نبود و اصولا این کار را بی فایده میدانست٫‌  همچنان که ولتر میگفت:

سرنوشت تلاشهای انسانی بنا به قاعده

غلط از آب درآمده است

هنگامی که برمیخیزم نقشه های بزرگ در سر دارم

و همه ی روز را چون ابلهی عمل میکنم.

 

مابقی این کتاب در خصوص آثار دیگر روسو تکرار مکررات است که قبلا به آن اشاره همچنین دوست دارم وقتی از روسو مینویسم حرفهایش را از زبان خودش و بر اساس کتابهای خودش بنویسم و درک کنم نه از زبان منتقدان. کتاب بعدی که از روسو خواهم خواند به احتمال زیاد قرارداداجتماعی خواهد بود.