روح زندگی

دیشب یک فایل صوتی از دکتر شکوری گوش دادم که مربوط به برنامه کتاب باز بود (امیدوارم سری جدید ساخته بشه) . تو این فایل در مورد فرسودگی عصر جدید و خالی شدن زندگی از روح زندگی صحبت شده بود. این که ما صبح تا شب مشغول کاریم و از خود زندگی لذت نمی بریم. ازعشق،هنر،موسیقی،شعر،معاشرت، و … و بیشتر از اینکه افسرده باشیم فرسوده هستیم. و دایم در حال فکر کردن به رشد شخصی و بالا بردن معیارهای مختلف هستیم یعنی جنبه کمی زندگی بیشتر برایمان بولد شده تا جنبه ی کیفی آن.

 این چند سال فشار کاری زیادی داشتم و ساعات کاریم زیاد شده و این حالت فرسودگی رو به خوبی احساس کردم اما سعی کردم همین زمان کم رو با همسرم و دخترم بگذرونم و روح زندگی رو در وجودم جاری کنم. در کنار خانواده این چند ماه به هنر نقاشی پرداخته ام چیزی که تا چند ماه پیش اصلا نمیدونستم چیه و حتی یک دایره یا مربع خوب هم نمیتونستم بکشم و خیلی بی استعداد بودم. در این جا باید اشاره کنم پرداختن به هنر هر هنری باشه، تراشیدن چوب،نقاشی،خطاطی،موسیقی، و … میتونه روح زندگی رو در وجود ما جاری کنه.

بعد از اینکه نقاشی های نسبتا خوبی برای دخترم کشیدم کم کم به این فکر کردم عجب هنر جالبیه بعد رفتم توی یوتیوب ویدیوهای آموزشی رو نگاه کردم، مداد و دفتر طراحی و پرگار و ..یک سری ابزار حرفه ای نقاشی هم خریدم که شرحش رو بعدا براتون میگم و شروع کردم به نقاشی کشیدن یک کتاب هم دارم میخونم که اصول طراحی و سایه زنی رو آموزش میده به اسم The art of basic drawing نوشته ی William F. Powel  که البته روند خوندنش کنده و عجله ای برای تموم کردنش ندارم چون تمرین های زیادی داره که باید قدم به قدم انجام بدم در ثانی من نمیخوام نقاش بشم صرفا میخوام از هنر نقاشی لذت ببرم و برای دل خودم نقاشی بکشم همین.

 دارم یه کتاب دیگه رو هم میخونم که البته ۵۰ درصدش رو تموم کردم به اسم تاریخ نقاشی نوشته ی مجتبی کرمی کتاب بدی نیست و صحبت از سبک های مختلف نقاشی و هنره  که من توی همه ی این سبک ها به سبک رئالیسم و ایلیا رپین علاقه مند شدم و واقعا نقاشی های شاهکاری کشیده اما علاقه ام به نقاشی چند تا دلیل دیگه هم داشت و حداقل شروعش به خاطر این موارده اول اینکه دخترم خوشحال میشد مثلا وقتی کارتن نگاه میکرد میگفت بابا میتونی باب اسفنجی برام بکشی یا مثلا برام هایدی رو بکش یا آنی شرلی و Frozen و … من هم همش رو براش میکشم تعریف از خود نباشه ولی بد هم نمی کشم در کنار ذوق و شوق دخترم همسرم میگه واقعا اینارو خوب میکشی و یه روزی احتمالا نقاش خوبی میشی شاید هم شدم.

 چند سال پیش کتاب شور زندگی (زندگینامه ون گوگ) رو خوندم و امسال هم آدولف ه که تو هر دو کتاب موضوع نقاشی مطرح شده بود و این دو کتاب هم تو ضمیر ناخوداگاهم بود و احساس میکنم اینا هم تو علاقه ام به نقاشی تاثیر داشت.

در هر حال فکر میکنم که هنر (هر هنری) میتونه روح زندگی و عشق رو به زندگی ما بیاره.    

منتشرشده توسط

Donkishot

فواد انصاری هستم کسی که تمام طول عمرش در مقایسه با عمر هستی و قدمت زندگی به اندازه ی چشم بر هم زدنی نیست و زندگیش یک سنگریزه ی کوچک بین دو عدم و دو سیاهچاله است. ولی این سنگریزه میخواهد خود به زندگیش معنا دهد و آن را باز تعریف و تغییر شکل دهد. foad.ansary@gmail.com

3 دیدگاه برای «روح زندگی»

  1. سلام، از وقتی که این نوشته رو خوندم چند بار با خودم فکر کردم که چه کارهایی رو برای دل خودم انجام می‌دم. کارهایی که مثل نقاشی که توضیح دادین فقط برای این باشه که ازش لذت ببرم. تلنگری بود برام که به این موضوع بیشتر دقت کنم.

  2. کتاب تاریخ هنر گامبریچ هم عالیه. کتاب با این جمله شروع می شود که ” در واقع چیزی به نام هنر وجود ندارد و این تنها هنرمندان هستند که وجود دارند.”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *