آشیانه اشراف داستانی از زندگی های نابود شده

به تازگی و بعد از پدران و پسران کتاب دیگری از تورگینف خواندم به نام آشیانه اشراف٫‌ به نظرم کتاب عمیق و پخته ای بود که تورگینف آن را با حوصله و به آهستگی نوشته است هیچ چیز اضافی یا تملقی در متن کتاب نبود و تورگینف نمیخواست بی جهت مسایل را بزرگ یا کوچک کند شاید این سبک بدون تکلف در نوشتن من رو یاد شاهکارهای تولستوی میاندازد در سایت Goodreads به این داستان خوب و گیرا ۴ ستاره دادم.

دوره روشنفکری فرانسه  

از اشارات و الفاظ فرانسوی در داستان که بگذریم در خلال داستان تورگینف بارها اسم روسو٫دیدرو و ولتر را می آورد و اشاره میکند این آدمها فرهنگ سنتی روسیه و اعتقاد و ایمان به کلیسا را از مردم گرفته اند و اشراف را روشنفکر و پوچ برآورده اند البته این صحبت ها از زبان دیگران نقل میشود. هر چند که لاورتسکی یعنی قهرمان داستان شبیه کاندید ولتر به این نتیجه میرسد که باید زمین خود را شخم زد و همچنین چشمی هم به رعیت و دیگران داشت و به آنها کمک کرد.

لاورتسکی و بلای دوباره عشق

لاورتسکی بی اعتقاد٫ روشنفکر و عقل گرا را دوست داشتم حتی جدایی او از همسرش هم جالب بود و داشت یک مسیر منطقی و عاقلانه ر ادر زندگی پیش میگرفت ولی باز هم تورگینف این قهرمان داستان را وارد بازی بچگانه عشق (هوس مقدس) کرد و عقل و هوش و منطق او را گرفت همینطور لیزا را هم بدبخت کرد و به جرم عاشق شدن به صومعه فرستاد نمیدانم تورگینف چه مشکلی با عقل و شعور دارد که آن را با عشق خنثی میکند و نمی دانم چرا آنها را مجازات میکند تولستوی اگر در آناکارنینا شخصیت زن داستان را مجازات میکند به خاطر هوس و خیانت بوده است ولی تورگینف در هر دو داستان به خیانتکاران زندگی میبخشد و افراد با شعور داستان را اول با عشق گول میزند و بعد مجازاتشان میکند. دفعه ی پیش گفتم که از تورگینف چیزی نمیخوانم ولی نمیدانم چرا طاقت نیاوردم!

اهمیت تربیت 

اساس شخصیت پردازی های تورگینف در این داستان تربیت این افراد از زمان بچگی بوده و بعید است که او کتاب امیل روسو را نخوانده باشد چون به همین کتاب هم اشاره میکند و واقعا هم به جا این شخصیت ها را بررسی میکند یعنی با شرحی که از تربیت رنج کشیده و قدیس بودن لیزا میدهد باید هم بعد از یک شکست عاشقی او را تسلیم صومعه کند.

نظم آلمانی لم 

شخصیت لم موسیقیدان آلمانی که هیچوقت نتوانست خودش را نشان دهد برایم جالب بود لم در اوج بدبختی و شکست هم عزت نفس خود را از دست نداد و خود را همچنان استاد بزرگ میخواند این شخصیت که من آن را بسیار دوست دارم همان شخصیت دن کیشوت وار است شخصیتی که شکستش را هم باور نمیکند و دست از تلاش بر نمیدارد و برای عزت نفسش ارزشی بس بزرگ قایل است.

کتابهایی در دست خواندن

بنابر توصیه خودم! یعنی بهترین کار جدید تمام کردن کار قبلی است کتاب جدیدی نمیخوانم تا ۳ کتاب زیر را تمام نکنم(دو کتاب به زبان انگلیسی و یک کتاب به زبان کوردی) :

A Practical Guide to Business Writing

Heavy Hitter Sales Psychology

کوی به رهه مه کانی جه لال مه له کشا

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

2 دیدگاه برای «آشیانه اشراف داستانی از زندگی های نابود شده»

  1. سلام فواد جان
    سایت خوبی داری، چیدمان مطالبات عالی است ،دست به قلمت هم خوب است و زیبا
    راستی فواد جان دوست داشتم با شما بیشتر در تماس با شم در ضمن یک گروه کوچک متممی ها درست کردیم که جای تو خیلی خالی است دوست داشتم چند صباحی همراهی مان کنی .
    با ارادت -حسن کشاورز-

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *