یک جیب برای سیب زمینی یک جیب برای پیاز

پ ن :‌ معمولا دستفروشی که مثلا پیاز و سیب زمینی میفروشد درآمدش از سیب زمینی را توی جیب راستش میزاره و درآمدش رو از فروش پیاز توی جیب چپش(دیدم این موارد را ) صرفا به خاطر اینکه بعدا بفهمه کدوم یکی سود خوبی داشته و کدومش ضرر بوده و از هر کدوم چقدر کاسب بوده.

یه خاطره

چند سال پیش  تو شرکت نرم افزاری در عراق کار میکردم و اونجا مدیر فروش بودم. اونموقع ما روی یک نرم افزار حسابداری به اسم حسابداری Awro (در زبان کردی به معنی امروز است)کار میکردیم. از حق که نگذریم نرم افزار بدی نبود حداقل استانداردهای حسابداری دوبل رو داشت و کار را راه مینداخت. من هم خیلی کمک کردم که این نرم افزار معرفی بشه و فروش بره و یا ایرادات تکنیکی و تحلیلی نرم افزار حل بشه تلاشم خوب و موثر بود هر چند ادامه پیدا نکرد…. بگذریم.

اونموقع با یک شرکت آشنا شدیم که توی کار واردات و توزیع و برش چوب های MDF بود شرکت بزرگی بود و درآمد خیلی بالایی هم داشت. یک بار که میخواستیم این نرم افزار رو بهشون بفروشیم من با حسابدار اون شرکت جلسه داشتم حسرت میخوردم وقتی میدیدم که اون حسابدار با اون سطح دانش حسابداری ماهانه چیزی حدود ۳۰۰۰ دلار پول میگرفت!

این آقای حسابدار با نرم افزار Excel چیز عجیب و غریبی سر هم کرده بود و داشت از اون استفاده میکرد در ظاهر میخواست نرم افزار را بخرد ولی با تغییرات زیاد و عجیبی اون نرم افزار رو میخواست. مثلا میگفت ما نمی خواهیم هزینه های حمل و نقل یا هزینه های جانبی را ثبت کنیم ! شما حساب کنید مثلا یک کامیون جنس به سفارش مشتری از انبار شماره ۲ یا ۳ به سمت موصل بار حمل کنه حالا این بار با یک بار داخل شهری خیابان اونطرف با هم برابر بود. ما فقط هزینه خرید و فروش رو داشتیم وحسابدار اصرار میکرد که هیچ سر فصل اضافه ای نداشته باشند و همین کافیه کلا از سر فصل میترسید.

بهش میگفتم خوب شما از کجا میفهمید که این درآمدتون چند درصدش برای پول کارگر یا هزینه حمل صرف شده مگر میشه همچین چیزی ؟ چطور میخوای هزینه ها را از دل فروش و درآمد در بیاری ؟ خوب همین خرید و فروش رو که میشه تو دفتر نوشت دیگه نرم افزار میخوای چی کار؟ خلاصه بساطی داشتیم. آخرین قیمتی که ما برای نرم افزار بهشون دادیم ۷۵۰۰ دلار بود که در نهایت هم نخریدند در واقع مدیر عامل دلش میخواست بخره ولی این حسابدار بیسواد پشیمونش میکرد. با خودم میگفتم کاش این حسابدار به اندازه اون دستفروش عقل تو کله ش داشت یا میفهمید داره چی کار میکنه.

یه خبر 

اخیرا و با توجه به بالا رفتن ارزش بیت کوین کاربرهای مختلف از سراسر جهان شروع به کار ماینینگ کردن. ۳ سال پیش یه مقاله در مورد بیت کوین نوشته بودم که شاید بد نباشه بخونید. به هر حال برای تولید پول الکترونیکی و رمز گشایی کدهای بیت کوین نیاز به سیستمهای قوی است که البته مهمترین قسمت یک PC برای ماینرها کارت گرافیک و قدرت پردازنده + حافظه گرافیکی است.

با شنیدن بوی پول و ثروت آنچنانی کاربران به سمت کارتهای گرافیک گیمینگ شرکت نویدیا و AMD و …. هجوم آوردند و قیمت این کارتهای گرافیک خیلی بالا رفت همچنین توی بازار جهانی هم نایاب شدند. مشکل اینجا بود که این شرکتها آمار دقیقی از تعداد بازیخورها و گیمرها و فروششون دارند ولی نمیدونند با این سیل تقاضای ماینرها چیکار کنند. صرفا به خاطر اینکه آمار و ارقام سفارش دستشون باشه و بدونند چند نفر چه تعداد کارت گرافیک برای ماینینگ میخرند سریع رفتند چند مدل کارت گرافیک مخصوص ماینینگ تولید کردند در بازار معرفی کردند. با این کار باعث شدند تعدا  گیمر ها را از تعداد ماینرها جدا کنند تا بعدا بتوانند مدییرت و کنترل بهتری در بازار کارتهای گرافیک داشته باشند.

در هر صنعتی شکستن محصولات اصلی به برندها و مدل های مختلف باعث دسته بندی و کنترل دقیق تر بازار و سفارشات میشه. شاید حرفه ای گری هر کسب و کار یا شرکتی رو میشه از دقت و بررسی سیستم های مالی اون شرکت نسبت به واکنش های بازار و سفارشات بازار سنجید و اینکه کدام شرکت سریع عکس العمل نشون میده. متاسفانه خیلی از شرکتها و کسب و کارهای اطرافمان در حد همون سیب زمینی و پیاز نمی توانند سود و درآمد محصولاتشون رو از هم جدا کنند.